در منطقه ای زندگی می كنيم كه جنگ های مرگباری را در سال های
اخير
تجربه كرده است. هم اكنون ده ها هزار نيروی نظامی متجاوز
آمريكا در دو
كشور اشغال شده ی افغانستان و عراق در همسايگی كشور ما حضور
دارند. و
امروز كانديدای درگيری نظامی ديگری هستيم كه سناريوی آن در
آنسوی اقيانوس
نوشته شده است. يكی از دوستان كه تازه به ماورای قفقاز سفر
كرده می گفت:
هركجا می رفتم، به محض اينكه می فهميدند ايرانی هستم، اولين
سؤال اين بود
كه آيا واقعا می خواهيد با آمريكا بجنگيد؟ دوست ديگری كه هفته
پيش به
تركيه رفته و برگشته، می گويد: در كنار خيابان طوماری را به
دست ما دادند
تا امضا كنيم. وقتی پرسيديم طومار برای چيست، پاسخ دادند كه ما
مخالف شركت
تركيه در جنگ عليه ايران هستيم و اين طومار هم به منظور اعتراض
به سياست
های رژيم تركيه است كه با آمريكا همكاری نظامی دارد.
سايت ها و نشريات
مترقی جهان و ايرانيان خارج از كشور نيز پر از اعتراض به جنگ و
هشدار نسبت
به عواقب يك رودررويی هولناك تازه در منطقه است. همه با نگرانی
آخرين
اخبار را دنبال می كنند و نسبت به آن واكنش نشان می دهند.
اما اينجا در
داخل كشور كه قاعدتا بايد حساسيت بيشتری وجود داشته باشد، زيرا
در صورت
بروز جنگ زير ضربات مستقيم قرار خواهد گرفت، چنين احساس نگرانی
ای كمتر
به چشم می خورد يا بازتاب می يابد. تا كنون نه يك گردهمايی (
حتی نمايشی
(برای
صلح داشته ايم، نه يك سخنرانی و نه يك فراخوان جمعی. جمهوری
اسلامی ايران تنها كشوری ست كه مبارزه برای صلح در آن دارای
چنين سطح نازلی ست و
اين در حالی ست كه روياروی بزرگ ترين خطر نظامی سال های اخير
ايستاده است.
با افراد مختلف كه صحبت كرده ام، اكثرا حساسيت لازم را نسبت به
خطر جنگ
ندارند. حتی با تشريح فضای بيرون از ايران و احساس خطر مردم
منطقه، با اين
پاسخ روبرو شدم كه از كجا معلوم آن ها بی خودی هيجان زده نشده
باشند. وقتی علت خوشخيالی ها را جويا می شوم، توضيحات زير را
بعنوان پاسخ دريافت می كنم
اينها (حاكميت) زرنگ تر از آنان كه اجازه دهد جنگ براه بيفتد.
وقتی موقعش شد عقب نشينی می كنند.
اختلاف جدی ای وجود ندارد كه به جنگ منجر شود.
اين ها همه جنگ زرگری ست. آمريكا با جمهوری اسلامی در مسائل
منطقه ای همكاری دارد.
شايد هم بهتره جنگ بشه و يه تكليفی برامون تعيين كنند تا نجات
پيدا كنيم.
ايران عراق نيست و بسيار قوی تر از آنی ست كه آمريكا بتواند به
راحتی به آن حمله كند.
اگر
ريشه جنگ ها اخير را مورد بررسی قرار داده باشيم، متوجه می
شويم كه هيچكدام
از اين تعبير ها واقعيت های دوران معاصر را بازتاب دقيقی نمی
دهند. با
نگاهی به رويداد های سياسی در درون حاكميت، متوجه می شويم كه
احساس خطر
توسط دولتمردان و رهبران حكومتی نيز احساس شده است، اگر چه آن
ها صلاح
ديده ان اين نگرانی به بدنه اجتماع سرايت نكند. تغييرات مداوم
در تيم های مذاكره كننده دليل روشنی بر اين امر است.
يكی از دوستان می گفت: ما در تهران عادت كرده
ايم روی منطقه ای زلزله خيز بدون هيچ تامين و تداركی به آسودگی
زندگی كنيم. در هوای سمی مهلك شهر تنفس كنيم. در تصادفات
رانندگی مثل جبهه های جنگ كشته شويم و به آمار ده ها هزاری آن
بخنديم. ما پذيرفته ايم آخرين
مايملك مان – اگر چيزی داشته باشيم - برای پرداخت هزينه های
روزهای پايانی زندگی مان در بيمارستان به گرو گذاشته شود. زمان
های طولانی ای را برای رسيدن به ساده ترين نيازهايمان تحمل
كنيم و در خيابان هايی قدم بزنيم كه
ممكن است هر لحظه به علت بد حجابی و يا طرح روی تی شرت اعضای
خانواده امان
مورد توهين واقع شويم و كارت زرد بگيريم. اعتراض برای ساده
ترين حقوقمان
ممكن است با برخوردی تند روبرو باشد و شب و روزمان را با حس
تلخ و دردناك
سرنوشتی سر كنيم كه بر جوانان بيكار و بی پناه و تحت تبعيضمان
حاكم است. و
خلاصه آنكه ما ممكن است آنقدر تحت تنش های مختلف باشيم كه
بسياری از
حساسيت های ضروری مان را از دست داده و به يك افسردگی مضمن
دچار شده باشيم.
شايد
اين ها وبسياری دلايل مشابه باشد كه روحيه ی امروزی در جامعه
ما را باعث
می شود، اما اينبار با خطر جنگی روبرو هستيم كه هستيمان در آن
خواهد سوخت
و نسل ها تاوان آن را خواهيم داد و ما موظفيم به تلاشی جدی
برای تاثير
گذاری بر روند ها و جلوگيری از جنگ به هر قيمتی هستيم.
اينكه
بتوانند يا نتوانند جنگی را به ما تحليل كنند، بيش از هر چيز
به سطح مبارزات صلحجويانه مردم وابسطه
است. شرايط جهانی برای جنگ سالاران جهانی و شركت های تسليحاتی
بسيار سخت
تر از گذشته است. جنبش صلح جهانی موفق شده عليرغم بايكوت رسانه
ای، صدای خود را به بخش های بزرگی از مردم دنيا برساند و آنها
ها را آگاه سازد كه
جنگ در نهايت به خرج آن ها صورت می گيرد و با دامن زدن به
فجايع هر چه
گسترده تر انسانی تنها به نفع گروه كوچكی از صاحبان صنايع
تسليحاتی
–
امنيتی بزرگ جهانی است. واقعيت آن است كه بخش نه چندان بزرگی
از مردم ما
نيز در كنار مردم مترقی جهان پا به ميدان مبارزه گذاشته اند و
در راه صلح
می رزمند. نبايد منتظر اولين شعله های آتش شد تا خطر را با
گوشت و پوست
فهميد. اگر فدری دقت كنيم، سير رويداد ها آنقدر تكاندهنده هست
كه ما را به
واكنش وادارد. فردا می تواند بسيار دير باشد. |