داريوش سجادی:
آقای عبدی بعد از دو سال مذاكره در رابطه با فعاليتهای انرژی
اتمی ايران،
نهايتا آژانس حكام انرژی اتمی در بيانيه اخيرش مطالباتی را از
ايران
خواست كه ، فرای مطالبات مصرح در پادمان است، آيا اين درخواست
يك زورگويی است يا پايههای حقوقی هم دارد؟
عباس عبدی:
در روابط بين الملل، میشود گفت كه قراردادها، پادمانها
وپروتكلها بر
مبنای زور هستند ،اما فرق اش آنست كه در عرصه بين المللی گاهی
اوقات زور
را در قالب شسته رُفته تری ابلاغ میكنند . در كل اصل قضيه
مبنای قدرت و
زور را دارد البته اين را هم اضافه میكنم كه آنها
استدلالهايی دارند
مبنی بر اينكه كه ما میتوانستيم از ابتدا ايران را به شورای
امنيت
بفرستنم و قبول كنيم كه در درون آژانس اين مسئله حل وفصل شود
كه اين امر
مستلزم
آنست تا مسائل بيشتری ارائه شود و همكاریهای بيشتری فراتر از
پادمان انجام بگيرد،. در نهايت تصميم گيرنده ايران است ، اگر
قبول نكند،
به گفته آنها پرونده به شوراء امنيت فرستاده خواهد شد.
داريوش سجادی:
فرض بگيريم كه پرونده ايران به شورای امنيت ارجاع شد، آيا
ايران ميتواند
اميدی به دوستهای خودش مانند چين، هند و روسيه داشته باشد كه
در بيانيه
موجود رای مخالف يا ممتنع دادند؟
عباس عبدی:
ما كلمات شخصی را گاهی اشتباهاً در روابط خارجی هم با همان
مفهومی كه
دارند به كار میبريم و طبق آن به نتيجه گيريهای غلط میرسيم.
وقتی كلمه
دوستان را بكار میبريم نبايد انتظار داشته باشيم به معنای
واقعی كلمه
تلقی بشه، به عنوان مثال روسيه و چين به دنبال منفعت خودشان
هستند نه
منافع ايران.
در ابتدا بايد ببينيم كه قدرت ايران تا چه حد است، مهم تر از
همه اينكه ايران بايد قدرت داخلی را تقويت كند كه دارای سه
مولفه است:
1-
مردم سالاری به معنای واقعي
2 -
حاكميت قانون
3-
بسط آزاديها،
تا اين سه عنصر را نداشته باشيم وآنرا تقويت نكنيم، قادر
نخواهيم بود در
عرصه جهان به طور مستقل عمل كنيم. بايد اتكاء به اين سه مولفه
داشته
باشيم. اما اگر اين سه عنصر در كشورمان ضعيف باشد با شكست
روبرو خواهيم شد
حتی اگر ميلياردها دلار هم خرج كنيم.
داريوش سجادی:
اما آژانس بين امللی انرژی اتمی در حال حاضر همان مشكلی را كه
با ايران
دارد، با كره شمالی هم دارد . آن هم كره شمالی كه تصادفاً
فاقد دموكراسی هم هست و از همان سه مولفهای كه شما به آن
اشاره كرديد محروم است اما میبينيم آمريكا و آژانس با همين
كره شمالی وارد مذاكره شده و ظاهرا به
تفاهم هم رسيدند.
عباس عبدی:
اما كره شمالی در حقيقت عقب نشينی كرده. همچنين كره شمالی قابل
مقايسه با
ايران نيست، كره شمالی حداقل، ارتباطات را با كشورهای ديگر
دارد. با كشوری مثل ايران قابل مقايسه نيست.
