ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

محمد خاتمی:
سرانجام امنيت پادگانی
انفجار و تخريب اجتماعی است

 
 
 
 
 

 

هيات تحريريه و كاركنان روزنامه جديد "آينده نو"، كه آن را ارگان مطبوعاتی موسسه "باران" می دانند با محمد خاتمی ديدار كردند. موسسه باران كانونی است كه دولتمردان دوران اصلاحات در آن جمع شده اند و جلسات منظمی برای تحليل اوضاع ايران و جهان دارند. دراين ديدار محمد خاتمی طی سخنانی گفت:

در دنيای امروز وجود مطبوعات و به ‌طور كلی وسايل ارتباط جمعی نشان دهنده دو چيز است؛ يكی پيچيده شدن مناسبات اجتماعی كه زندگی را در غياب «ارتباطات» ناممكن مي‌سازد؛ دوم اهميت افكار عمومی. در دنيای مدرن، برای تامين اين دو امر سازوكاری به نام رسانه‌ها، وسايل ارتباط جمعی و مطبوعات پديد آمده است. گاه از اين سازوكار با نام‌های ديگری ياد شده است. در تاريخ معاصر ايران هم مطبوعات را به درستی ركن چهارم مشروطيت دانسته‌اند.

وجود مطبوعات، نشان دهنده اين است كه دو مقوله «مردم» و «افكار عمومی» مفاهيمی كاملا جا افتاده هستند كه بايد به آن‌ها توجه داشت.

امروز حتی ديكتاتور‌ترين قدرت‌ها هم به نحوی بايد خود را منتسب به مردم بدانند تا كارهاي‌شان را توجيه كنند، اما طبيعتا دم از مردم زدن، بسته به شرايط تاريخی و اجتماعی جوامع شكل‌های مختلفی به خود مي‌گيرد. گاه برخی حكومت‌ها مردم را ابزار تامين خواست‌ها و سلايق خود قرار مي‌دهند؛ در واقع ايشان از مردم به‌عنوان ابزار يا به‌ عنوان بستر و پايگاه قدرت استفاده مي‌كنند. در چنين نظام‌هايی يك نوع پوپوليسم بر جامعه حاكم مي‌شود كه بيشتر از احساسات مردم استفاده مي‌كند و سعی مي‌شود كه اين احساسات در مسير خاص هدايت شود و در واقع آن چيزی كه بدون در نظر گرفتن مصلحت و نياز مردم بنا بوده از سوی سازوكار قدرت اعمال شود، يك نوع پشتيبانی مردمی هم پيدا مي‌كند.

اين امر در سطوح ملی و بين‌المللی كاملا روشن است كه قدرت‌ها قبل از هر اقدامی، ابتدا بايد افكار عمومی را آماده كنند. اين مساله يك جنبه مثبت دارد و آن اين است كه مردم و افكار عمومی خود را به حكومت‌ها تحميل كرده‌اند. در دنيای ما ديگر هيچ كس نمي‌تواند جدای از مردم و بدون جلب نظر مردم، توفيقی داشته باشد. اما اين‌امر يك جنبه نگران‌كننده هم دارد و آن اين است كه از مردم - بدون آن‌كه در عمل به عنوان مبنای قدرت و منشا حاكميت در نظر گرفته شوند و مصالح واقعی آن‌ها در نظر گرفته شود - سوءاستفاده مي‌شود.

نهاد قدرت در جوامع غيردموكراتيك مي‌كوشد رسانه‌ها را به‌سوی نوعی پرده‌پوشی و وارونه كردن واقعيات سوق دهد. به‌همين دليل در دنيای امروز، در كشورهايی كه جنبه دموكراتيك ندارند، رسانه‌های عمومی يا عمده رسانه‌های عمومی، فقط توجيه‌كننده سياست‌ها هستند و نه تبيين‌كننده و روشن‌كننده اذهان جامعه.

به‌همين دليل است كه مراكز و محافلی به وجود مي‌آيند كه به‌صورت مافيايی عمل مي‌كنند و سعی دارند آن‌چه را كه به اصطلاح مراكز قدرت سياسی و اقتصادی مي‌خواهند و مي‌پسندند در دنيا توجيه وبه افكار عمومی ‌جهت داده شود. اگرچه با گرفتن و بستن و زندانی كردن و نابود كردن با مطبوعات برخورد نمي‌كنند، اما حداقل زمينه‌ای فراهم كرده‌اند كه صدايی خلاف صدای قدرت شنيده نشود.

