پاپ "بنديكت" كه جانشين "جان پل دوم" شده، درجريان سفر چند
روزه اش به جنوب آلمان و شهر مونيخ، شهر و منطقه ای كه هيتلر
از آن برخاست، پس از يك سلسله مذاكرات مهم سياسی با رهبران
آلمان، طی سخنانی درباره ماهيت؛ تاريخ و آينده اسلام نيز سخن
گفت. سخنان او مستقيما همان اسلامی را هدف گرفته بود كه دولت
كنونی در جمهوری اسلامی آن را نمايندگی می كند. در واقع او كه
در جوانی خود از فعالان جوانان نازی بوده، اكنون برای دفع و
رفع هر گونه شبهه ای مواضع بوش را تائيد و سياست دولت كنونی
آلمان در نزديكی به امريكا را تائيد كرد.
پاپ غير مستقيم و به نقل از امپراتور امانوئل دوم امپراطور
بيزانس حرف خودش را اينگونه زد: "به من نشان بده كه محمد
[پيامبر اسلام] چه چيز تازه ای به ارمغان آورده، به جز شرارت و
اعمال غيرانسانی و دستور او برای گستراندن دين با زبان شمشير.
خشونت با ذات پروردگار و طبيعت انسان ناسازگار است."
بدين ترتيب، پاپ روی ديگر سكه ای شد كه اخوان المسلمين،
القاعده و حاكميت كنونی ايران يك روی آنست و دولت احمدی نژاد
نماينده آن.
با آنكه موجی از حيرت نسبت به اين اظهار نظر برخاسته و قطعا
رهبران جمهوری اسلامی در روزهای آينده بيشتر به آن خواهند
پرداخت، اما هيچكس تاكنون تفسيری درباره انگيزه اصلی وی در
ارتباط با اين سخنرانی ارائه نداده است. درحاليكه اين سخنان دو
رويكرد داشته است. نخست در داخل آلمان و تقويت راست حاكم دراين
كشور و رويكرد خارجی آن زمينه سازی فكری حمله به ايران می
تواند باشد. حمله به كشوری كه حاكميت و دولت آن بی وقفه خود را
نماد همان اسلامی معرفی می كند كه پاپ می گويد!
درباره رويكرد داخلی (آلمان) سخنان پاپ به اطلاعات تفسيری كه
درباره وضع سياسی در آلمان و در همين شماره منتشر شده مراجعه
كنيد.
درباره سابقه پاپ نيز اطلاعات زير را به نقل از آرشيو پيك نت
بخوانيد:
پاپ جديد
عضو سازمان جوانان هيتلری
(پيك
12فروردين 84 . )
" ژوزف راتزينگر" كاردينال محافظه كار آلمانی، عضو سابق سازمان
جوانان هيتلری و مخالف سرسخت الهيات رهايی بخش در امريكای
لاتين، بعنوان پاپ برگزيده شد. راتزينگر كه توسط پاپ سابق ژان
پل دوم به واتيكان راه يافت نظريه پرداز الهيات محافظه كار و
راستگرا محسوب میشود. راتزينگر در شرايطی بعنوان پاپ جديد
انتخاب شد كه مطبوعات غرب بيشترين بخت گزينش پاپ آينده را به
كاردينالهايی از جهان سوم، هند، برزيل ، پرتقال و حتی فرانسه
نسبت میدادند. پيك نت در شماره 16 فروردين خود ضمن اشاره به
نقش راتزينگر در مبارزه برعليه الهيات رهايی بخش- به نقل از
روزنامه اومانيته- در پايان تاكيد كرد:" جانشين پاپ ژان پل
دوم، از دل مسائلی كه در مطبوعات و رسانههای عمده جهانی راه
ندارد بيرون خواهد آمد."( مراجعه كنيد به مقاله " جدال پنهان
الهيات مافيايی واتيكان با الهيات رهايی بخش" در پيك نت 16
فروردين)
حضور راتزينگر در واتيكان اكنون به معنای ادامه قرار گرفتن
قدرت كليسای كاتوليك در پشت ارتجاعی ترين و راستگراترين بخش
قدرتهای سياسی و نظامی بويژه در امريكای لاتين است.
انديشههای پاپ جديد بگونهای است كه حتی خبرگزاری رويتر
انتخاب او را بعنوان "پيروزی راست دگماتيك" ارزيابی كرده است.
خبرگزاری فرانسه نيز گزينش راتزينگر، كه نام "بنوای شانزدهم"
را برخود نهاده، بعنوان "تدوام ژان پل دوم" ارزيابی كرده و
معتقد است كه خطوط دگماتيك و جزم گرايی كه پاپ سابق درباره
مسايل اجتماعی و مذهبی اتخاذ كرده بود با اين گزينش ادامه
خواهد يافت. در واقع میتوان گفت از چند سال قبل با شدت گرفتن
بيماری پاپ ژان پل دوم، رهبری واتيكان عملا در دست راتزينگر
قرار داشت و به همين دليل عليرغم سوابق و مخالفتهايی كه نسبت
به او وجود داشت جانشين پاپ شد. ضمن آنكه راتزينگر هم اكنون 78
سال دارد و زمان زيادی بعنوان پاپ باقی نخواهد ماند و دوره
تغيير پاپ و احتمالا تغيير سياستها، با توجه به اوضاع جهانی
بزودی بار ديگر فراخواهد رسيد.