داريوش سجادی:
بسيار خوب اما سوال بعدی آنست كه بعد از بيانيه اخير آژانس
حكام، ناگهان
در ايران جوی ضد انگليسی ايجاد شد و در تريبونهای مختلف اين
ادعا مطرح شد
كه انگلستان در نشست مزبور بشدت عليه ايران جو سازی كرده
همزمان هم مشاهده
كرديم كه هم در بخش فارسی راديوبیبی سی تحليلها به اين سمت
رفت كه
ايران چارهای جز عقب نشينی يا روياروئی ندارد و هم در سايت
اينترنتی روز
كه از جانب پارلمان هلند حمايت میشود و مجموعاً اين سايت را
بمنظور احراز
شرايط تصدی تلويزيون ماهوارهای مصوب پارلمان هلند آرايش كرده
اند میبينيم خط مشی مقالات سردبيری به وضوح درصدد القای
ناگريزی ايران به دست
كشيدن از فناوری هستهای اش، میپردازد. با توجه به اين موارد
اساساً آيا میتوان اصالتی برای اين ادعا قائل بود كه انگلستان
نقش اصلی در كارشكنی عليه ايران در آژانس را عهده داری میكند؟
عباس عبدی:
اساسا در اين قضيه مواضع سه كشور اروپايی ( انگلستان، فرانسه،
آلمان)آشكار بود، اين سه مشتركاً از ابتدا خواهان متوقف كردن
غنی سازی در
ايران بودند، و اختلاف ديدگاهی جدی در بين اين سه كشور نسبت به
غنی سازی در ايران به چشم نمی خورد. انگلستان هم جدای از اين
سه نمی توان ارزيابی كرد. مطلب اساسی آنست كه ما بايد ابتدا
مشكل خود را در داخل حل كنيم و
اساساً اين موج ضد انگليسی فاقد اصالت و اعتبار است
.
داريوش سجادی:
آيا مشكل اصلی ايران با آمريكا غنی سازی است يا مسائل ديگری
در ورای آن
نهفته؟ خصوصاً اينكه مشاهده شد روز گذشته آقای گری سيك مشاور
امنيت ملی سابق آمريكا در مصاحبه با نشريه فارن افرز صراحتاً
گفت كه : اشغال سفارت
آمريكا مهم ترين نقطه عطف برای آمريكاست كه اثر روانی هميشگی
خود را بر
جای گذاشت
.
عباس عبدی:
در واقع مشكل اصلی غنی سازی نيست، اگر قرار بود چنين باشد پس
تا حالا
آمريكا با پاكستان بايد وارد جنگ میشد، در حاليكه اينطور
نيست. مهم اين
است كه ايران چه تصويری از خودش نشان میدهد و آمريكا چه
برداشتی از آن میكند، به طور مثال برای رژه روز ارتش كه
روی موشكها نوشته شده بود كه اين
موشكها بايد به تلاويو شليك
شود ، اين صحنه حاوی پيامی است، و آمريكا هم
اين پيام را دريافت میكند و طبق آن واكنش نشان میدهد، اما
پاكستان
هنگامی كه بمب اتم میسازد با سران اسرائيل با دوستی رفتار
میكنند تا
حساسيتی نسبت به ساخت بمب اتمی كه در كشورشان ايجاد شده بوجود
نيايد. به
طور مثال اگر زمان شاه بود برای آمريكا مهم نبود كه بمب اتم در
ايران
ساخته شود يا نشود.
اين در حالی است كه در كل، ايران در خيلی زمينهها با آمريكا
همخوانی داشته مانند مسائل در بوسنی، تاجيكستان، افغانستان و
عراق، بدون اينكه
امتيازاتی از آمريكا دريافت كرده باشد.
داريوش سجادی:
پس آيا میتوان اين تلقی را داشت كه ايالات متحده ورای
ادعاهايش در مورد
فعاليت هستهای ايران مشكلش در اين مسئله نهفته كه اساساً بايد
جمهوری اسلامی ايران به عنوان يك مدل حكومتی كه از بدو پيروزی
انقلابش ترويج
دهنده راديكاليزم اسلامی ضد آمريكائی بود را متنبه سازد تا اين
الگو
نتواند بعنوان الگوی موفق در منطقه مطرح شود؟ و تا زمانی كه
نتواند اين
مدل حكومتی را به شكست بكشاند از هيچ فرصتی برای بهبود
مناسباتش با ايران
استفاده نمی كند.
