ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

كركس های جنگ
برفراز ايران
احمد جواهريان- فرهنگ وتوسعه
سير رويداد ها آنقدر
تكاندهنده هست كه
ما را به واكنش وادارد.
فردا می تواند بسيار دير باشد
.

 
 
 
 
 

در منطقه ای زندگی می كنيم كه جنگ های مرگباری را در سال های اخير تجربه كرده است. هم اكنون ده ها هزار نيروی نظامی متجاوز آمريكا در دو كشور اشغال شده ی افغانستان و عراق در همسايگی كشور ما حضور دارند. و امروز كانديدای درگيری نظامی ديگری هستيم كه سناريوی آن در آنسوی اقيانوس نوشته شده است. يكی از دوستان كه تازه به ماورای قفقاز سفر كرده  می گفت:

هركجا می رفتم، به محض اينكه می فهميدند ايرانی هستم، اولين سؤال اين بود كه آيا واقعا می خواهيد با آمريكا بجنگيد؟ دوست ديگری كه هفته ی پيش به تركيه رفته و برگشته، می گويد: در كنار خيابان طوماری را به دست ما دادند تا امضا كنيم. وقتی پرسيديم طومار برای چيست، پاسخ دادند كه ما مخالف شركت تركيه در جنگ عليه ايران هستيم و اين طومار هم به منظور اعتراض به سياست های رژيم تركيه است كه با آمريكا همكاری نظامی دارد.

 

سايت ها و نشريات مترقی جهان و ايرانيان خارج از كشور نيز پر از اعتراض به جنگ و هشدار نسبت به عواقب يك رودررويی هولناك تازه در منطقه است. همه با نگرانی آخرين اخبار را دنبال می كنند و نسبت به آن واكنش نشان می دهند.

 

اما اينجا در داخل كشور كه قاعدتا بايد حساسيت بيشتری وجود داشته باشد، زيرا در صورت بروز جنگ زير ضربات مستقيم قرار خواهد گرفت، چنين احساس نگرانی ای كم تر به چشم می خورد يا بازتاب می يابد. تا كنون نه يك گردهمايی ( حتی نمايشی ) برای صلح داشته ايم، نه يك سخنرانی و نه يك فراخوان جمعی. جمهوری اسلامی ايران تنها كشوری ست كه مبارزه  برای صلح  در آن دارای چنين سطح نازلی ست و اين در حالی ست كه روياروی بزرگ ترين خطر نظامی سال های اخير ايستاده است. با افراد مختلف كه صحبت كرده ام، اكثرا حساسيت لازم را نسبت به خطر جنگ ندارند. حتی با تشريح فضای بيرون از ايران و احساس خطر مردم منطقه، با اين پاسخ روبرو شدم كه از كجا معلوم آن ها بی خودی هيجان زده نشده باشند. وقتی علت خوشخيالی ها را جويا می شوم، توضيحات زير را بعنوان پاسخ دريافت می كنم:  

1- اينها (حاكميت)  زرنگ تر از آنان كه اجازه دهد جنگ براه بيفتد.

2- وقتی موقعش شد عقب نشينی می كنند.

 

3- اختلاف جدی ای وجود ندارد كه به جنگ منجر شود.

4- اين ها همه جنگ زرگری ست. آمريكا با جمهوری اسلامی در مسائل منطقه ای همكاری دارد.

5- شايد هم بهتره جنگ بشه و يه تكليفی برامون تعيين كنند تا نجات پيدا كنيم.

6- ايران عراق نيست و بسيار قوی تر از آنی ست كه آمريكا بتواند به راحتی به آن حمله كند.

 

اگر ريشه جنگ ها اخير را مورد بررسی قرار داه باشيم، متوجه می شويم كه هيچكدام از اين تعبير ها واقعيت  های دوران معاصر را بازتاب دقيقی نمی دهند. با نگاهی به رويداد های سياسی در درون حاكميت، متوجه می شويم كه احساس خطر توسط دولتمردان و رهبران حكومتی نيز احساس شده است، اگر چه آن ها صلاح ديده اند اين نگرانی به بدنه اجتماع سرايت نكند. تغييرات مداوم در تيم های مذاكره كننده و- اين آخری - بازگشت خرازی به راهبری سياست های خارجی در اين بحران و گفته های برخی از بلند پايگان نظام دليل روشنی بر اين امر است.

