62
سال پيش در چنين روزی عده ای از ميهن
پرستان آذربايجان سندی را منشتر كردند. در اين سند خواسته های
مردم آذربايجان از دولت مركزی به شكل وسيع انعكاس يافته بود.
انتشار اين سند برای نيروهای مختلف ايران چنان غير منتظره بود
كه در سراسر كشور مثل بمب منفجر شد. نيروهای ارتجاعی حاكم بر
ايران از انتشار اين اعلاميه چنان به وحشت افتادند كه حد و
حصری نداشت.
آذربايجان چه می خواست كه دشمنان آزادی و
دموكراسی در ايران به اين شكل به رعب و وحشت افتادند. در عين
حال طبقه حاكمه ايران اولين بار بود كه با آذربايجان نه مثل
هميشه، بلكه به شكل ديگری روبرو شده بود.
مردم آذربايجان در نيمه اول قرن بيستم در
صف مقدم مثل همه مردم ايران عليه استبداد مبارزه كردند. اكنون
وضع تغيير پيدا كرده بود. اين بار آذربايجان می خواست
دموكراتيزه كردن ايران را از خانه خود شروع كند. چنين طرز
برخورد به حوادث ايران برای مرتجعين تهران دور از انتظار بود.
به هيچ وجه آنها تصور نمی كردند كه آذربايجان اين بار نخست
درباره خودش بيانديشد. بدين جهت هياهويی راه انداختند تا ثابت
كنند كه آذربايجان می خواهد از ايران جدا شود و به كشور بيگانه
ملحق شود.
تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان نيروهای ملی
را از نيروهای ارتجاعی جدا ساخت. ليكن اين جدايی بر روند حوادث
تاثيری نگذاشت. ارتجاع ايران با پشتيبانی آمريكا و انگليس همه
نيروهای خود را بسيج نمود و خواسته های اعلاميه ١٢ شهريور فرقه
دموكرات آذربايجان را زير ضربه تبليغاتی قرار دادند.
آذربايجان با استفاد از فرصت پيش آمده
نيروهای خود را با سرعت جمع و جور نمود و جوانان پر شور
روستايی آذربايجان را مسلح ساخت و در عرض ٣ ماه جوانان مسلح
فدايی تحت رهبری فرقه دموكرات آذربايجان و شخص پيشه وری زمام
امور را در آذربايجان بدست گرفتند. حكومت ملی تشكيل شد و
آرمانهای ملی آذربايجان به مرحله اجرا درآمد. بويژه زبان مادری
در آذربايجان برسميت شناخته شد. بعد از آن مرحله ديگر مبارزه
مردم آذربايجان آغاز گرديد. در اين مرحله تحكيم قدرت سياسی و
نظامی آذربايجان در دستور روز قرار گرفت. برای رسيدن به اين
هدف اصلاحات اقتصادی و فرهنگی آغاز گرديد. اين اصلاحات پايه
اجتماعی فرقه دموكرات آذربايجان و حكومت ملی را گسترش داد و
نيروهای ارتجاعی را در آذربايجان منزوی نمود. نيروهای مردمی با
اراده آهنين برای دفاع از دستاوردهای نهضت دموكراتيك مردم
آذربايجان خود را آماده نمودند. در اينجا سئوالی مطرح می شود
مبنی بر اينكه نهضتی كه روی پايه های ملی استوار شده بود چرا
نتوانست از خود دفاع كند و در مقابل ارتش شاه بايستد؟ جواب اين
سئوال را نبايد در آذربايجان بلكه در جهان آنروز جستجو كرد.
نيروهای آمريكا و انگليس توانستند آذربايجان را در چشم جهانيان
از وجهه بياندازند و آن را وابسته به بيگانگان قلمداد نمايند و
اتحاد شوروی را در شورای امنيت سازمان ملل متحد به پای ميز
محاكمه بكشند و به اصطلاح به بازگرداندن آذربايجان به تحت سلطه
تهران نائل شوند. بدين ترتيب آذربايجان در اوضاع جهانی آن روز
تنها ماند. نه اسلحه كافی داشت تا از خود دفاع كند و نه
پشتيبانان خارجی داشت كه به آنها اتكا نمايد.
چنين بود اوضاع جهان در آن روز. بعبارت
ديگر مردم آذربايجان سركوب شد و قدرت تهران در اين منطقه احياء
و استقرار يافت. آذربايجان ٦٢ سال است در مبارزه ضد ارتجاعی
باز هم به شكل فعال شركت می نمايد، اما در اين مبارزه برای خود
هنوز چيزی بدست نياورده است.
درسی كه نهضت دموكراتيك آذربايجان به
رزمندگان می آموزد
اين است كه:
١- در مبارزه مردم ايران برای آزادی و
دموكراسی همچنان شركت نمايند.
٢- در مبارزه در راه احقاق حقوق ملی از
افراط و تفريط برحذر باشند.
آگاه ساختن مردم آذربايجان عمده ترين درسی
است كه نهضت دموكراتيك آذربايجان از خود بجا گذاشت. مردم
آذربايجان دريافتند كه بايد متحد شوند و روی پای خود بايستند و
حقوق ملی خود را در چهارچوب ايران بطلبند. حوادث اول خرداد ماه
سال 1385 نشان داد كه مردم آذربايجان بويژه جوانان آذربايجان
برای دست يابی به آرزوهای قانونی و ملی خود به آگاهی رسيده اند
و به شكل مسالمت آميز خواسته های خود را در شهرها و روستاهای
آذربايجان بگوش جهانيان می رسانند. امروز وظيفه همه مبارزين
آگاه در دو سمت متمركز شده است.
1- ايران بايد
دموكراتيزه شود.
2- ملل و اقوام غيرفارس از حقوق ملی خود
برخوردار شوند.
اين شعار عمده روز است كه اكثريت بزرگ
اقليت های قومی آنرا درك كرده اند و بكار می بندند. در اين
مبارزه به افراط گريها نيز بر می خوريم. اين افراط گريها است
كه بدست مخالفين خواسته های ملی اقوام بهانه می دهد تا هر چه
شديدتر بر عليه اين خواسته ها وارد عمل شوند. |