نتيجه سياست يكطرفه توجيهی، حاكميت امنيت پادگانی در جامعه است. حاصل طبيعی چنين سياستي‌تشكيل هسته‌های اعتراض و تخريب در جامعه است. اما پس از مدتی كه توجيه‌ها هم ناكارآمد مي‌شوند، مسائلی كه مي‌توانست در قالب انتقاد بيان شود و در يك گفت‌وگوی منطقی ميان تفكرهای مختلف سبب رشد جامعه شود به‌ صورت انفجاری به تخريب مي‌انجامد.

رسانه‌ای موفق است كه واقعيات را به‌خوبی ريشه‌يابی كند تا مردم بتوانند تصميم بگيرند و جايگاه خودشان را پيدا كنند. از سوی ديگر رسانه‌های ما بايد به‌سوی مصلحت و منافع عمومی حركت كنند. لازمه اين كار اين است كه چشم بيدار مردم در مقابل قدرت و نظام و حكومت باشد.

ملت ما در جريان حركت خودش به پديده مهم و بزرگی به نام انقلاب اسلامی رسيد كه هيچ‌كس در مردمی بودنش شكی ندارد. حرفی كه من بارها زده‌ام و در اينجا هم مي‌زنم، اين است كه در انقلاب اسلامی خواست تاريخی مردم كه آزادی و استقلال، پيشرفت بود، با هويت تاريخی مردم كه جنبه فرهنگی و دينی در اكثريت قاطع جامعه ما داشت همسو شد. اگر اين دو از هم جدا افتد، خسارت بزرگی برای جامعه ما خواهد آفريد. انقلاب ما از موضع و زبان دين، خواستار آزادی، استقلال و پيشرفت جامعه‌مان بود. اگر دين را در مقابل آزادی، استقلال و پيشرفت قرار دهيم، دچار مشكل مي‌شويم. اگر آزادی، استقلال و پيشرفت نيز به نحوی با مبنای هويت تاريخی مردم ما رودررو قرارگيرد، باز هم‌ناكامي‌های بزرگی خواهيم داشت.

نظامي‌كه به‌وجود آمد، نظامی براساس رای مردم بود. هنوز يك سال از پيروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود كه قانون اساسی ما به رای ملت گذاشته شد.حتی رهبری انقلاب كه كاريزمای فوق‌العاده‌ای داشت و نزد مردم از نفوذ كلام بسياری برخوردار بود، گفت؛ اگر رهبری هم بايد وجود داشته باشد، بايد معلوم شود كه مبتنی بر خواست مردم است و رای. امام با اين‌كه مردم با خون و فرياد خودشان به او رای داده بودند اختيارات خود را در چارچوب قانون اساسی گنجاند و به رای مردم گذاشت.

ما معتقديم كه درون اين نظام كه مورد قبول ماست و بايد در تحكيم و تقويت آن بكوشيم، برخی سازوكارها، رفتارها و سياست‌ها وجود دارد كه خالی از اشكال و اشتباه نيست و بايد اصلاح‌شود.

اصلاحات بايد در درون اين نظام صورت‌گيرد، گفت: تاكيد من بر اينكه اصلاحات بايد در درون نظام صورت گيرد به دو دليل است؛ يكی اين‌كه اين نظام از نظر تاريخی سيری داشته كه سير قابل قبول مردمی است و ما نمي‌توانيم سراغ چيزی برويم كه نمي‌دانيم مبتنی بر چه خواهد بود و چگونه استقرار خواهد يافت. دوم اين‌كه اگر كسانی خيال كنند كه با كنار گذاشتن چيزی كه با اين همه زحمت به‌دست آمده به وضعيت مطلوب‌تر و مناسب‌تری مي‌رسند، دچار اشتباه هستند. آن سوی جمهوري‌اسلامی يا بسيار مبهم است يا مشخص است كه وضعيت نامطلوبی است.

