«علی ربيعی» مشاور امنيتی محمدخاتمی در اظهاراتی كه خبرگزاری
ايلنا آن را منتشر كرده، پيرامون اسرائيل به لبنان و بهانه ای
كه اسرائيل برای اين حمله درجستجوی آن بود گفت:
اگر مجموعه مباحثی كه در چند سال گذشته در محافل آكادميك نزديك
به دولت آمريكا و همين طور برخی كشورهای اروپايی مثل انگليس و
برخی مقامات اسرائيل را بررسی كنيد وضعيت امروز لبنان و
استراتژيهای آينده منطقه به خوبی مشخص خواهد شد.
اين خيلی تحليل سادهانگارانهای است كه فكر كنيم حمله
اسرائيل به لبنان براثر گرفتن دو اسير بوده است, براساس تحليل
سياسی و امنيت بينالمللی شواهد و اطلاعات نشان ميدهد كه پس
از 11 سپتامبر جهتگيريها و به طور كلی برخی استراتژيهای
آمريكا سرعت گرفته است. اين مبانی استراتژی پس از فروپاشی
شوروی در حال رشد و تكوين بوده است و جهتگيريهای كلی ساز و
كار با كمونيسم اين بار به مبارزه ايديولوژيهای به اصطلاح
ستيزهجويانه تبديل شد.
11 سپتامبر اين امر را شتاب داد و طرح خاورميانه بزرگ در
حقيقت بعد از 11 سپتامبر به عنوان قالب اصلی استراتژيهای به
امنيت بينالمللی با ابعاد سياسي, اقتصادی و فرهنگی جان گرفت
و بر شتاب آن افزوده شد. طرح خاورميانه بزرگ در واقع به نوعی
در امتداد نظريه مدرنيزاسيون دهه 40 و 50 آمريكا طراحی شد و با
هدف امنيتی و كنترل و جلوگيری از انقلابات با متون متحرك
اقتصادی و شبيه طرح دوران «كندی» برای جهان سوم در جهت مقابله
با رشد كمونيسم طراحی شده بود.
اين همان روند است و يك مجموعه برنامه سياسي, اقتصادی و فرهنگی
است كه اين بار به جای آن جريان ايديولوژيكي, ماركسيستی با
ايديولوژيهای دينی كه در حقيقت به نوعی با حاكميت آمريكا يا
برنامههای امنيتی مختلف آمريكا در مناطق مختلف دنيا را تحت
تاثير قرار ميدهد, مقابله ميكند. اجرای اين طرح مثل دهه 40
در ايران يا مشابه آن در آمريكايجنوبی كه پس از جنگ جهانی
دوم در برخی كشورهای جهان سوم به طور پراكنده اجرا شد, اين بار
نميتواند در خاورميانه به آن راحتی صورت گيرد.
چند مانع در اجرای طرح خاورميانه بزرگ وجود دارد و امروز بايد
بگوييم خاورميانه در حقيقت كانون يا خواستگاه جنبشهای نظری
برانگيزاننده عليه هژمونی مسلط و قدرت آمريكا است كه دامنه آن
به آفريقا, جنوبشرقی آسيا, منطقه قفقاز و شبهقاره هند
كشيده ميشود. عمده جنبشهای مقابلهجويانه اين مناطق با هر
گرايش متاثر از خاورميانه هستند و اين پتانسيل نيز وجود دارد
تا از رشد بيشتری برخوردار شود.
منطقه خاورميانه به لحاظ تاثيرات اساسی بر اقتصاد جهانی و
همچنين دارا بودن منابع غنی نفتی و نيز تاثيرات امنيت
بينالملل به لحاظ وجود تفكرات مبارزهجويانه كماكان تا يك
دهه در دستور كار آمريكا قرار خواهد داشت و منطقه خاورميانه
شاهد بيثباتيهای مختلف در دهه آتی خواهد بود.
بسياری از دولتهای موجود كه همراه سياسی آمريكا به شمار
ميروند، مطلوب نهايی آمريكا برای استراتژيهای خود از جمله
بخش سياست داخلی در روند مدرنيزاسيون نيستند، به طوری كه حتی
عربستانسعودی نيز تحولات اساسی در پيش رو دارد و اگر آمريكا
امروز ثبات برخی كشورهای عربی منطقه را ميخواهد, برای آن است
كه احساس ميكند در عدم حضور اين دولتهای مقتدر، هيچ
چشماندازی از ثبات حكومتهايی كه روی كار ميآيند, وجود
ندارد. وگرنه در روند اجرای طرح خاورميانه بزرگ يا مدرنيزاسيون
حتما به نوعی ساختارهای حكومتی منطقه هم بايد تغيير كنند.
علت اينكه آمريكا چرا اقدامات خود را از كشور عراق آغاز كرده
است، به آمادگی جامعه جهانی برای برخورد با عراق بازميگردد.
آمريكا ميدانست كه در عراق سلاح كشتار جمعی وجود ندارد و بعد
هم گشتند اما چيزی پيدا نكردند. رژيم صدام مقبوليت داخلي,
منطقهای و مشروعيت بينالمللی نداشت و نقطه نفوذ آمريكا در
حقيقت بهترين گزينه بود برای اينكه آمريكا در منطقه جای پای
خود را حفظ كند.
