صدها ميليارد دلار پول فروش نفت، بجای رفاه اجتماعی، شكاف
طبقاتی را به همراه آورده است و نگرش های سياسی و اقتصادی دولت
يكدست احمدی نژاد بحران را تشديد كرد.
واگذاری پروژههای بزرگ عمرانی به بسيج، سپاه پاسداران و
سازمانهای وابسته به نهادهای نظامی، اقتصاد كشور را تحت تاثير
فشارهای قدرت سياسی و نظامی
قرار داده است.
بی اعتمادی به حاكميت چنان است كه مردم حتی طرح واگذاری سهام
شركتهای دولتی به بخش خصوصی را نيز تصميمی در راستای سوء
استفاده دستاندركاران از اموال عمومی و دولتی ارزيابی كرده و
از آن استقبال نكردند. افزايش واردات كشور از 1/18 ميليارد
دلار در سال 1381 به حدود 40 ميليارد دلار در سال 1384 (بدون
در نظر گرفتن كالاهای قاچاق، كه رقم عمدهای را تشكيل ميدهد)
و پيشبينی افزايش بيشتر آن به حدود 52 ميليارد دلار در سال
1385، نشانگر رشد بيسابقه مصرف زدگی، رشد اقتصاد دلالی و كاهش
توليد داخلی است. سقوط شاخص قيمت ها در بورس اوراق بهادار و
عدم تحرك بورس، بحران بازار پول بصورت افزايش شديد نقدينگی،
تورم و نابسامانی نظام بانكی انكار ناپذير است. فرار از حساب و
كتاب و پاسخگويی گستردهتر و عميقتر شده و تا قدرت عادلانه
توزيع نشود اين روند ادامه خواهد يافت. بجای توزيع درآمد نفت،
بايد قدرت در مملكت توزيع شود.
تحليل نهضت آزادی ايران
با صدور بيانيه ای نگرش های خود را پيرامون بحران اقتصادی كشور
اعلام داشت. در اين بيانيه آمده است:
راه حلهای بكار گرفته شده در مورد مسائل گوناگون بايد
مجموعهای هماهنگ را تشكيل دهد. بعنوان مثال، نميتوان در مورد
حل پارهای از مسائل دولت از مدل اقتصاد دستوری (مانند دستور
كاهش نرخ ارز) و در حل پارهای ديگر از مسائل از مدل اقتصاد
آزاد (مانند خصوصيسازی و آزادسازي) استفاده كرد.
بحرانهای اقتصادی موجود كه اخيراً در بيانيه پنجاه اقتصاددان
كشور منعكس شده بود، تنها از عوامل اقتصادی سرچشمه نميگيرد.
بلكه عوامل غيراقتصادی (يا فرا اقتصادي)، منشأ يا تشديد كننده
بسياری از آنها است. فارغ از ساختار توسعه نيافته اقتصاد كشور
و وابستگی شديد آن به درآمدهای نفت، كه موجب رشد فرهنگ و
اقتصاد دلالی و عقب ماندگی صنعتی شده است، نابسامانيهای
اقتصادی عمدتاً ناشی از سوء مديريت، سوء استفاده از امكانات و
تصميمات و اقدامات متناقض يا ناهماهنگ، كه بعضاً جنبههای
سياسی، حقوقی و فرهنگی دارد، ميباشد.
حتی صدها ميليارد دلار درآمد
ارزی حاصل از فروش نفت و گاز كه در سالهای اخير در اختيار
دولت قرار گرفته است ـ و ميتوانست از طريق سرمايهگذاريهای
بلندمدت موجب توسعه همه جانبه كشور شود، به علل غيراقتصادی
(عمدتاً فرهنگی، سياسی و مديريتي) به افزايش تورم، پايين ماندن
درآمد سرانه، افزايش شديد ميزان واردات كالا، بهرهوری اندك،
افزايش شكاف طبقاتی و سختی
معشيت مردم منتهی گرديده است.