 

 در مورد فجايعی كه ايمنی جان انسان ها و نابودی منابع مادی و معنوی آن ها را تهديد می كند( كه جنگ از بزرگترين آن هاست)، درصد كمی از احتمال وقوع نيز خود يك خطر بزرگ است. بوش مدت هاست پروژه جنگ با جمهوری اسلامی را دنبال كرده است. او در گام اول موفق شد با بهره برداری از فضای بوجود آمده، شورای حكام را وادارد كه پرونده ی هسته ای جمهوری اسلامی را به شورای امنيت گزارش كند. و در مرحله دوم تصويب قطعنامه ای عليه جمهوری اسلامی را در دستور كار قرار دهد كه اجازه استفاده از نيروی نظامی را به طور تلويحی در بر داشته باشد. مذاكرات بسيار فشرده و طولانی برای متقاعد كردن مخالفين اين قطعنامه يعنی روسيه و چين كار را به اعلام يك بسته ی پيشنهادی از طرف كشورهای اروپايی، روسيه و چين به جمهوری اسلامی كشانده است. برای موافقت با بسته ی ارائه شده مدت چند هفته وقت داده شده و مقرر است در صورت عدم ارائه جواب مثبت از طرف جمهوری اسلامی، اجلاس شورای امنيت برای تصويب اقدامات تنبيهی تشكيل شود و يك سلسله اقداماتی را به تصويب برساند. هنوز ابهامات زيادی در مورد پاسخ به بسته ی پيشنهادی وجود دارد. ما حتی دقيقا نمی دانيم محتوای اين بسته كه قرار است سرنوشت ما را رقم بزند چيست؟ و دردناك اينجاست كه ما تنمان نمی لرزد كه با چه لحظات خطرناك و تعيين كننده ای ممكن است روبرو باشيم.

 

امروزه روشن شده كه دليل تجاوزات نظامی توسط دولت های آمريكا، اختلاف آن كشور با ديگر كشور ها نبوده و اين جنگ ها كه صدها ميليارد دلار به جيب صنايع نظامی ريخته اند، برنامه ريزی شده و هدفمند بوده و شعارهايی همچون آزادی و دمكراسی و ايجاد دولت مدرن همه وعده هايی برای خام كردن توده های مردم بوده است.

 

از آنچه بر سر عراق و افغانستان و پيش تر از آن ها صربستان آمده، درس های بسياری می توان گرفت. يكی از مهمترين آن ها شناخت فرايندی ست كه كشور قربانی را گام به گام به كام بحران جنگ كشيده است. در مورد صربستان واقعيت های دردناكی عيان شد كه در رسانه های جهانی انعكاس مناسب نيافت. برای مثال، روشن شد كه در آخرين روز مذاكرات، دولت صربستان با كليات طرح پيشنهادی آمريكا و ناتو عليرغم ميل باطنی اش و برای جلوگيری از جنگ موافقت می كند، ولی طرف مذاكره كننده ی ناتويی كه پيش بينی اين موافقت را نكرده بود، تقاضای يك تنفس كوتاه می كند. با آغاز مجدد جلسه ی مذاكره،  نمايندگان ناتو بحث از ضميمه ای می كنند كه به قرارداد ملحق بوده است. ضميمه ای كه هيچگاه صحبتی از آن نرفته است. اين ضميمه صرب ها را از جمله ملزم می ساخت كه فضا، راه ها، آبراه ها و بنادر صربستان را قابل بهره برداری برای ناتو بنمايند. عقب نشينی دير هنگام صرب ها فرصت را از آن ها گرفته بود و عدم پذيرش اين ضميمه باعث شد كه آن ها حملات به صربستان را آغاز كنند و كشور را بدون ورود نيروهای زمينی با چنان ضربات مهلكی روبرو سازند كه عليرغم مقاومت قهرمانانه مردمی تن به تسليم و پذيرش خواست های آنان دهد.

