در پديد آوردن و يا پديد آمدن يك شكست عوامل متعددی می تواند
دخيل باشد
و در گذر از عواملی كه اثراتی غير مستقيم داشته باشند و يا
اينكه عواملی پشت پرده پنهان شده باشند عوامل مستقيم را كه
بيشتر نمود دارند بررسی می نمايم.
1- سازمان تربيت بدنی :
سياست در اينجا تاثير بسيار زيادی دارد و
با تغيير دولتمردان سياسی در كشور اين نهاد نيز بی گمان منشا
تغييرات
گسترده می شود. با نگاهی مختصر به ساليان پيش و مقامات مسئول
اين سازمان
به چهره های مشهور سياسی می رسيم كه فارغ از اينكه پست ورزشی
داشته باشند
مسئول سياسی بوده اند. می توان به آخرين ها، يعنی حسن غفوری
فرد مصطفی هاشمی طبا و محسن مهر عليزاده و اين اخر
محمد علی آبادی اشاره كرد. هر چند در شكست اخير نمی توان به دو
نفر اول
خرده گرفت اما دو نفر اخر بيگمان تاثير زيادی داشته اند.
محسن مهر عليزاده فرد منصوب محمد خاتمی در اين پست بود كه
البته با
اغراق شايد عملكردی مانند خود رئيس دولت منصوبش داشت. اما
تعيين محمد
دادكان به سمت رياست فدراسيون فوتبال هر چند با كلاه شرعی
انتخابی بود اما بی گمان اين انتخاب به كجدار و مريز بود و
محافظه كاری او بود. محمد دادكان برای انتخابات مجلس هفتم از
طرف هيئت موتلفه قصد كانديدا شدن داشت.
اما انتخاب محمد علی آبادی كه از شهرداری تهران به اين سازمان
نقل مكان كرد بيش از هر چيز
نشاندهنده سياست زدگی نهاد ورزش در كشور ماست. اين
اواخر درگيری های منطقی و غير منطقی علی ابادی و دادكان تاثير
زيادی بر
سرنوشت تيم ملی داشت و پا در هوايی سازمان در تصميم ماندن يا
نماندن محمد دادكان تاثير زيادی بر انتقال فضای حاكم به ملی
پوشان
فوتبال داشت.
2-
فدراسيون فوتبال
از بين افرادی چون ناصر نوآموز، داريوش
مصطفوی، امير عابدينی صفی زاده، صفايی فراهانی و محمد دادكان
كه در ساليان
اخير سكاندار فدراسيون فوتبال ما بوده اند عملكرد داريوش
مصطفوی نمونه
واضحی از مديريت موفق در چنين پستی می باشد، هر چند نبايد از
كارنامه صفايی فراهانی نيز بی تفاوت گذشت، اما در رويداد جام
جهانی همه چيز به رياست فدراسيون محمد دادكان رابط داشته است.
چند سال پيش زمانی كه محمد دادكان به عنوان مفسر و كارشناس
برنامه های تلويزيونی شركت می كرد و با كلام شيوا سخن می گفت و
از دردها و مشكلات
فوتبال می گفت و به انتقادات منطقی از تيم ملی و فدراسيون
فوتبال می پرداخت پيش خود آرزو می كرديم كاش چنين شخصی
سكاندار هدايت فوتبال شود، زيرا هم فوتبالی بود و در تيم ملی و
تيم های بزرگ پايتخت توپ زده بود و
هم استاد دانشگاه و با سابقه و تجربيات فوتبالی و دانشگاهی
بهترين شخص برای ارتقای كيفی و كمی فوتبال بنظر می رسيد. مدتی
بعد ايشان
سكاندار اين منصب شد و البته انطور كه همه آرزو داشتند نشد.
مردی با
شعارهايی خوب و حرفهايی قشنگ آنقدر در مقابل مسائل و مشكلات
كوتاه آمد كه
بر همگان ثابت شد وی مرد ميدان عمل نيست و همان بهتر كه در
تزها و تئوری ها ميدانداری كند. ماجراهای زيادی در اين مدت در
فوتبال ما رخ داد. از تبانی ها در فوتبال، از ماجرای نفت
آبادان، از ماجرای داوری ها و از بسياری مباحث
ديگر كه بحثی جداگانه می طلبد. دادكان نيز مانند بسياری از
سياستمداران كه حرفهای خوب می زنند اما در عمل به بدترين شكل
ممكن رفتار می كنند عمل كرد.
