مهدی عطار اشرفی
كه
بدنبال دوپينگ تقريبا همگانی در تيم وزنه برداری ايران و محروم
شدن وزنه برداران تيم ملی از شركت در بازی های جهانی از
سرپرستی تيم ملی وزنهبرداری استعفا داده، درجريان يك مصاحبه
افشاگرانه با خبرگزاری ايسنا، گوشه ای از پرده خيمه ای را بالا
زده كه فقط شامل حال تيم وزنه برداری و حتی ورزش ايران نمی
شود، بلكه مشتی است نمونه از خرواری كه جامعه امروز ايران
باصطلاح اسلامی در تمامی عرصه ها باشد. خلاصه اين مصاحبه نسبتا
مشروح - با حذف بخش هائی كه عمدتا عليه ايوانف سرمربی وزنه
برداری ايران است و می تواند ناشی از رقابت ها باشد- را
بخوانيد:
عطار اشرفی تا چند ماه ديگر 60 ساله می شود. كارشناس تربيت
بدنی است. بين سالهای
1350
تا 1360 عضو تيم ملی وزنهبرداری ايران بوده و از سالهای 60
تا 65 نيز مربی تيمهای ملی وزنهبرداری در ردههای مختلف. پس
از آن، سالها
سرپرست هيات وزنهبرداری نيروهای مسلح بود و در يك سال اخير
ضمن عضويت در كميته
فنی فدراسيون وزنهبرداری، ناظر تيم ملی و پس از آن سرپرست تيم
ملی وزنهبرداری شده بود.
اشرفی دراين مصاحبه می گويد: از ابتدا هم احساس خوبی نداشتم و
ميدانستم كه در اين فدراسيون جايگاه مناسبی را پيدا نميكنم.
مربيان و
افرادی كه پيش از من در كنار تيمهای ملی بودهاند، شخصيت
چندانی بالايی نداشتند.
اصرارهای بيش از حد، من را به فدراسيون بازگرداند.
فقط در يك سال اخير است كه از پيشكسوتان استفاده ميكنند. پيش
از آن به جای استفاده از مو سفيدان، از افراد جوان و كم تجربه
استفاده ميكردند. ده يا يازده ماه پيش به اردوی تيم ملی وارد
شدم
مسايل غير اخلاقی و فحاشی در اردوی تيم ملی وزنهبرداری زياد
بود. بيشترشان از يكديگر پيروی ميكردند. برخی از آنها حتی
پوشش
خود را هم حفظ نميكردند. آن هم در كنار يك ريش سفيد. حتی
احترام رييس فدراسيون را
هم رعايت نميكردند.
فحاشی عمدهترين مسالهای بود كه بين بيشتر
قهرمانان باب شده بود. آنها به تمام مسوولان ورزشی فحاشی
ميكردند.
با هم دم
ميگرفتند. روزی ده بار تمام دستاندركاران فدراسيون
وزنهبرداری از بالا تا پايين
فحش می دادند. هر كدام تا
مدال ميگرفتند، به فكر ميز رياست
فدراسيون و سازمان تربيت بدنی بودند؟
متاسفانه بسياری از مسايل را به راحتی نميتوان
مطرح كرد. عملكرد برخی از وزنهبرداران باعث شده بود كه ايوانف
مربی تيم از من بعنوان
سرپرست تيم بخواهد كه از ورود برخی وزنهبرداران اخراجی به
كنار خوابگاهها،
جلوگيری كنم. بارها و بارها افرادی در اردو رفت و آمد داشتند
كه چندين بار در هتل
بابلسر و اردبيل از سوی مسوولان هتل به ما تذكرات شديدی داده
شده بود. اين افراد
شناخته شده دست به كارهايی در اردوی تيم ملی ميزدند كه بسيار
شرمآور بود. مستندات
آن هم وجود دارد. اين مسايل حتی ايوانف را نيز رنج ميداد و
برای ما جای تاسف داشت.
اين مورد چندين بار در اردوهای مختلف اتفاق افتاد و من به
فدراسيون نيز گزارش كردم.