بهرهگيری ثمربخش از درآمدهای نفتی و ساير منابع سرشار كشور،
از جمله منابع انسانی كارشناس و شايسته، مستلزم وجود شرايط
مناسب سياسی، شايسته سالاری و مشاركت واقعی مردم در امور و
اعتماد و اطمينان نسبت به شرايط حاكم بر فضای سياسی، قضائی و
فرهنگی كشور است. نا امنی محيطهای سياسی و قضائی نه تنها موجب
كاهش ميزان سرمايهگذاريهای داخلی و خارجی شده است، بلكه فرار
مغزها و سرمايههای داخلی را نيز در پی داشته است. نمونه آن
رويدادی است كه در دوره جديد رياست جمهوری و
دولت يكدست كنونی پديد آمده
است. بنابر آنچه در رسانههای عمومی آمده است، ميلياردها دلار
به كشورهای ديگر، از جمله كشورهای حاشيه خليج فارس (بويژه دبي)
منتقل شده است، تا در آنجا جايگاه مطئمنتری بيابد. ناامنی در
محيطهای سياسی، روانی، قضائی و اجتماعی، از جمله تشديد تنش
در روابط خارجی، موجب فرار سرمايههای مادی و معنوی، افزايش
نرخ بيمه كالاها، افزايش سطح نگرانی و بيثباتی اقتصادی گرديده
است و خواهد گرديد.
وابستگی سياسی دستاندركاران اقتصادی و دخالتهای اقتصادی
دستاندركاران سياسی موجب پيدايی رانت، بازار ناسالم و
غيررقابتی و درآمدهای بادآورده سرشار برای گروههای خاص و
افزايش شديد شكاف و اختلاف طبقاتی شده است. واگذاری اجرای
پروژههای بزرگ عمرانی كشور
به بسيج سازندگی، سپاه پاسداران و سازمانهای وابسته به
نهادهای نظامی به محيط سالم رقابتی و بخش خصوصی به شدت آسيب
رسانده، حركت اقتصادی را تحت تاثير فشارهای قدرت سياسی و
نظامی از مسير عادی خارج ميسازد و اجرای كارها را پرهزينه
ميكند و اقتصاد رانتی و دلالی را گسترش ميدهد.
در چنين شرايطی، حتی برخی از سياستهای كلان اقتصادی كه
ميتواند در راستای حل مسائل اقتصادی مفيد واقع شود، از سوی
جامعه با اطمينان كافی مورد استقبال قرار نميگيرد. بعنوان
مثال، هنگامی كه واگذاری سهام
شركتهای دولتی به بخش خصوصی مطرح ميگردد، مردم
بياعتماد، بيش از آن كه موضوع را يك تصميم راهبردی اقتصادی
تلقی كنند، آن را در راستای سوء استفاده دستاندركاران از
اموال عمومی و دولتی ارزيابی مينمايند و عدهای نيز فكر
ميكنند كه ناكارآمدی و بار مالی سنگين يا ورشكستگی شركتهای
دولتی انگيزه چنين حركتی شده است.
اگر آن دسته از عوامل اقتصادی كه وضعيت كنونی را ايجاد كرده
است همچنان دست نخورده باقی بماند، اين خطر به شدت وجود خواهد
داشت كه همانهايی كه پايگاههای سياسی، حكومتی و فرهنگی را
بطور يكپارچه در اختيار گرفتهاند، مالكيت واحدهای ظاهراً
خصوصی شده را نيز بدست آورند و چرخه باطل فقر، بيعدالتی و
فساد قويتر از پيش ادامه يابد.
حكمرانی خوب ـ كه همان مديريت درست جامعه است ـ مستلزم شايسته
سالاری و ايجاد محيطهای امن و اميدواركننده داخلی و خارجی
برای همكاری، همكنشی و پيشرفت همه جانبه، بويژه توسعه اقتصادی،
است. متاسفانه، به علل سياسی، دايره انتخابها و انتصابها
محدود شده و در بسياری از موارد اصل شايسته سالاری فدای
ملاحظات سياسی گرديده است. تصميمات انفرادی، غيركارشناسانه و
تبليغاتی فضا و محيط داخلی و تعاملات خارجی كشور را برای
سرمايهگذاری مخاطرهآميز كرده و ريسكپذيری سرمايهگذاران
داخلی و خارجی را به شدت كاهش داده است. سطح پايين
سرمايهگذاری، كاهش درآمد ملی،
اشتغال و توليد را همراه داشته و فقر و فساد را افزايش
خواهد داد.
در همين دوره، حكمرانی خوب ـ به معنای تنظيم سياستهای سنجيده
و تصميمگيريهای مبتنی بر مطالعات كارشناسانه ـ كمتر مورد توجه
جدی واقع قرار گرفته و مسير نامطلوبی را پيموده است و نبود آن
اقتصاد نامتعادل كشور را نامتعادلتر كرده است. افزايش شديد
وابستگی بودجه سال 1385 به درآمد نفت (تا حدود
40 ميليارد دلار) و
برداشتهای سنگين از صندوق ذخيره
ارزی ـ كه به گفته رئيس مركز پژوهشهای مجلس، مانده آن
در پايان ارديبهشت ماه سال جاری منهای 4 ميليارد دلار بوده است
ـ آشكارا نشانگر عدم تعادل و از هم گسيختگی اقتصادی است.