معتقدم باوجود اين‌كه يك دهه اخير فضای بسيار مناسب‌تری برای ظهور و رشد وسايل ارتباط جمعی و به‌خصوص مطبوعات در جامعه ايجاد شده، اما همچنان نياز به رسانه‌های ديگر احساس مي‌شود. طی ساليان گذشته روزنامه‌نگاران هزينه‌های گزاف و هنگفتی متحمل شده‌اند. دولت اصلاحات تمام تلاش خود را به خرج داد تا از اين هزينه‌ها ‌بكاهد. ما در لايحه حقوق شهروندی كه به مجلس تقديم كرديم به اين مساله توجه جدی داشتيم. البته مي‌دانيد كه آن لايحه به سرانجام نرسيد و تلاش ما ثمرنداد.

استدلال ما در بخشی از آن لايحه اين بود كه حكومت بر فرض كه حق داشته باشد با يك روزنامه و يك رسانه برخورد كند، يعنی حتی اگر اين برخورد قانونی باشد و روزنامه تخلف هم كرده باشد، بايد دادگاه با حضور هيات‌منصفه و در يك فضای آزاد به آن تخلف رسيدگی و روزنامه مورد نظر بتواند از خود دفاع كند. متاسفانه اين روال در بسياری موارد اجرا نشد اما حرف آن لايحه اين بود كه حتی اگر يك روزنامه واقعا تخلف هم كرد به چه مجوزی بايد ده‌ها نفر از انسان‌هايی كه زندگي‌شان به اين روزنامه بسته بوده، دچار مشكل و گرفتاری شوند؟ من همواره از برخورد نادرستی كه با روزنامه‌ها مي‌شد احساس ناخرسندی و نگرانی مي‌كردم. نگرانی من به‌خصوص بابت جوانانی بود كه در آغاز زندگی خود تمام اميدشان به كار در روزنامه بود اما به‌جای برخورد با روزنامه، ما با روزنامه‌نگاران برخورد كرديم و به اين ترتيب كسانی از زندگی ساقط شدند. اين عدم امنيت شغلی در كار روزنامه‌نگاران، دولت اصلاحات را مجاب كرد كه در لايحه حقوق شهروندی به وضعيت شغلی روزنامه‌نگاران توجه جدی كنند.

ما در آن لايحه، پيش‌بينی كرديم كه دولت بايد حتما بودجه‌ای برای خسارت‌های روزنامه‌نگارانی اختصاص دهد كه بيكار مي‌شوند. همانطور كه وقتی يك كارگر از كار بيكار شد، بايد صندوق بيكاری زندگی او را تامين كند تا از زندگی ساقط نشود، چرا مطبوعاتي‌ها و خبرنگاران ما از اين حداقل امكانات زندگی برخوردار نباشند؟ اين مساله مهمی است. مطبوعات ما رنج‌هايی كشيده‌اند . وجود رونق مطبوعاتی و فرهنگی برای جامعه ما ضرورت حياتی است، مگر اين‌كه معتقد به مردم‌سالاری نباشيم، مگر اين‌كه مردم برای ما فقط جنبه تزيينی داشته باشند، مگر اين‌كه رشد جامعه را نخواهيم.

برای من واقعا بسيار تاثرآور و تعجب‌آور است كه ما دموكراسی مي‌خواهيم، ولی حتی در وجود و ضرورت حزب، شك مي‌كنيم. حتی اگر حزبی هم تاسيس شود از اختصاص كوچك‌ترين تريبونی برای بيان نظراتش مضايقه مي‌كنيم. ما در جامعه خود نيازمند حزب و تشكل هستيم. از افتخارات دوره بنده كه از آن دفاع مي‌كنم اين است كه زمينه‌ای برای رويش و پيدايش هسته‌های اوليه جامعه مدنی كه تشكل‌ها و انجمن‌ها و NGOها بودند در جامعه فراهم آمد. اگر بخواهيم تشكل‌های فراگير از پايين جامعه بيايند، هيچ راهی نداريم جز اين‌كه اين تشكل‌ها و سلول‌های ريز‌ريز را در جای خود قرار دهيم تا بعد به صورت توده‌های سلولی در بيايند و به شكل احزاب و تشكل‌های بزرگ‌تر خودشان را عرضه بدارند.