3- برانكو ايوانكويچ
فوتبال ما ساليان سال است از اين مصيبت رنج می برد. بعد از
عملكرد نسبتا موفق مرحوم دهداری در جام ملت های آسيا در سال
۱۳۶۷
چند سال بعد علی پروين يكی از نام اشنايان عرصه فوتبال مملكت
به
مربيگری انتخاب شد. هر چند از پيروزی و موفقيت تيم ملی فوتبال
در سال ۶۹
نبايد گذشت اما شكست های تلخ فوتبال در سال ۱۳۷۱ در جام ملتهای
آسيا و
همچنين مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ در سال ۱۳۷۲ عملكرد اين مربی را
در عرصه
ملی زير سئوال برد. هر چند عوامل متعددی را در اين باختها دخيل
می دانستند
اما هر چه بود سبب خانه نشينی علی پروين تا چندين سال بعد شد.
بعد از علی پروين و همزمان با رياست امير عابدينی بر فدراسيون
فوتبال مربيگری تيم ملی به استانكو سپرده شد. مربی كه چند سال
بعد با تيم پرسپوليس كارنامه خوبی از
خود بر جای گذاشت اما در آن سال با شكست هايی تحقير كننده با
تيم ملی وداع
گفت
.
پس از استانكو و مدتی بعد در يك اقدامی عجيب سكان هدايت تيم
ملی به
محمد مايلی كهن سپرده شد. شخصی با حاشيه های مخصوص به خود و
ديدی مشخص كه
بی گمان عوامل زيادی در سپردن اين پست به ايشان موثر بوده اند،
كه اين عوامل
فرسنگ ها از دانش فوتبالی فاصله دداشته است و البته نبايد از
حق گذشت كه
كارنامه موفق و جسارت در ميدان دادن به جوانان كه سبب تحولی
شگرف در
فوتبال ما شد از دست آوردهای دوره ايشان است، هر چند پايانی
تلخ را برای كارنامه ايشان و تيم ملی رقم زدند . بعد از مايلی
كهن اين وظيفه به افرادی چون
ويرای برزيلی و البته مربی موفقی چون ايويچ كروات سپرده شد كه
بنا به گواهی كارشناسان كارنامه بسيار موفقی در آماده سازی تيم
ملی در راه جام جهانی فرانسه داشت و البته اسير باند بازيهای
مرسوم جامعه ايرانی شد و اسير دست
خودخواهان تيم ملی تا برای منفعت شخصی خود ايويچ را پايين
بيآورند.
خلاصه اينكه بعد جلال طالبی و منصور پورحيدری كه كارنامه ای
معمولی داشتند بلازويچ مربی موفق كرواسی در جام جهانی ۹۸ عهده
دار هدايت تيم
ايران شد و با تمام فراز و نشيب ها موفق به صعود به جام جهانی
۲۰۰۲ نشد.
سپس
برانكو
كمك بلازويچ عهده دار اين پست شد و البته كارنامه ای موفق در
ابتدا داشت. بعد از مدتی از تيم كنار رفت تا تيم ملی به دست
همايون
شاهرخی سپرده شود كه بی گمان سوهان روح برای ايرانيان و اصحاب
ورزش بود.
ايران مربی ديگری هم مابين اينها داشت به نام
"براگا" كه البته زياد دوام نداشت و سرانجام برانكو سر مربی
ايران شد و
البته فشارها در اين انتخاب بی تاثير نبود. برانكو نيز كارنامه
پر
فراز و نشيبی داشت. در دوره او محافظه كاری در روح تيمی كه
همراه او بود رخنه كرده بود و
محافظه كاری ها و مهمتر از همه بازيكن سالاری برانكو داغ دل
فوتبال دوستان
ايرانی را تازه كرد. برانكو هر چه كرد و هر چه بود مشخص بود
كه شايستگی رهبری تيمی در جام جهانی را ندارد.