افزايش ارزش واردات كشور از 1/18
ميليارد دلار در سال 1381 به حدود 40
ميليارد دلار در سال 1384 (بدون در نظر گرفتن كالاهای
قاچاق، كه رقم عمدهای را تشكيل ميدهد) و پيشبينی افزايش
بيشتر آن به حدود 52 ميليارد دلار
در سال 1385، نشانگر رشد بيسابقه مصرف و مصرف زدگی، رشد
اقتصاد دلالی و كاهش بهرهوری
و توان توليد داخلی است كه ريشه در حال نگری و كوتاهبينی و
فقدان آيندهنگری و عاقبتانديشی دارد.
بحران بازار كالا، به رغم ورود گسترده كالاهای مصرفی بطور رسمی
يا قاچاق به كشور، خود را بصورت
افزايش سريع قيمتها نشان داده است. بحران بازار سرمايه
در شكل سقوط شاخص قيمت ها در بورس
اوراق بهادار و عدم تحرك بورس قابل مشاهده است. بحران بازار
پول بصورت افزايش شديد نقدينگی،
تورم و نابسامانی نظام بانكی پديدار شده است و بالاخره، بحران
بازار كار در قامت افزايش بيرويه و ناگهانی حقوق و دستمزدها
و بيكاری گسترده ادامه يافته
است.
نابسامانيهای بالا به علت تصميمگيريهای متناقض و ناهماهنگ ـ
كه از دو نگرش اقتصادی متفاوت (اقتصاد وابسته به بازار و
اقتصاد دستوري) سرچشمه ميگيرد و عمدتاً غيركارشناسانه و
غيرعلمی بوده، نشانگر برخوردی ساده انديشانه با مسائل پيچيده
جامعه است ـ ايجاد يا تشديد شده است.
با توجه به اين كه رفتارها و سياستهای اقتصادی كنونی به
احتمال قوی به حل مسائل و نابسامانيهای گفته شده كمك نخواهد
كرد و حتی به تشديد آنها خواهد انجاميد لازم است كه به آثار
ثانوی سياستهای مذكور بر علل غيراقتصادی نابسامانيها، از
جمله عوامل فرهنگی، اخلاقی، سياسی و اجتماعی، نگاه كرد.
رفتار اقتصادی دولت احساس امنيت و آرامش را، كه شرط لازم برای
تقويت انگيزههای سرمايهگذاری و سازندگی است، بيش از پيش
تضعيف كرده است، و اين عامل اصلی برخی از ويژگيهای نامطلوب
فرهنگی جامعه را تشديد خواهد كرد؛ بعنوان نمونه، بينظمی، عدم
شفافيت و فرار از حساب و كتاب و
پاسخگويی را گستردهتر و عميقتر خواهد ساخت؛ كارهای
زود بازده و منفعت طلبيهای كوتاه مدت فردی، باندی و خانوادگی
و روحيه به اصطلاح بازاری را رواج خواهد داد؛ فرهنگ
برنامهريزی بلندمدت و سرمايهگذاری برای آينده را تضعيف خواهد
كرد؛ سادهانگاری، برخورد عاطفی با مسائل و عملزدگی را به جای
جامعنگری، عقلانيت و عاقبتانديشی خواهد نشاند و فرهنگ
تصميمگيری از بالا و وابسته كردن مردم به دولت و فرهنگ
استبدادی و هرج و مرج خواهی را گسترش خواهد داد. گسترش چنين
فرهنگی زمينه و امكان توسعه مشاركت واقعی مردم و گسترش
آزاديهای قانونی و مشروع را كاهش خواهد داد و توسعه سياسی
كشور را با محدوديتها و موانع بيشتری روبرو خواهد كرد.
راهكار اصولی و راهبردی برای حل مسائل اقتصادی جامعه ايران
ايجاد آرامش و امنيت از طريق پذيرفتن صادقانه حقوق اساسی مردم،
رفع موانع مشاركت سازمان يافته و واقعی مردم در امور،
توزيع عادلانه قدرت (پيش از
توزيع پول نفت) توسعه اخلاق و هنجارهای سالم اجتماعی و بسط
آزاديهای قانونی و اساسی به وسيله حكومت و با كمك ملت است. در
چنين صورتی، با ايجاد اصلاحات و تغييرات تدريجی در نهادهای
سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تقويت اميد و امنيت، شرايط
لازم برای حل مسائل اقتصادی فراهم خواهد آمد. تنها در چنين
بستری سياستهای اقتصادی درست ميتواند اثربخش واقع گردد. |