عباس عبدی:
بله اين نتيجه گيری شما حرف درستی است ولی كامل نيست. مسئله
اين است كه اين
مدل حكومتی هم مدل كاملی نيست و مشكلات و ناهمخوانیهای خاص
خودش را دارد.
چرا
كه میبينيم اين مدل حكومتی در عين حالی كه مواضع انقلابی خودش
رو حفظ
كرده، هم زمان با پذيرش امضای پيمان منع گسترش سلاح اتمی و
اساسنامه آژانس
و پروتكل الحاقی تن به اين نظام بين المللی میدهد. اما در
مجموع نتيجه
گيری كلی شما را هم میتوان پذيرفت.
داريوش سجادی:
جنابعالی در مواضع اخيرخودتان دو شرط بعنوان خط قرمز نظام
برای مذاكرات
بر سر فنآوری اتمی لحاظ كرده ايد. يكی اجتناب از تحميل جنگ به
ايران و دوم
اجتناب از تحميل تحريم اقتصادی. سوالی كه مطرح است آنست كه
چرا بايد اين
دو شرط خطوط قرمز دولتمردان برای ادامه مذاكرات باشد؟
عباس عبدی:
دليل اش آنست كه مسئله انرژی اتمی اگر قراربود مسئلهای ملی و
مردمی
باشد،
شرط آن اين بود كه مردم در داخل
كشوربتوانند در مورد آن صحبت
كنند
تا ابعاد قضيه روشنتر شود تا از قبال آن مردم بتوانند از اين
مسئله دفاع كنند، در حاليكه اينطور نيست، در حال حاضر مسئله
انرژی اتمی مسئله خاص حكومت است نه مردم، به همين جهت نبايد
دود اين قضيه كه تحريم
اقتصادی و جنگ است در چشم مردم برود و
هزينه اش را مردم بپردازند.
داريوش سجادی:
اما اينجا بلافاصله اين سوال لااقل از جانب مخالفين شما در
اردوی محافظه
كاران پيش میآيد كه در پيرو از خط قرمزی كه شما تعريف كرديد
چرا شخص آقای عباس عبدی و دانشجويان پيرو خط امام در جريان
اشغال سفارت آمريكا اين
خطوط قرمز را لحاظ نكردند و اتفاقاً از قبال همان اقدام هم
تحريم اقتصادی و هم جنگ را به ايران تحميل كردند؟ بدون اينكه
اين مسئله ، مسئله مردم
ايران باشد.
عباس عبدی:
اولا در قضيه اشغال سفارت ، اصل مشكل اشغال سفارت نبود، بلكه
اين تداوم
اشغال بود كه اشكال داشت و علت تداوم اين مسئله هم حمايت مردم
بود، در
دوران قبل هم به شكل فجيع تری به سفارت آمريكا حمله شده بود
ولی بازتابی به اين شدت را به همراه نياورد، چون مردم حمايتی
نكرده بودند، جنگ هم ربطی به اين قضيه نداشت، شما اگر اسناد
سفارت آمريكا را میخوانديد متوجه میشديد كه تشكيلات نظامی
حزب بعث عراق كلا مبتنی بر جنگ عراق و ايران پی ريزی شده بود.
همچنانكه كينه و نفرتی كه آمريكا در بين مردم ايران با
آوردن شاه بر سر كار بوجود آورده بود، اين كينه و نفرت خودش را
در جريان
اشغال سفارت بخوبی نشان میداد
.
