بعد از بر سرير قدرت نشستن دولت مهرورزی و انتصاب وزير جديد
وزارت فرهنگ
و ارشاد ، اين انتظار می رفت كه مطبوعات
ايران
چون مرغ منقار چيده در قفس
گردند ، كه عاقبت هم آنچه اهالی مطبوعات در انتظارش بودند با
خبر محدود كردن منابع خبری برای روزنامه ها تحقق يافت .
بنا بر اعلاميه انجمن دفاع از آزادی مطبوعات كه ضمن خبر
محدود شدن منابع خبری برای روزنامه ها، طی گزارشی اعلام
كرده است "...
به دنبال تغيير آشكار سياستهای فرهنگی كشور، مطبوعات ايران
دستخوش مشكلات فراوانی از قبيل اعمال سانسور رسمی و تحت فشار
قرار دادن خبرنگاران، دبيران، سردبيران و مديران مطبوعات برای
خودسانسوری شدهاند. برابر گزارشهای رسيده به انجمن دفاع از
آزادی مطبوعات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اخيرا با انتشار
ليستی از سايتهای مجاز خبری، مطبوعات كشور را زير فشار قرار
داده است كه برای چاپ اخبار، گزارشها و مصاحبههای خود صرفا
از سايتهای مورد تائيد وزارت ارشاد استفاده كنند. همچنين تا
چندی پيش اين وزارتخانه به همراه شورای عالی امنيت ملی و
داستانی تهران و شهرستانها محدودههايی را كه مطبوعات نبايد
به آن وارد شوند، به آنها گوشزد كرده و اخطارهای شفاهی و كتبی
میدادند. اين وضعيت امروزه به سطح تدوين و ارائه توصيهها به
مطبوعات درباره اينكه در چه موضوعهايی و از چه كسانی مطلب
بنويسند، ارتقا پيدا كرده است. همچنين خبرنگاران و
روزنامهنگاران در چارچوب انجام وظايف حرفهای خود برای كسب و
انتشار اخبار در داخل و خارج ايران با محدوديتهای فراوانی
مواجه شدهاند.
اين موارد، در مجموع نگرانیها در مورد افزايش فشارها و
محدوديتها عليه مطبوعات و رسانههای مستقل گروهی را تشديد
میكند، به ويژه آنكه پارهای از اقدامهای نهادهای نظارتی
مطبوعات، جنبه ی وضع قانون و مقررات جديد پيدا كرده است كه با
قوانين موضوعه كشور در تعارض است.
"
در اين اعلاميه به درستی آمده است "
به استناد اصل ٣٦ قانون اساسی و ماده ٢ قانون مجازات اسلامی،
اصل بر قانونی بودن جرم و مجازات بوده و تنها مرجع تقنينی جهت
جرم شناخته شدن هر عمل ارتكابی مجلس شورای اسلامی است. حتی اين
مرجع قانون
گزاری نيز به استناد اصل ٩ قانون اساسی حق ندارد به وسيله وضع
قانون آزادیهای مشروع مردم را محدود كند..."
نقض آشكار قانون اساسی و قانون مطبوعات
آن هم توسط
دولت،
حديثی كهنه است، طرفه آنكه تاريخ مطبوعات اين كهنه ديار،
ازچنين فرامين برای بند وبست و محدوديت رسانه ها از آغاز تا
به امروز، لبالب شده است؛ چرا كه تا بوده همين بوده، آنچنان
كه به نقل از ميرزای شهر ما ، " اين رسم روزگار است كه تا
قدرتمندی قصد آن كند كه بر سينه جامعه بنشيند و بی سوال حكم
راند، اول بايد خروس كدخدا را سر ببرد".
امروز نيز فصلی ديگر از تاريخ مطبوعات اين آب و خاك در حال
تكرار است كه :
حال
رسم دنيا جمله تكرار است اندر كارها
تا چه زايد عاقبت زين رسم و اين تكرارها
بس حوادث چشم ما بيند كه نو پنداردش
ليك چشم پير دنيا ، ديده آنرا بارها
اگر باور داشته باشيم كه دولت ها برای اداره جامعه تحت تسلط
خود، همواره از تحولات و پديده های تازه در جهان، تاثير پذير
می باشند ، بی گمان طرفند اخيردولت برای كنترل و اعمال
سانسور بر مطبوعات را بايد به حساب تحول و به روز بودن دولت
مهرورزی نهاد چرا كه پيش ار اين در روزگاری نه چندا ن دور
برای كنترل و اعمال سانسور مطبوعات ، در اين آب و خاك ، اداره
ای به نام " راهنمای نامه نگاری " ساخته بودند تا سانسور
چيان اين اداره كليه مقالات روزنامه ها را پيش از انتشار به
دقت مطالعه و بررسی نمايند ، اما امروز ديگر نه به آن
اداره و نه برای شكستن قلم نويسندگان جرايد به عمله هايی
چون "محرمعلی خان " نياز است ، بلكه اكنون دوره ای است كه
تنها با بخشنامه ها ی به ظاهر قانونی ، می توان ديواربلند نا
آگاهی ملت را بالا برد وساخت و قلم بدستان را به خود
سانسوری واداشت كه اين نيز خود از معجزات دولت مهر ورزی است .
حال براستی بايد وصف حال روزگار مطبوعات اين كهنه دياررا كه
نيم قرن پيش از زبان سيد اشرف (مير روزنامه نسيم شمال) گفته
شد باز هم شنيد :
ای قلم تا می توانی در قلمدان صبر كن
يوسف آسا سال ها در كنج زندان صبر كن
همچو يعقوب حزين در بيت الاحزان صبر كن
كور شو بيرون نيا از شهر كنعان ای قلم
نيستی آزاد در ايران ويران ای قلم
بيژن صف سري |