اين مسايل غير اخلاقی به فدراسيون
گزارش شده بود. آنها فقط ميگفتند دو رويداد مهم درپيش داريم.
مسابقات جهانی و بازيهای آسيايی. مردم و مسوولان بدانند كه
چنين خطری در تمام رشتههای ورزشی وجود
دارد. اين يك هشدار برای تمام ورزش كشور ومسولان آن است.
مسوولان فدراسيون همه اين مسايل را ميدانستند
اما به خاطر كسب مدال دم نميزدند. در شرايطی حرف ميزنم كه
همه مشغول مدح و ثنا هستند و نميدانند چه
اتفاق بزرگی در ورزش ايران افتاده است.
نميدانيد بعضی از اين بچهها چه به روز من
آوردهاند. تقاضای چيزهايی را از من ميكردند كه عرق شرم بر
پيشانی من مينشست.
چهرهی زشت برخی از اين قهرمانان روزی بايد برای همهی مردم
نمايان شود. چرا
نميخواهيم اين فساد را قبول كنيم.
- مهمترين مساله موجود درتيم ملی وزنهبرداری، مصرف داروهای
غير مجاز بود. جريان استفاده از داروهای نيروزا چه بود؟
عطاراشرفی- همه مسايلی را كه از ابتدا در مورد مسايل غير
اخلاقی و فحاشی گفتهام، فكر ميكنم به
مصرف همين داروها بازميگردد، چون زمانيكه
اين
داروها
را مصرف ميكردند از خود بيخود ميشدند. تاريخچه دارو به
دهه 60 بازميگردد. پيش از آن در ايران داروی خاصی نبود. پس
از آن بود كه در سطح ايران دارو به طرق مختلف پخش شد.
ايوانف در اغلب موارد با مكمل بچهها را شارژ
ميكرد. او "تستسرون"
را با آب مقطر رقيق كرده و به بچهها تزريق ميكرد. در اردوی
اردبيل سفارش 800 عدد سرنگ را به من داد. منهای درخواستهای
سرنگ
مخفيانه از سوی وزنهبرداران. در اردبيل تستسرون رقيق شده را
آزمايش كرد و پس از
تمام شدن يك دورهی ده روزه از ستاد ملی مبارزه با دوپينگ
خواست كه تست بگيرد و
همهی آنها منفی شد. اين شروع خوبی برای او بود.
در واقع همين فعاليتهای ايوانف در سالهای متمادی باعث شده كه
اكنون يكی از وزنهبرداران تيم ملی (كه من خودم دو بار او را
به
آزمايشگاه بردهام) هموگلوبين خونش به قدری بالا باشد كه به
گفتهی پزشكان اگر غذای خوب نخورد و تمرين نكند، كبدش از بين
ميرود.
من به صراحت در گزارش به فدراسيون به تجويز داروهای غير مجاز
توسط ايوانف اشاره كرده بودم. مگر
ميشود كه فدراسيون از اين موضوع مطلع نباشد؟ آيا فلان
وزنهبردار با چلوكباب
قهرمان ميشود. من كارشناس اين رشته هستم. در زمان خودم 6 سال
در يك وزنه در جا زدم
و ميفهمم افزايش ركورد يعنی چه. اما از طرفی ديگر نبايد از
اين واقعيت دور شد كه
برخی از خود وزنهبرداران نيز اين موضوع را طلب ميكردند. به
اين موضوع كه
وزنهبرداران بيگناهاند اعتقادی ندارم. اگر روزی به بعضی از
آنها دارو نميدادند،
ايوانف را ميكشتند. سر و صدا راه ميانداختند. ميگفتند اين
همه تمرين بدون دارو.
ايوانف به همه يكسان دارو ميداد و به خاطر كسب مدال نيز
بسياری خفه شده بودند.
بعدها هم فهميدم كه به غير از تجويز ايوانف، خودشان هم به خوبی
استاد هستند و به
اندازهی كافی زيرآبی ميروند!