خبرگزاری رويتر درباره سوابق پاپ جديد مینويسد كه او با شدت
تمام برضد الهيات رهايی بخش مبارزه كرد، جنبش كاتوليكی كه
رويتر آن را دارای "گرايشهای ماركسيستی” مینامد كه در
دهههای هفتاد و هشتاد در امريكای لاتين برعليهبیعدالتی
اجتماعی و رژيمهای نظامی مبارزه میكرد. گرايشهای پاپ جديد
بسود ديكتاتوریهای نظامی البته چندان عجيب نيست چنان كه
راتزينگر خود روز گذشته پذيرفت در جوانی "عضو
سازمان جوانان هيتلری” بوده است، اما اين عضويت را
اجباری و ناخواسته اعلام كرد.
"روبن دری” الهی دان آرژانتينی و استاد دانشگاه بوينس آيرس
معتقد است كه انتخاب راتزينگر ضربهای ديگر به كاتوليكهايی
است كه اميدوار بودند كليسا در مسير اصلاحات حركت كند. به گفته
وی راتزينگر" بدترين انتخاب ممكن بود. او نماينده بدترين
جنبههای شخصيت ژان پل دوم است، بدون آنكه جنبههای مثبت او را
داشته باشد."
"لئونارد بوف" كشيش و نظريه پرداز الهيات رهايی بخش كه در سال
1992 زير فشار كليسا و شخص راتزينگر ناگزير شد لباس كشيشی را
از تن خارج كند، با اين حال معتقد است راتزينگر هر عقيده شخصی
كه داشته باشد و هر نقشی كه به او داده شده باشد ناگزير خواهد
بود به مسايل امريكای لاتين توجه كند. بنظر بوف "راتزينگر
همواره نگران وضعيت كليسا در امريكای لاتين خواهد بود چرا كه
اينده مسيحيت به امريكای لاتين بستگی خواهد داشت."
پيك 15 فروردين سال 84 ـ 4 آوريل 2005
پايان يك ماموريت 20 ساله
چهره واقعی
"پاپ"
در آنسوی ديوارهای واتيكان
پاپ جان پل دوم، سرانجام پس از چند
بار انتقال به بيمارستان و بازگشت به واتيكان درگذشت. با آنكه
بموجب همه شواهد او
جمعه شب و يا صبح شنبه درگذشته بود، واتيكان برای بهره گيری
مذهبی و بازی با
احساسات مردم، اين خبر را برای روز يكشنبه ذخيره كرد. يعنی
اولين يكشنبه پس از
رستاخير مسيح!
مراسم آرام وبیجنجالی كه به مناسبت مرگ وی در ميدان
يكشنبههای واتيكان برپا شد، تفاوتی بنيادين با نمايشهای توام
با سينه زنی و قمه زنی بمناسبتهای مشابه در كشورهای مسلمان و
بويژه شيعه داشت، اما در عوام فريبی مذهبی و
بازی با احساسات مردم شيوهها يكسان بود. با تاريخ درگذشت آيت
الله خمينی نيز در
جمهوری اسلامی همينگونه بازی شد و با آنكه او روز 12 خرداد
درگذشته بود، خبر را 14
خرداد اعلام كردند تا مقارن شود با 15 خرداد و يا درجريان
انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی با آنكه رقم واقعی قربانيان اين
انفجار درابتدا 78 تن و بعدا به 84 تن رسيد،
برای تداعی شمار شهدای واقعه كربلا، شمار قربانيان اين انفجار
را 72 تن اعلام
كردند.
انتخاب پاپ جان پل دوم شايد سياسی ترين انتخاب در تاريخ
واتيكان بود. او
از دوستان "رونالد ريگان" رئيس جمهور اسبق امريكا بود و در
آغاز كشاكشهای لهستان
كه زمينههای فروپاشی اردوگاه سوسياليسم را میتوانست و توانست
فراهم كند به اين
سمت انتخاب شد. به گفته "ياروزلسكي» آخرين رئيس دولت
سوسياليستی لهستان و از
قهرمانان جنگ دوم اين كشور، گماردن يك لهستانی در راس واتيكان
بزرگترين اقدام تقويت
كننده "لخ والسا" رهبر اپوزيسيون ضد دولتی لهستان بود. او
دراين نقش با تمام نيرو
ايفای نقش كرد، چنان كه بعدها خود را در مسكو به گرباچف رساند
و كليساهای ارتدكس و
كاتوليك روسيه را ترغيب به ايفای نقش اپوزيسيون دولتی كرد.
گرباچف، در نخستين ديدار
و مذاكره اش با وی گفت:"او سياسی ترين كشيش بود و اگر او نبود
ديوار برلين به اين
آسانی و زودی فرونمی ريخت!"
آن چهره به ظاهرا مهربان و مردم دوستی كه پاپ در
سالهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی به خود گرفت، مربوط به دوران
پايان ماموريتی بود
كه بخوبی از عهده آن برآمد. او حتی در اوج پيری و ناتوانی
جسمی، پس از گشتی در
امريكای لاتين خود را به كوبا رساند بلكه درآنجا نيز بتواند
زمينههای سقوط كاسترو
را فراهم سازد، كه ناموفق و نا اميد به واتيكان بازگشت!
خبر درگذشت پاپ را با
همين صراحت بايد نوشت و انتشار داد، تا نسبت به انتخاب جانشين
او هوشيار بود و نقش
پاپ جديد را همسو با سياستهای امريكا دريافت. حضور برلسكونی،
متحد جورج بوش در راس
دولت ايتاليا قطعا جاده را برای تامين نظر امريكا برای انتخاب
جانشين پاپ
هموارترخواهد كرد.
گردش به چپ در امريكا لاتين كه اكنون در هر انتخاباتی در اين
منطقه جهان خود را نشان ميدهد، میتواند انگيزه ای جدی برای
يافتن كشيش ديگری برای ايفای نقشی مشابه پاپ جان پل دوم در
دوران فروپاشی اردوگاه سوسياليسم، در امريكای لاتين باشد. |