بدين دليل برانكو را جواب نكردند كه گوش
به فرمان بود. اراده ای از خود نداشت. با رفتن
برانكو نه تنها مشكلات ما حل نمی شود بلكه مشكلان پنهان تر می
شود.
4-
علی دايی
بازيهای مقدماتی جام جهانی ۹۴ بود كه علی دايی را
شناختيم و وقتی از مرحله اول گذشتيم و به بازيهای دور اخر
مقدماتی رسيديم،
در آن زمان دايی با گل های خود نويد آمدن يك ستاره را به تيم
ملی داد، اما گلزنی های او هم به داد ايران نرسيد و ايران با
شكست هايی تحقير آميز از رفتن به جام جهانی باز ماند. بعد از
آن ايران در اولين
تورنمنت بعدی وارد بازيهای اسيايی شد و تمام نگاهها به علی
دايی بود هر
چند اين بازيها با حذف زود هنگام ايران همراه بود، اما
مصدوميت علی دايی تاثير بسيار زيادی در ناكام ايران داشت. آنچه
برای همه
جالب بود تعصب علی دايی بود كه با وجود مصدوميت شديد حدود ۷۰
دقيقه
بازی كرد و از اينجا شجاعت و شهامت دايی ورد زبان ها شد و
ايرانيان به وی افتخار كردند. بعد از آن دايی در جام ملتهای
آسيا درخشش خوبی داشت و اقای گل مسابقات شد و شايد همين
تورنمنت بود كه زمينه انتقال وی را از السد قطر
به ارمينا بيلفلد آلمان مهيا كرد. علی دايی در مقدماتی جام
جهانی هم مهره
ای تاثير گذار بود، اما در خود جام جهانی جز پاس گلی كه به
مهدوی كيا
داد چندان فروغی نداشت. بازيهای خوب او در آلمان و رفتن به
بايرن
مونيخ و بعد از آن بازی در هرتا برلين و گل زدن به تيم های
معروفی چون چلسی و ميلان باعث محبوبيت بيشتر دايی شد.
روی ديگر قضيه آن زمان اتفاق افتاد كه دايی بعد از هرتا و عدم
تمايل باشگاهای آلمانی به گرفتن وی به سبب بالا رفتن سنش مجبور
به كوچ
به امارات شد. افول علی دايی از آنجا اغاز شد كه حتی باشگاههای
اماراتی هم
او را جواب كردند و ايشان باشگاههای وطنی را انتخاب كرد. نكته
جالب در
مورد دايی اينكه شخصی كه با جديت و پشتكار فراوان فقط در
ميدان فوتبال در
پی اثبات خود بود، بعد از افول تغيير روش داد و به
سمت و سوی حاشيه های بيرون از زمين فوتبال كشيده شد و در اين
بين ماجرای درگيری اش با علی پروين بود. هر چند كه معتقدم در
اين بين
سهم علی پروين بيش از علی دايی است، اما خودخواهی علی دايی
هم در
اين بين تاثيری عمده داشت
با آنكه افكار عمومی و كارشناسان فوتبال بازی وی را خلاف منافع
تيم
ملی می دانستند ايشان با مصاحبه های آنچنانی و گهگاه با توهين
و تشر
ديگران حاضر نشد زمين را رها كند.
حذف افرادی چون علی سامره و كريم باقری و
حتی خداداد عزيزی به پای دائی نوشته شده است. همچنان كه در
كنار گذاشتن ايمان مبعلی در جام جهانی.
سرانجام، غرور زياد او در بازيهای تيم
ملی فاصله را بين اعضای تيم زياد كرد. افراد ی مانند
علی كريمی و مهدوی مهدوی كيا كه خود را كمتر از علی دايی نمی
دانستند نمی توانستند اين غرور را تحمل كنند. توجه بيش از حد
مربی تيم به دائی اين عدم تحمل و نارضائی را تشديد كرد.
( خلاصه شده و برگرفته از سايت
"مردم ايران ما") |