- پس از انتشار خبر مثبت شدن دوپينگ 9 وزنه
بردار تيم ملی، برخی شايعهها مبنی بر همدستی عوامل داخلی با
نمايندگان
IWF
مطرح
شد. آيا شما با اين موضوع موافق هستيد؟
عطاراشرفی: من فكر ميكنم در اين مورد عوامل زيادی دست به دست
هم داد. برخی را ميتوانم بگويم و برخی را نميتوانم بگويم. به
طور حتم كسانی ايوانف را در كارهايش همراهی ميكردند و برخی
مخالف او بودند. اما وقوع چند اتفاق
مشكوك، شك من را برای همدستی افرادی از داخل ايران زياد كرد.
روز نمونهگيری را به
خاطر دارم. عصر آن روز يك تلفن مشكوك به من شد. همانطور كه
بارها قبل و بعد از آن
اين فرد با من تماس گرفته بود. در آن روز برخی وزنهبرداران
دوره افتاده بودند و
ليوان به دست به دنبال نمونههای ادرار ديگران بودند. همه يكی
يكی آزمايش دادند و
رفتند. بسياری هم ميدانستند كه نمونهی دوپينگشان مثبت است.
فقط در اين ميان يك
نفر شاديكنان پلههای اردو را بالا رفت. برخواه و نصيرينيا
از شدت ناراحتی ميخواستند اردو را ترك كنند. اين تلفن مشكوك
يك بار ديگر به
من شد. زمانی كه ميخواستيم از تيم ملی ركوردگيری كنيم. حدود
15 روز مانده تا اعزام
تيم به مسابقات جهانی بود كه زنگ زد و گفت:« آقای عطار اشرفی
به اين آقای مرادی بگوييد هر چه سريعتر مبلغ درخواستی آقای
رضازاده را بدهد. در غير اين صورت او در
مسابقات شركت نميكند.» همانطور هم شد.
رضازاده
در ركوردگيری حاضر نشد و از همان شب
كارهای خاص خود را شروع كرد. وضعيت آن شب به گونهای بود كه
حتی از رييس فدراسيون
خواستيم كه به اردو بيايد و جنجال را بخواباند.
بار ديگری كه تماس گرفت، روزی بود كه نتايج دوپينگ
اعلام شد. نمابر فدراسيون بينالمللی وزنهبرداری ساعت 9 يا 10
شب به فدراسيون و پس
از آن به سازمان تربيت بدنی رسيد. اما ساعت 6 بعد از ظهر همان
فرد طی تماسی تلفنی با من گفت:« ديدی گفتم. به غير از رضازاده
همگی دوپينگی هستند». اين تماسهای تلفنی به تازگی در مورد
بازيهای آسيايی دوحه هست كه شكست رضازاده در اين بازيها را
پيشبينی ميكند. اين موارد باعث شده تا شك من نسبت به همكاران
داخلی در اين زمينه
افزايش يابد.
نبايد نام برخی از اين
قهرمانان را پهلوان بگذاريم. نبايد مدالهای اين افراد را با
مدالهای قهرمانانی همچون نصيری، نامجو، سلماسی، تختی، برادران
خادم و پهلوان زندی يكی كرد.
من الان
ميگويم كه همهمان كارمان را خراب انجام داديم. بايد از مردم
عذرخواهی كنيم. مديران ورزشی بايد عذرخواهی كنند كه چرا نظارت
دقيقی در اين رشتهی ورزشی نداشتهاند. من 15 سال در
وزنهبرداری و اردوهای ملی بودهام. نصيريها و جلايرها را
ديدهايم. من كسی نبودم كه اردو
نديده باشم. احترامها و اخلاقيات آن زمان كجا رفته است. الان
هم همه به دنبال
فرافكنی و انداختن گناه به گردن ديگران از جمله ايوانف هستند.
مشكل ما اكنون اين است كه
يك
مدير ورزشی
در راس ورزش كشور نيست و نميتواند معضلات ورزش را به خوبی
تجزيه و
تحليل كند. در كنارش نيز هم افراد غير ورزشی هستند
|