زاد روز ابن سينا، برجسته ترين طبيب و دانشمند ايرانی در عصر
شكوفايی فرهنگ و تمدن اسلامی، كه به درستی «روز پزشك» نامگذاری
شده، مناسبت نيكويی است برای تاكيدی هرساله بر جايگاه پزشكی كه
در ارزش انسانی و الهی آن ترديدی نيست. شايد به اين دليل است
كه نمی توان «روز پزشك» را تنها به جامعه پزشكی تبريك گفت و
دايره تهنيت گويی به مناسبت اين روز، به بيماران و بلكه همه
جامعه انسانی نيز می رسد.
گرچه در يك دهه گذشته پذيرش دانشجو در دانشگاه های علوم پزشكی
كاهش چشمگيری داشته و از ۳
هزار و ۵۰۰ دانشجو در سال ۱۳۷۴ به ۲ هزار و ۵۰۰ دانشجو رسيده
اما هنوز جذب دانش آموختگان پزشكی به سامان نرسيده است و بخش
های دولتی و غيردولتی پاسخگوی نياز كاری اين جمعيت نيستند. بی
جهت نيست كه بنا به بررسی های انجام شده، دانشجويان پزشكی در
نخستين سالی كه وارد دانشگاه می شوند،
شادترين دانشجويان و در سالی
كه با مدرك عالی دكترا از دانشگاه خارج می شوند، در زمره
افسرده ترين دانش آموختگان
هستند. بحران كاری دامنگير يكی از نخبه ترين گروه های كشور
برترين رتبه های آزمون های سراسری هر سال در رشته تجربی وارد
رشته های پزشكی می شوند به آن جهت قابل تامل است كه اين
دانشجويان اگر اقامت در شهرهای بزرگ و اصلی كشور را برگزينند،
جايی مطلوب در بازار كار انباشته شده شهری نمی يابند و اگر
راهی شهرها و روستاهای محروم و دورافتاده شوند، با چنان
امكانات محدود و تجهيزات ناقصی مواجه می شوند كه حتی نمی
توانند از تخصص خود برای خدمت رسانی بهينه بهره ای برند.
آمارهای مربوط به مهاجرت نخبگان تحصيلكرده مان نيز مويد اين
مطلب است كه متاسفانه ايران در فرار
مغزها در ميان ۹۱ كشور
در حال توسعه جهان، مقام اول را دارد. چنانكه تنها
۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموز
المپيادی ايرانی تنها در آمريكا تحصيل می كنند. آمارهای رسمی
نشان می دهند كه 8 هزار پزشك
يا در جست وجوی كارند يا در حرفه ای جز پزشكی كه حداقل هفت
سالی از عمر خود و هزينه های بالای آموزشی كشور را صرف آن كرده
اند مشغول كار شده اند. يعنی بيكاری رسمی ۱۳ درصد و غيررسمی تا
۲۰ درصد هم اعلام شده و معلوم است كه اصلی ترين دلايل آن حقوق
كم، مسكن نامناسب و نبود امكان فعاليت يا ادامه تحصيل است. از
آن سو، عدم توجه لازم به امور بهداشتی، درمانی و پيشگيری در
نظام برنامه ريزی و توزيع منابع و اعتبارات كه رقم آن كمتر از
۵ درصد توليد ناخالص ملی است و عدم دسترسی توده های مردم به
خدمات مناسب پزشكی يا تبعيض در دريافت آنها به دليل عدم تمكن
مالی، سوء تغذيه و فقر غذايی در كودكان از مظاهر مهم بی عدالتی
در جامعه و تشديد قطبی شدن جامعه ايرانی است. آن هم در شرايطی
كه برخورداری از سلامت در همه جنبه های فردی و اجتماعی، جسمی و
روانی آن هم در اصول قانون اساسی اصول ۳ و ۲۹ به عنوان ميثاق
ملی و هم در اعلاميه جهانی حقوق بشر ماده ۲۵ به عنوان سندی بين
المللی مورد تاكيد قرار گرفته است. دفاع از حقوق اساسی مردم در
كنار ساماندهی به امر بهداشت و درمان و رسيدگی هرچه زودتر به
مشكلات معيشتی پزشكان جوان دو روی يك سكه اند، پزشكی مايوس و
پردغدغه كه نتواند ارتباط موثر و اطمينان بخشی با بيماران رنج
ديده خود برقرار كند، در درمان كامل و تامين نيازهای پزشكی
آنها ناكارآمد ظاهر خواهد شد و خود نيز بهره ای از رضايت درونی
التيام بخشی نخواهد برد.
از سوی ديگر كمبود يا عدم پوشش كافی بيمه خدمات درمانی در
شهرها و روستاها مزيد علت شده تا برخورداری از امكانات بهداشتی
و درمانی دولتی برای محروم ترين و آسيب پذيرترين اقشار و گروه
های اجتماعی چنان ناممكن شود، كه از مراجعه به پزشك هم
بازمانند. زنان و سالمندان بيمار روستايی از عمده ترين گروه
هايی هستند كه به علت مشكلات مالی به پزشك مراجعه نمی كنند
درحالی كه حداقل انتظار اين است كه از خدمات رايگان برخوردار
باشند و تحت پوشش بيمه قرار گيرند. به همين دليل است كه رابطه
تنگاتنگی بين بهداشت و سلامتی با عوامل موثر اجتماعی مانند
فقر، تبعيض، سوء مديريت و مقولاتی چون عدالت، دموكراسی و حقوق
بشر در عرصه های ملی و جهانی وجود دارد. |