امروز در هر كوی و برزن
كه بروی چشمان مضطرب مردم را خواهی ديد
كه نگران از جنگی ناخواسته اند و دائما مورد سوال قرار می گيری
كه آيا جنگی در راه است ؟ و آيا دوباره بايد منتظر آژير قرمز
از راديو باشند تا چراغهای خانه را خاموش كنند تا خمپاره ها بر
سر منازل آنان فرود نيايد ؟ آری مردم نگرانند، نگران از آن
دو هواپيما اسرائيلی و
آمريكايی كه هفته گذشته بر فراز آسمانهای تهران ديدند، نگران
از آتش افروزی های حاكميت در منطقه اند. مردم هرگاه رييس
جمهورشان سخنی بيان می دارد دلشان می لرزد كه نكند با اين
سخنان ديگر كار تمام است و بايد از زمين و آسمان شاهد خمپاره
های آمريكايی باشند . امروز ديگر مردم ايران خواب آرامی ندارند
و هر لحظه آماده شنيدن خبرهای ناگوارند . مردم در اتوبانها
ديگر شاهد بيليبوردهای گلزار
و فروتن و نيكی كريمی نيستند چه آنكه آنها جای خود را به سيد
حسن نصرالله دادند تا با تفنگی در دست به ايرانيان بگويد كه
آماده باشيد تا به ما ملحق شويد و آن عملياتی كه نيرو هايش در
كشور ما آموزش ديدند در ايران به كار بنديم . واز آن سو در
بهشت زهرا عمليات انتحاری آموزش می دهند تا قبر های باقی مانده
خالی نماند . واز همه اينها گذشته، خبر هايی هم از شهيد شدن
چند تن از پاسداران ايران در
لبنان زمينه را برای جنگی ديگر بيشتر آماده می كند . در ميادين
هم ايستگاه مقاومت برپا می كنند تا با پرچم های حزب الله مردم
به آرامی سه رنگ سبز و سفيد و قرمز را از ياد ببرند. و در كنار
تمام اين موارد پرونده هسته ای نيز با كمك روسيه در شورای
امنيت مراحل پايانی قعطنامه فصل هفتمی را می گذراند تا در
كنار" جنگی ناخواسته از سوی ملت" تحريم های آنچنانی هم صورت
پذيرد تا ايران اتيوپی ديگر شود. آری مردم نگرانند چون شهر
بوی جنگ می دهد. |