برگزاری انتخابات شورای شهر در شهری مثل اردبيل يعنی
تعيين تکليف حاشيه شهر به مرکز شهر. يعنی تعيين اعضای
شورا توسط محلات حاشيهای و مهاجرنشين. يعنی ناتوانی مرکز شهر
يا بخش ريشهدار شهر در تعيين اعضای شورا. از سالها پيش يعنی
درست از بعد پيروزی انقلاب مديريت ادارات اردبيل خيلی کم دست
اردبيلیها بوده و هميشه ساکنان شهرهای کوچک استان بودهاند که
به سبب قرابت بيشتر با گفتمان رسمی فرصت نشستن بر کرسیهای
مديريتی را يافتهاند. حالا هم علیرغم ريشه عميق تاريخی و
فرهنگی اردبيل و نيز علیرغم وجود صدها متخصص عالیرتبه
اردبيلی در شهر، مديريت اکثر ادارهها و نيز مناسب مهم اجرايی
در دست ساکنان شهرهای کوچک استان است. اردبيلی در ادارات
اردبيل بيشتر به چشم غريبه نگاه میشود تا صاحب شهر.
در انتخاباتها هم ساکنان حاشيه شهر که گروه مهاجران
هستند سرنوشت انتخابات را معين میکنند. حالا ساکنان ريشهدار
اردبيل هی زور بزنند که فلانی آدم فهميدهای است يا بهمانی
متخصص قابلی است. همه اين سروصداها بیفايده است. مهم اين است
که چه کسی بتواند رای حاشيه شهر را به نفع خود جلب کند. در جلب
آرای مهاجرين هم يک اردبيلی ريشهدار حتما ناتوان خواهد بود و
درنتيجه شورای شهر میافتد يا به دست مهاجرين يا به دست کسانی
که اشتراکاتشان با فرهنگ تاريخی و جاافتاده شهر از حالتی
حداقلی برخوردار است.
حاشيه شهر نيز به جهت فقر حاکم بر آن – که اين امر از
نتايج مهاجرت و نشانه بیدرايتی متوليان مديريت کشور است – در
ايام انتخابات محل دادوستد رای و شناسنامه به حساب می آيد. سطح
پايين تحصيل در حاشيه هم مزيد بر علت میشود تا حقهبازارن
سياسی يد طولای خود در عوامفريبی را مجدد به اثبات برسانند.
در روزهای تبليغات انتخاباتی حاشيههای فقيرنشين و بیامکانات
شهر جولانگاه کانديداهای عزيز میشود تا پول و وعده سرنوشت
دموکراسی ايرانی را رقم بزند. جوش دموکراسی را نزنيم؛ در
حاشيههای فقيرنشين شهرها هر شناسنامه فقط سه هزار تومان قيمت
دارد. |