چند شب پيش صحبتهای سيد حسن نصرالله را از تلويزيون ميشنيدم.
چيزی گفت
نزديك به اين مضمون كه من اعتراف ميكنم اسرائيل در اين روزها
دو پيروزی بزرگ به دست آورده است. يكی قانا و يكی بعلبك. همآن
لحظه به نظرم رسيد
اين طنز را اگر من مينوشتم چوبی فراخور آستينم مييافتند و
ترتيبم را
ميدادند. اما حالا سيد حسن ميگويد و ايراد ندارد.
در همان صحبتها وقتی سيد حسن از مذاكره و ترك مخاصمه حرف
ميزد به دوستم گفتم «اين كه تلويحا وجود اسرائيل را پذيرفته
است.»
دوستم در جواب گفت «اشتباه ميكنی. تلويحا نيست.
حال
روزنامهنگاری در تهران ميتواند حرفی مثل حرف رهبر حزبالله
لبنان بزند؟
هنوز هيچ روزنامهای مجاز نيست در تيتر مطالبش بنويسد
«اسرائيل».
سياست
تلويزيون جمهوری اسلامی و فاكسنيوز مثلا دربارهی سيد حسن
نصرالله يكسان
است. هر دوی اينها تعمد دارند از اين آدم لبخند و شوخی و
ملايمت پخش
نكنند. تصوير غالبی كه از اين آدم نشان ميدهند مشت گره كرده و
فرياد است.
در
حالی كه نصرالله اصلا آدم شوخی است. در صحبتهايش هميشه لبخند
ميزند
.
ميخندد و چيزی ميگويد كه ديگران بخندند. اما اين تصوير
نصرالله غير مجاز
است. نصرالله بايد خشن باشد. بايد النصر بالرعب باشد. يادم هست
پخش مستقيم
مراسم معاوضهی اسيران لبنان و اسرائيل را تلويزيون خودمان
نشان ميداد.
كسی
همزمان صحبتهای نصرالله را ترجمه ميكرد. همه را ترجمه كرد
تا رسيد
به آزادی نسيم نسر. نسيم نسر يك يهودی لبنانی است كه اسرائيل
زندانيش كرده
و آزادش نميكند. او را و سمير قنطار و يك نفر ديگر را نگه
داشتند تا با
رون آراد معاوضه كنند.
سيد حسن گفت نسيم نسر هم مثل من لبنانی است و
نسر است (مثل من كه نصر ام) و مثل من از حقوق يك شهروند لبنانی
برخوردار
است و بايد بتواند آزاد در كشور خودش زندگی كند. اين صحبت چند
دقيقه طول
كشيد و در تمام اين مدت مترجم محترم هيچ كلمهای از حرف سيد
حسن را ترجمه
نكرد. بالاخره تشخيص ايشان اين بود كه او بيجا ميكند خودش را
با يك
يهودی مقايسه ميكند و آبروی اسلام و مسلمين را به خطر
مياندازد.
اين
سيد حسن نصرالله را تلويزيون ما و فاكسنيوز نميپسندند. سيد
حسنی را
ميپسندند كه مشتهاش گره كرده باشد، صدايش خشن و گرفته و در
حال فرياد زدن.
نصرالله نه در زبان كه در عمل نزديكترين كس به امام موسی صدر
است. آنها
كه امام موسی را ديپلماتيك ميبينند يادشان رفته و دوست ندارند
يادشان
بيايد كه اولين حركت مقاومت مسلحانه را او در لبنان پايهگذاری
كرد و نامش
را امل گذاشت. آنها كه امام موسی را از نصرالله جدا ميبينند
نديدهاند
كه وقتی نصرالله از او صحبت ميكند چه حالی ميشود. آنها كه
حزبالله را
از امام موسی جدا ميبينند يادشان رفته كه سيد عباس موسوی در
معهد
الدراسات پيش امام موسی درس خواند و بعد هم در عراق شاگرد محمد
باقر صدر
(پسرعموی امام موسي) بود. |