حسين شريعتمداری سرپرست بی نياز از معرفی روزنامه كيهان نيز،
در شماره روز گذشته كيهان سرمقاله ای در ارتباط با افشاگری
هاشمی رفسنجانی نوشت؛ كه با توجه به نقش و رابطه او با رهبر،
اين سرمقاله را بايد پاسخ و موضع رهبر دانست. گرچه بيم از
ادامه افشاگری ها و رو شدن دست خود شريعتمداری در حوادث دوران
جنگ و جنايات ديگر نيز در نوشتن اين سرمقاله موثر بوده است.
موضع گيری شريعتمداری در سرمقاله اش، در حقيقت ادامه موضع گيری
گروهی از فرماندهان سپاه و شخص رهبر، به كمك شبكه مداحان و
تشكيلات بازسازی شده حجتيه توسط مصباح يزدی در انتخابات اخير
رياست جمهوری و در آمدن احمدی نژاد از صندوق و تدوين كنندگان
سياسی جنگی- اتمی است كه بموجب شواهد بسياری با شكستی سنگين
روبرو شده و حال نوبت مخالفان آن سياست درحاكميت رسيده است كه
به گروه جنگ طلبان به شمول رئيس جمهور و رهبر و فرماندهان سپاه
بتازند.
شريعتمداری در سرمقاله خود نوشت:
هر دو نفر - با عرض پوزش- متهم به ابهام پراكنی و تشنج آفرينی
در افكار عمومی، آنهم در شرايط حساس كنونی هستند و قابل سرزنش!
نامه سری حضرت امام(ره) يكی از اسناد طبقه بندی شده نظام بود و
آقای هاشمی رفسنجانی حق نداشته و ندارد كه از اين سند سری در
زد و خوردهای شخصی خود
استفاده كند. آقای رفسنجانی از جمله افراد معدودی است كه
اطلاعات جزئی و
تفصيلی فراوانی از اسرار نظام دارد و سؤال اين است كه اگر قرار
باشد هربار
به هر بهانه ای در جريان جدال ها و زد و خوردهای سياسی خود با
اين و آن
يكی از اين اسرار و اسناد نظام را منتشر كند تا دست بالا را در
اين جدال
های - اكثراً بی فايده و
شخصی- داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه
تضمينی برای امنيت و منافع ملی نظام قابل تصور است؟!
آقای هاشمی رفسنجانی اگرچه جايگاه برجسته ای در انقلاب داشته
اند و تاكنون خدمات
ارزشمندی به مردم و نظام ارائه كرده و انشاءالله در آينده نيز
ارائه
خواهند كرد ولی نه شخصيت حقيقی و نه شخصيت حقوقی ايشان نمی
تواند اقدام وی در افشای اسرار نظام - آنهم در يك جدال سياسی
شخصی- را توجيه كند. اگرچه
به هيچوجه نمی توان باور كرد جناب هاشمی در پی جدال شخصی بوده
اند، بلكه
به يقين اقدام خويش را در راستای دفاع از اسلام و انقلاب تلقی
كرده اند...
و البته بديهی است كه بزرگان نيز مصون از خطا نيستند.
( به تقليد از نامه آيت الله خمينی به آيت الله منتظری در
ارتباط با سيد مهدی هاشمی كه بزرگان را مصون از خطا ندانسته
بود!!)
شريعتمداری در بخش ديگری از سرمقاله خود، با هدف توجيه سياست
جنگی و اصرار به ادامه آن و نظامی كردن بازهم بيشتر دانشگاه و
جامعه و ادارات و دستگاه دولتی و قوای قضائی و مقننه و البته،
با هدف مطرح كردن رهبر در آن ماجراهائی كه هاشمی به آنها اشاره
می كند و نشان می دهد رهبر در آن زمان چندان اعتباری نزد آيت
الله خمينی نداشته و پس از هاشمی رفنسجانی قرار داشته نوشت:
اما، آنچه در اين ميان مضحك و خنده دار به
نظر می رسد، ذوق زدگی مشترك دشمنان بيرونی و برخی از جريانات
سياسی داخلی است كه با استناد به محتوای نامه حضرت امام(ره) می
كوشند آرمان خواهی انقلاب و اهداف متعالی و اعلام شده آن را
قابل چشم پوشی تلقی كنند. اين
طيف پذيرش قطعنامه از سوی حضرت امام(ره) را در بستر «واقعيت
گرايی»! به
مفهوم رايج آن تعريف كرده و دست كشيدن از آرمان ها را در شرايط
سخت و
دشوار پيشنهاد می كنند. پاسخ اين توهم اگرچه به فرصت ديگری
نياز دارد ولی در چند كلمه بايد گفت؛
گفتنی است كه چند روزی بعد
از پذيرش قطعنامه، يكی از روزنامه نگاران- نه چندان مطلوب-
مصاحبه ای با
چند تن از مسئولان وقت انجام داده و نظر آنان را درباره ادامه
جنگ پس از
فتح خرمشهر پرسيده بود كه متأسفانه تمامی آنها- به غير از
رهبر معظم
انقلاب كه در آن هنگام رئيس جمهور بودند- پاسخ هايی نامناسب و
به دور از
واقعيت داده بودند و اين پاسخ ها به اندازه ای ناپسند بود كه
حضرت
امام(ره) در پيامی به تاريخ 3 اسفند ماه 1367، با اشاره به اين
اظهار
نظرها- كه امروزه هم به گونه ای ديگر
تكرار می شود- فرمودند؛
«من در
اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و
فرزندان شهداء و
جانبازان به خاطر تحليل های غلط اين روزها رسماً معذرت می
خواهم و از
خداوند می خواهم مرا در كنار شهدای جنگ تحميلی بپذيرد»
(آن ديگرانی كه شريعتمداری به آنها اشاره می كند، در درجه نخست
آيت الله منتظری است كه با صراحت نوشت اگر اشتباه كرديد در جنگ
توبه كنيد و از مردم عذر بخواهيد. ما كار درستی نكرديم كه همه
امور و اختيارات جنگی را داديم دست افراد كم دانش و ظرفيتی
مانندمحسن رضائی ...» (نامه 12 صفحه ای آيت الله منتظری درباره
وظائف دولت پس از قبول آتش بس و انتقاد از اداره جنگ) |