حاصل اجلاس
رُم:
تأكيد بر آتش بس در طولانی مدت و استقرار
نيروهای حافظ صلح در مرزهای جنوبی لبنان تا شعاع 30 كيلومتری
به سرپرستی نيروهای آمريكايی و حضور چند كشور عربی است.
رويدادی كه در صورت وقوع موجب خواهد شد تا اولا حاشيه امنيتی
محكم برای مرزهای شمالی اسرائيل ايجاد شود. دوما مناطقی كه
عمدتا دست نيروهای حزب الله بود تحت نظارت نيروهای بين المللی
قرار گيرد،
سوما ارتش لبنان قدرت واقعی را در جنوب لبنان در دراز مدت به
دست گيرد. چهارم ارتباط حزب الله با آنچه كه هلال شيعی ناميده
می شود تقريبا قطع شود و دست آخر آنكه خلع سلاح لبنان صورت
پذيرد.
در واقع آنچه كه امروز گفته می شود سناريوی
جنگ در منطقه از پيش تعيين شده بود و اسارت دو سرباز اسرائيلی
تنها بهانه ای برای آن بوده است با رويداد چنان اتفاقی در
منطقه قابل توجيه است. برنامه ای كه اسرائيل و يا شايد جامعه
جهانی و يا آمريكا (فرقی نمی كند كه چه كسی آن را طراحی كرده
است) ترتيب داده است تا روند شكل گيری خاورميانه جديد سريع تر
از آنچه تصور می شود رخ دهد.
تنها با درك چنين شرايطی است كه می توان
نگرانی روسای جمهوری پيشين ايران و اجبار آنها برای نامه نگاری
را دريافت. نگرانی كه كشورهای ديگر خاورميانه تنها نظاره گران
صامت آن هستند. شايد اگر آنها نيز بخش ديگری از نقشه جديد
خاورميانه را ديده بودند امروز فرياد می زدند اما آنها تنها
نيمی از نقشه «اين خاورميانه» را در اختيار دارند.
اجرای اين طرح و اين بخش از طرح خاورميانه
جديد،
برخلاف قدم های قبلی آمريكا در منطقه كه ايران را نيز تا حدودی
متنفع می كرد (سقوط طالبان در افغانستان و صدام در عراق و قدرت
گرفتن شيعيان) بر خلاف منافع استراتژيك ايران و از سوی ديگر
سوريه است. و با اين تفسير می توان دريافت كه چرا آمريكا دائما
بر نبود طرحی برای حمله به ايران حتی در صورت شكست مذاكرات
هسته ای و حفظ ديپلماسی تأكيد دارد. چرا كه اين اقدام به لحاظ
امنيتی، بسيار اساسی تر و حساس تر از هدف اول می باشد. از اين
روی سكوت در مقابل حمله به لبنان به معنای سكوت در مقابل منافع
ملی است. |