ديروز در سالگشت ۲۸
مرداد، شعبان جعفری معروف به شعبون بی مخ درگذشت. اين همزمانی
ظريفی بود. از ابتدای نوجوانی اسم شعبان بی مخ را شنيده بودم.
در ايام انقلاب كه گوشه و كنار چماق به دستان به تظاهرات مردم
حمله می كردند، باز در بيانيه های سياسی از اين چماق به دستان
به عتوان شعبان بی مخ های رژيم ياد می كردند. چند سال پيش كه
خاطراتش چاپ شد، دو بار آن را خواندم. با لهجه ی شيرين لاتی
خاطراتش را تعريف كرده است. خودش در خاطراتش تعريف می كند،
وقتی برای گرفتن جواز اقامت در آمريكا اقدام كرده بود، ضرورت
داشت افراد در حد ابتدايی زبان انگليسی بلد باشند. او كه قدرت
فراگيری ابتدايی زبان انگليسی را نداشته به مترجم می گويد از
هر ايرانی مقيم آمريكا بپرسيد به من می گويند بی مخ. آدم بی مخ
هم كه نمی تواند زبان ياد بگيرد. وی از عوامل اصلی كودتای
۲۸ مرداد
شناخته می شود. در حقيقت او – اگر چه خودش در خاطراتش خيلی
قبول ندارد – از عوامل بازگشت دوباره ی خاندان پهلوی به حكومت
و سقوط دولت مصدق بود.
به عقيده ی من شعبان جعفری يك عنوان عبرت
آموز تاريخ ماست. رژيمی كه خود را به "بی مخ ها" مستظهر كند، و
چاقوكشی و ضرب و شتم و لات منشی را ترويج نمايد، حتماً در
سراشيبی سقوط افتاده است. |