داريوش سجادی:
بنابراين اگر من درست متوجه شده باشم به نظر شما تفاوت اصلی در
پرونده
انرژی اتمی با اشغال سفارت امريكا در اقبال مردمی است، به اين
صورت كه
اشغال سفارت چون با اقبال مردمی همراه بود به حكومت اجازه اين
را ميداد كه
بتواند پای مواضعش بايستد ولی در حال حاضر به خاطر عدم اقبال
مردم، دست
حكومت برای چانه زنی بيشتر با دولتهای ديگر بسته است،
عباس عبدی:
ببينيد، در 30 خرداد كه مجاهدين قيام مسلحانه عليه حكومت وقت
كردند ، چند
هزار نفر مسلح به خيابانها ريختند، در حاليكه تمامی نيروهای
نظامی و بسيجی در جبههها بودند، و مردم به قدری جدی بودند به
حمايت و دفاع از كشورشان
كه منافقين در عرض 4 ساعت بساطشان را جمع كردند. ولی امروز اگر
يك دهم اين
قيامها رخ بدهد معلوم نيست كه مردم به دفاع بپردازند. يعنی در
واقع میخواهم بگويم در مقطع اشغال سفارت در كشور سازگاری
درونی برقراربود.
داريوش سجادی:
سوال ديگری كه مطرح هست آنست كه چرا اساساً ايران بايد خودش
را از بمب
اتمی كه در عرصه جهانی به عنوان سلاح بازدارنده تعريف شده
محروم كند؟
طبعاً با توجه به اينكه سلاح اتمی بعنوان يك سلاح تدافعی نقش
ايجاد كننده
موازنه ترس را دارد تا بدينوسيله دشمنان يك كشور از طمع حمله
به آن كشور
منصرف شوند چرا جمهوری اسلامی اين فرصت را از خود سلب میكند؟
عباس عبدی:
به محض اينكه ايران مجهز به بمب اتمی گردد ديگر
نميتواند شعار مرگ و نابودی به كشورهای ديگر بدهد. چون
اگرايران مجهز به
بمب اتمی باشد و شعار نابودی كشور ديگری را سر بدهد، حق قانونی
آن كشور
است كه به ايران حمله كند. كلا مجهز بودن به بمب اتمی به معنای
دفاع از
خود است نه نابودی كشورهای ديگر و مسئله ديگر اينكه يك كشور به
سه دليل میتواند از ساخت بمب اتمی خودداری كند:
نخست دلائل اعتقادی، مبنی بر آنكه از نظر دين وشرع اين سلاح
حرام بحساب میآيد
سپس دلائل منطقی و نهايتاً دلائل قانونی.
حالا ما برای چه نخواهيم كه مجهز به بمب اتمی باشيم، هيچكدام
از اين سه
دليل باعث نخواهند شد كه ما از ساخت سلاح اتمی صرفنظر كنيم.
اما اگر هم
قرار باشد از ساخت بمب اتمی صرفنظر كنيم بايد در مقابل آن
امتيازاتی اتخاذ كنيم.
داريوش سجادی:
به عنوان يك كارشناس مايلم بدانم نهايتاً شما چه پيش بينی از
فرجام بحران اتمی ايران داريد؟
عباس عبدی:
آن چيزی كه مطلوب ماست آنست كه بمنظور پرهيز از جنگ و تحريم
اقتصادی
پرونده
انرژی اتمی به شورای امنيت كشيده نشود و اينكه بالاخره قطعنامه
موجود را بايد پذيرفت و اين نشانه شكست و پايان راه نيست.
به نظر من بهتر است ايران در اين مسئله زمان بخرد و به مذاكره
بنشينند،
تا تنشها ملايم تر شود و بتواند در آينده فعاليتهايش را
تداوم دهد. اميد
من در اين است كه ما ثانيههای آخر كوتاه نياييم، بهتر است از
همين حالا
قطعنامه را بپذيريم، بايد دولتمردان ما به اين نكته توجه داشته
باشند كه
ما مخير به انتخاب خوب و بد نيستيم بلكه اين انتخابی است بين
بد و بدتر.
طبيعتاً با پذيرش قطعنامه مزبور هم دنيا به آخر نمی رسد
همچنانكه با پذيرش قطعنامه 598 هم دنيا برای ايران به پايان
نرسيد. |