می توان جمهوری اسلامی را به دو دوران
خمينی و خا منه ای تقسيم كرد.
دوران خمينی دوران كاريزماست. رهبری كه با
مرگ خود در سال 67 ميزان نفوذ خود را در دل عوام می
نماياند.هجوم ميليونی مردم از هر سو به تهران نشان دهنده ی
رجوع ايشان است به خمينی. در دوران خمينی مصلحت نظام جمهوری
اسلامی آنگونه كه آقای خمينی می دانست اعمال می شد. در اين
دوران دين وسيله ی معيشت نيست. به اين معنا كه مداحی كسب نيست
و جمكران بازار نمی شود. دوران خمينی وقتی به پايان می رسد كه
نظام از جنگ فارغ شده است. دوران جديد دوران خامنه ای است.
در دوران خامنه ای به محوريت آقای خامنه
ای، مرجعيت شيعه به حاشيه رانده می شود. چرا كه اصولا آقای
خامنه ای يك شبه به مرجعيت رسيده . برای تحميل خود می خواهد
مرجعيت را كمرنگ كند. آقای خامنه ای با بر آمدن خود هواداران
خمينی را بر خود می بيند و اين بر خود بودگی ريشه در درگيری هی
سياسی دوران خمينی دارد. آقای خامنه ای جزء روحانيت مبارز
تهران است كه در آن هواداران خمينی تحت عنوان مجمع روحانيون
مبارز سال ها پيش منشعب شده اند. در اين دوران دين وسيله ی كسب
معاش می شود و مراسم های دينی از كيفيت كاسته بر كميت می
افزايند تا از آن طريق آقای خامنه ای با پروردن جمعيتی
احساساتی خود را مرجع سازد.
مهدويت در دو دوران جمهوری اسلامی، دو
داستان متفاوت داشته است كه اولی همراه سكوت و تكريم و دومی با
جنجال و تقديس همراه است. در دوران آقای خامنه ای جمكران و چاه
آن به نوعی پايتخت معنوی جمهوری اسلامی می شود. بارها در خطبه
های نماز جمعه نام هواداران خامنه ای در مجلس و دولت اخير از
چاه جمكران تأييد می يابند. جمكرانی كه هيچ تأييدی از خمينی
نيافته بود تقديس می شود. شما می توانيد به واسطه ی يك چاه با
آقا تماس داشته باشيد. مهدويت عينی می شود عينيتی كه مبتذل
است. هيچ مسجدی در اسلام مقدس نيست و مسجد در اسلام با سياست
نسبت دارد در حالی كه در جمكران نه خدا هست و نه مردم سياست
ورز بلكه امامی هست كه ليست های سياسی جناح خاصی را امضاء می
كند. و خاكش تبرك است. امام آنجا شفا می دهد. حاكميت هر هفته
اردوهايی را برای زيارت جمكران تهيه می بيند. |