 

اين سناريو در عراق هم تكرار شد. صدام ديكتاتور عراق در آخرين روز قبل از حمله، همه شروط را پذيرفت، ولی اعلام شد كه اگر او می خواست قبلا اين را اعلام می كرد و نمی توان فرصت دوباره ای به او داد. در افغانستان مذاكره برای تحويل بن لادن به درازا كشيد، چرا كه طالبان مرتجع پرورش يافته در اردوگاه های تحت نظارت سيا در پاكستان اعلام كردند به او دسترسی ندارند و او مخفی شده است، ولی آمريكايی ها كه خود نيز هنوز موفق به دستگيری بن لادن نشده اند، اين ادعا را نپذيرفتند و حمله را آغاز كردند. فكر نمی كنم نيازی به تشريح مشابهت شرايط باشد. همه چيز حكايت از آن دارد كه كركس های مرگ اينبار بر روی ايران در حال پرواز اند و كوچكترين بی تدبيری، تندروی و افراط گرايی و يا حتی موقع نشناسی و يا وقت كشی و عدم عقب نشينی به موقع می تواند به كليد خوردن جنگی ديگر بينجامد.

 

يكی از دوستان می گفت: ما در تهران عادت كرده ايم روی منطقه ای زلزله خيز بدون هيچ تامين و تداركی به آسودگی زندگی كنيم. در هوای سمی مهلك شهر تنفس كنيم. در تصادفات رانندگی مثل جبهه های جنگ كشته شويم و به آمار ده ها هزاری آن بخنديم. ما پذيرفته ايم آخرين مايملك مان – اگر چيزی داشته باشيم - برای پرداخت هزينه های روزهای پايانی زندگی مان در بيمارستان به گرو گذاشته شود. زمان های طولانی ای را برای رسيدن به ساده ترين نيازهايمان تحمل كنيم و در خيابان هايی قدم بزنيم كه ممكن است هر لحظه به علت بد حجابی و يا طرح روی تی شرت اعضای خانواده امان مورد توهين واقع شويم و كارت زرد بگيريم. اعتراض برای ساده ترين حقوقمان ممكن است با برخوردی تند روبرو باشد و شب و روزمان را با حس تلخ و دردناك سرنوشتی سر كنيم كه بر جوانان بيكار و بی پناه و تحت تبعيضمان حاكم است. و خلاصه آنكه ما ممكن است آنقدر تحت تنش های مختلف باشيم كه بسياری از حساسيت های ضروری مان را از دست داده  و به يك افسردگی مضمن دچار شده باشيم.

 

 شايد اين ها وبسياری دلايل مشابه باشد كه روحيه ی امروزی در جامعه ما را باعث می شود، اما اينبار با خطر جنگی روبرو هستيم كه هستيمان در آن خواهد سوخت و نسل ها تاوان آن را خواهيم داد و ما موظفيم به تلاشی جدی برای تاثير گذاری بر روند ها و جلوگيری از جنگ به هر قيمتی هستيم.

 

بايد باور داشت كه نتيجه همه چيز به تلاش ما بستگی دارد. اينكه بتوانند يا نتوانند جنگی را به ما تحميل كنند، بيش از هر چيز به سطح مبارزات صلحجويانه مردم وابسطه است. شرايط جهانی برای جنگ سالاران جهانی و شركت های تسليحاتی بسيار سخت تر از گذشته است. جنبش صلح جهانی موفق شده عليرغم بايكوت رسانه ای، صدای خود را به بخش های بزرگی از مردم دنيا برساند و آنها ها را آگاه سازد كه جنگ در نهايت به خرج آن ها صورت می گيرد و با دامن زدن به فجايع هر چه گسترده تر انسانی تنها به نفع گروه كوچكی از صاحبان صنايع  تسليحاتی – امنيتی بزرگ جهانی است. واقعيت آن است كه بخش نه چندان بزرگی از مردم ما نيز در كنار مردم مترقی جهان پا به ميدان مبارزه گذاشته اند و در راه صلح می رزمند. نبايد منتظر اولين شعله های آتش شد تا خطر را با گوشت و پوست فهميد. اگر قدری دقت كنيم، سير رويداد ها آنقدر تكاندهنده هست كه ما را به واكنش وادارد. فردا می تواند بسيار دير باشد