داستان سانسور در ايران قدمتی به اندازه ورود اولين تكنولوژی
ها در كشورمان
دارد، و گويا اين مسئله همچنان و همچنان ادامه پيدا خواهد كرد
و ارتباطی به اينكه
چه حكومتی بر سر كار باشد نيز ندارد، خواه شاهنشاهی خواه
جمهوری اسلامی و يا هر چيز
ديگر، مهم اين است كه اين حكومت ها از تجربه گذشتگان خود قصد
درس آموزی ندارند و هر
كدام خشتی بر خشت كج ديگری می نهند و اين ديوار كج تا ثريا
ادامه دارد.
آورده اند كه وقتی برای اولين بار اولين راديوهای تك موج در
دوره قاجاريه وارد
كشور شد، اولين حركت حكومت ممنوع كردن استفاده از اين راديوها
بود و شاهنشاه شخصا
دستور جمع آوری اين راديوهای نفتی را داد. نكته قابل توجه در
خصوص دلايل جمع آوری اين راديو ها اين مسئله است كه حاكمان از
كم شدن نفوذشان در كشور در اثر ورود اين
جبعه عجيب و غريب حراس داشتند و اين درحالی بود كه هيچگونه
دركی نسبت به استفاده
صحيح از اين دستگاه نداشتند و بعدها با آموختن نكات مثبت اين
رسانه سعی كردند از آن
در جهت محكم تر كردن پايه های حكومتشان استفاده كنند.
اين داستان باز هم ادامه پيدا كرد و در دوره جديد جمهوری
اسلامی به مبارزه با
ويدئو پرداخت و طی ده سال سعی كرد كه اين رسانه ارتباطی را نيز
در سانسور استفاده
از سوی مردم نگاه دارد و با چوب و چماق و هزاران چيز ديگر آنرا
از خانه های مردم
دور كنند.
در سالهای اخير نيز حكومت با دو وجه جديد از تكنولوژی دست و
پنجه نرم می كند:
اينترنت و ماهواره! هر از گاهی حكومتيان به يادشان می افتد كه
بايستی اين دو رسانه
را از مردم بگيرند و يكی را فيلتر كنند و ديگری را با جمع كردن
و پارازيت تعطيل
كنند.
حال اين خيال خام حاكمان ايرانی ما نزديك به يك قرن است كه
همراه ماست و هر بار
نسلی ميدان كار آموختگی حاكمان و انجام اين آزمايش های مضحك می
شود و بايد به تماشا
نشست كه اين حاكمان آيا روزی تاريخ را خواهند خواند و خواهند
فهميد كه گذشتگان نيز
همين اعمال عبث را هر از گاهی انجام داده اند و نتيجه ای
عايدشان نشده است.
آری اينچنين است كه اينبار باز بايد شاهد انجام تجربه شكست
خورده ديگری از سوی بی تجربه گانی باشيم كه سعی در انكار گذشته
و اثبات خود دارند و دود اين تجربه
آموختن شان تنها به چشم مردمی می رود كه دفعات قبل را نيز به
اميد تكرار نشدن اين
حوادث در آينده با صبر و شكيبايی و با نگاه عاقل در اندر سفيح
به گذر تاريخ نشسته
بودند. |