پس از آن كه در ابتدای جنگ اخير لبنان
صحبتهای من درباره خطای استراتژيك حزبالله در حمله و اسير
گرفتن سربازان اسراييلی منتشر شد و روند تحولات نظامی بطور
نسبی به سود حزبالله جريان يافت، عدهای از دوستان معتقد
بودند كه آن ارزيابی از سوی من، قدری زود هنگام بوده است، اما
در همان مصاحبه هم اعلام كردم كه ارزيابی موجود از خطای
حزبالله مستقل از نتايج نظامی جنگ اخير است، و جنگ واقعی برای
حزبالله پس از پايان اين جنگ آغاز خواهد شد. اكنون بيش از دو
هفته از آتشبس لبنان میگذرد و مصاحبه اخير سيدحسن نصرالله
صحت آن تحليل را روشن كرده است. البته اين بدان معنا نيست كه
اسراييل پيروز جنگ بوده، زيرا اسراييل پس از آغاز جنگ اهدافی
را اعلام كرد كه طبعاً نرسيدن به آن اهداف شكست تلقی میشود،
همچنان كه اين جمله نصرالله نيز كه: اگر میدانستيم چنين
نتايجی بر اسارت دو سرباز مترتب میشود اين كار را نمیكرديم،
چيزی جز پذيرش شكست نسبت به تحقق اهداف اوليه حزبالله تفسير
نمیشود. بنابراين میتوان گفت كه هر دو طرف جنگ در رسيدن به
منويات اصلی خود شكستخورده محسوب میشوند، همان طور كه در جنگ
ايران و عراق نيز شاهد چنين وضعی بوديم؛ عراق قطعاً شكست خورده
جنگ بود، اما ايران هم پس از شروع جنگ چون اهداف بلندی را در
تقابل با عراق مطرح كرد و به آنها نرسيد، جناح پيروز محسوب
نمیشود، اما اگر اهداف خود را فقط به اخراج عراق محدود
میكرد، طبعاً پيروز محسوب میشد.
عدم موفقيت حزبالله از جهتی ديگر هم آشكار
است. نصرالله معمولاً در اظهارات خود، كلامی منطقی و معقول و
غيرمتناقض را بكار میبرد، اما در مصاحبه اخير از يك سو تأكيد
میكند كه اگر يك درصد هم احتمال چنين واكنشی را میداديم،
چنان اقدامی را مرتكب نمیشديم، از سوی ديگر مدعی است كه
اسراييل در صدد حمله به حزبالله در آينده نزديكی بوده كه اگر
آن واقعه در زمان مورد نظر اسراييل رخ میداد خسارات حزبالله
بيشتر بود. بديهی است كه اين دو ديدگاه با يكديگر متعارض است و
طبعاً هر كدام برای نوعی از توجيه اتفاقات رخ داده است و تناقض
در سخن حكايت از نامطلوب بودن وضعيت جاری است.
در هر حال گزاره اول سيدحسن نصرالله پذيرفته
خواهد شد، اما اين گزاره تبعات خاص خود را دارد كه من قبلاً در
گفتگوی خود با تلويزيون هما آن را توضيح دادهام، بدين
معنا كه اظهار عدم پيشبينی (آن هم حتی به احتمال يك درصد)
حمله اسراييل (خصوصاً پس از وقايع غزه) از سوی حزبالله، ممكن
است به لحاظ روحی و روانی و حتی اخلاقی تسكيندهنده آلام موجود
مردم لبنان باشد، ولی بلافاصله اين سوال را از سوی گروههای ديگر
مطرح میكند كه در اين صورت حزبالله صلاحيت سياسی لازم را
برای در اختيار داشتن سلاح ندارد، و دليلی ندارد كه ادامه وضع
موجود و در اختيار داشتن سلاح از سوی حزبالله مجدداً به بحران
مشابه ختم نشود. ديگران خواهند گفت كه اين اظهارنظر سيدحسن
نصرالله اگرچه شجاعانه و مسئولانه است، اما مستلزم پذيرش تبعات
آن كه خلع سلاح است نيز هست.
حتی اگر حزبالله خلع سلاح هم نشود، به
دليل آمدن به شمال رودخانه ليطانی، عملاً از رودررويی با
اسراييل منع شده است و حفظ سلاح در منطقه بقاع برای مبارزه با
اسراييل كارآيی ندارد و فقط هزينه نگهداری را به آنان تحميل
میكند، مگر آن كه آنان قصد استفاده از اين سلاحها را در
مسايل داخلی لبنان داشته باشند كه با توجه به پيشينه سياسی
حزبالله بعيد است كه چنين اتفاق خطرناكی رخ دهد.
آيا آنچه كه گفته شد به معنای نابودی
حزبالله است. مسلماً خير. حتی لزوماً به معنای تضعيف حزبالله
هم نيست، بلكه نقش منطقهای حزبالله بصورت يك نيروی مستقل
زايل میشود و حزبالله از اين پس تنها میتواند در عرصه داخلی
لبنان فعال باشد، و نقش منطقهای آن هم عمدتاً از خلال لبنان و
حكومت آن خواهد بود كه موضوع بسيار مهمی در منطقه تلقی نخواهد
شد. بنابراين جنگ اخير مقدمهای است برای محدود شدن حزبالله
به مسايل داخلی لبنان كه نكتهای مثبت برای اسراييل است.
اما در كنار آنچه گفته شد، اسراييل هم با
خسارتهای مهمی در اين جنگ مواجه شده است كه خسارات مادی و
انسانی بخشی از آنهاست، اما نفس توقف اسراييل در برابر
حزبالله منجر به قوام مقاومت در ميان فلسطينیها و حمايت
بيشتر افكار عمومی جهان عرب از آن خواهد شد و موضع روحی روانی
اسراييل را نيز در برابر مقاومت تضعيف خواهد كرد. كه پرداختن
به اين موضوع مجال ديگری را میطلبد .(برگرفته
شده از ادوار نيوز) |