در حال حاضر، مهمترين مانع آمريكا مساله جنوب لبنان است و بعد
ديگر مناطق خاورميانه. ما بايد تحولات امروز لبنان را در همين
روند بررسی كنيم چرا كه منهای اين روند نميتوان اقدامات
اسرائيل و حمايتهای آمريكا را ارزيابی نمود. يك نكته قابل
توجه ديگر, به استراتژيهای امنيتی و كوتاهمدت اسرائيل فارغ
از اهداف بلندمدت آمريكا بازميگردد. تمايلات اسرائيل در
استراتژيهای بلندمدت آمريكا اخلال ايجاد ميكند.
تمايلات خود دولت اسرائيل برای امنيت خودش هم حتی گاهی
دردسرساز ميشود ولی قدرت ويژهای كه اسرائيل در دولت آمريكا
دارد، بالاخره آنها را ناچار ميكند تا از وی حمايت كنند؛
البته برخی از نظريهپردازان آمريكايی هم به جهت تمايلات
اسرائيل و اخلال در استراتژيهای دراز مدت, اعتراضهايی
دارند.
بعد از لبنان احيانا دولتهايی كه الان با آمريكا همسويی
دارند ولی فلسفه اين دولتها ميتواند ايدئولوژی خطرناك برای
آمريكا را زمينهسازی كند نيز در درازمدت تغيير خواهند كرد و
خاورميانه روزهای خوشی از نظر ثبات نخواهد ديد و
بيثباتيهای زيادی را تجربه خواهد كرد.
دولتهايی مانند عربستانسعودی نيز در آينده در لبه تيز اين
تحولات است. آنها هم اين نگرانيها را دارند كه آمريكا در
نهايت اين نوع بافت را نميپذيرد.
حزبالله واقعا يك جنبش مدنی و لبنانی است و پايگاه اجتماعی
گستردهای دارد. يك گروه يا سازمان افراطی و تند نيست كه از
يك گوشه ای يك جامعه برخاسته باشد، بلكه يك جنبش مدنی گسترده,
فراگير و مردمی است كما اين كه بعد از خروج سوريه از لبنان
نشان داد كه يك جنبش واقعی مدنی است و اين جريان به طور طبيعی
و به شكل دموكراتيك و خود به خود در لبنان شكل گرفته كه اصلا
قابل مقايسه با جای ديگر نيست.
در ملاقات با يكی از مقامات مهم يك كشور مهم اروپايی كه در
منطقه خاورميانه دارای پايگاه بوده است و همچنين در مقامات
سياسی و امنيتی آلمان در سالهای آخر دولت خاتمی اين
هشدار به من كه در آن
زمان مسئوليت هائی داشتم دادند كه اسرائيل بدنبال بهانهجويی
برای حمله به لبنان است. برای اينكه در استراتژی خاورميانه
بزرگ مساله توليد ناامنی از جنوب لبنان بايد حل شود و اين
وظيفه برعهده اسرائيل گذاشته
شده است. ما اين اطلاعات را داشتيم و فكر ميكنم در دستگاه
سياستخارجی سند آن وجود دارد. بنابراين مشخص است كه برنامه
حسابشدهای برای حمله وجود داشته است.
همانطور كه مطلعيد من به عنوان نماينده رئيسجمهوری وقت
ايران با نماينده صدراعظم آلمان, حزب الله و به واسطه
آلمانيها طرف چهارم اسرائيلی مذاكراتی داشتيم و برای تبادل
اسرا و اقدامات انساندوستانه تلاشهای زيادی صورت گرفت. در
آن زمان حزبالله تمامی فعاليتهای خود را به طور مثبت انجام
داد چون اين مساله, مسالهای انسانی بود. اطلاع خانوادهها
از وضعيت افراد و اعضای خانواده و همچنين تبادل اسرا مسالهای
كاملا انسانی بود. البته ايران به هيچ عنوان تبليغی در اين
زمينه نكرد و بنای تبليغ را نيز نداشت. اما اصل اين اقدام
انساندوستانه از طرف ايران به طور جدی پيگيری شد. در آن زمان
حزبالله و شخص نصرالله به هر تعهدی كه داده بودند, عمل كردند
و دولت آلمان نيز بر اين امر واقف است, در همان زمان دولت
آلمان به طور كتبی از حزبالله تشكر كرد و سندی كه منتشر
شد، مويد اين ادعاست.
اما متأسفانه در آن زمان هم دولت اسرائيل به تعهدات خود عمل
نكرد و اين روند را با بهانهجوييهای مختلف به بنبست
كشاند.
در ارتباط با داخل كشور خودمان، اين يك خطای فاحش است كه به
خاطر مخالفت با برخی از سياستهای داخلي, سياستهای
عدالتجويانه بينالمللی خود را كنار بگذاريم. بالاخره امروز
آمريكا به صورت وحشتناك و نگرانكنندهای برای آزادی جهانی
استراتژيهای بيرحمانهای را مطرح و اجرا ميكند كه ما
بايد براساس مسووليتهای اجتماعي, دينی و اخلاقی خود در قبال
آنها موضعگيری كرده و اجازه ندهيم برای افكار عمومی در داخل,
منطقه و افكار جهانی اين نوع اقدامات پذيرفته شده باشد. |