ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

عيسی سحرخيز: خطر را گفته بودم
فاشيسم و حكومت نظاميان
تحت رهبری ولايت مطلقه فقيه

 
 
 
 
 

سخنرانی عيسی سحرخيز در تجمع تحكيم ادوار در اعتراش به بازداشت موسوی خوئينی:

 

ما از خيال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گير كه خمخانه خراب است

گر خمر بهشت است بريزيد كه بی دوست

هر شربت عذبم كه دهی عين عذاب است

افسوس كه شد دلبر و در ديده گريان

تحرير خيال خط او نقش بر آب است

بيدار شو ای ديده كه ايمن نتوان بود

زين سيل دمادم كه درين منزل خواب است

ده روز از دستگيری و بازداشت دوست عزيزمان جناب مهندس موسوی خوئينی می گذرد و درست يك سال از روشن شدن نتيجه انتخابات دوره نهم رياست جمهوری . پارسال چند روز پيش از اين، در سی ام خرداد 84 در مقاله ای با عنوان "رای ما به هاشمی؛ در كدام جايگاه" گوشه هايی از آنچه را كه تصور می كردم بر ما خواهد رفت، بيان كردم.

در آن مقاله نوشتم : "تلاش ما برای تحميل برگزاری انتخابات آزاد اگرچه در انتها به بار ننشست و شاهد رای سازی‌های گسترده توسط ستاد ضد اصلاحات بوديم؛ اما در پی تحقق " جبهه دموكراسی و حقوق بشر" ، جبهه ديگری در حال گشودن است كه نامی جز " جبهه ضد فاشيسم " بر آن نمی توان نهاد...اما خطر"فاشيسم و حكومت نظاميان تحت رهبری ولايت مطلقه فقيه" به گونه‌ای ست كه راهی جز اين ندارم كه با چشمانی گريان و فريادی بغض‌آلوده از همه بخواهم كه اين بار به فردی كه فرسنگ‌ها از خواسته‌ها و آرمان‌هايم دور است و در دوران مختلف انقلاب بارها حق را زير پا گذارده و جبهه وسيعی از حق طلبان را مورد ظلم و ستم قرار داده، رای دهند.... ما چاره‌ای جز شركت كردن و رای منفی دادن به رقيب ‌هاشمی رفسنجانی نداريم، زيرا نمی‌خواهيم در داخل اندك روزنه‌های تنفس نيز بسته شود و در خارج آبرو و حيثيت و اعتبار ايرانی، مضحكه ديگران گردد."

در آن روز بودند بسياری كه اين سخن را نپسنديدند و به رای و نظر خود كه تحريم انتخابات بود، عمل كردند. بودند و هستند كسانی كه خطر "بسته شدن اندك روزنه های تنفس" و از دست رفتن "آبرو و حيثيت و اعتبار ايران" و " مضحكه دست اين و آن" شدن را جدی نگرفتند و گفتند - و هنوز هم می گويند-  بين دولت خاتمی و دولت احمدی نژاد تفاوتی نيست و "حاكميت دو گانه " و "حاكميت يك دست اقتدارگرايان" در عمل تفاوت چندانی با يكديگر ندارد و "در به همان پاشنه خواهد چرخيد."

تصور من اينست كه اگر نخواهيم به صورت احساسی بر روی سخن گذشته خود تاكيد كنيم و بگوئيم كه "مرغ ما يك پا دارد" و اگر منصفانه رويدادهای يك سال گذشته را مورد ارزيابی قرار دهيم، به خوبی به اين نتيجه خواهيم رسيد كه " ميان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمين تا آسمان است".

بدون آنكه بخواهم دربست تمام كارهای دولت خاتمی و اصلاح طلبان درون حاكميت را تائيد كنم- كه هيچگاه نكرده ام و همواره جزو منتقدان آن بوده ام. و بدون آنكه بخواهم دو سال اول دولت خاتمی را با دو سال آخر آن هم سنگ بگيرم كه به هيچ وجه قابل قياس نيست. اما به راحتی و اطمينان خاطر می توانم بگويم كه اگر به موقع نجنبيم اندك دستاوردهای گذشته، در صحنه داخلی و خارجی  نيز در حال نابود شدن است و ما بدجوری در سراشيبی سقوط قرار گرفته ايم. اگرچه پايه هايی كه در اين سال ها ساخته ايم و اكنون بر روی آن ايستاده ايم، هنوز چنان استوار است كه جريان اقتدارگرا به راحتی نمی تواند كليه منويات خود را به مرحله عمل درآورد، و حتی جرات بيان شفاف و روشن آن را نيز ندارد. اگرچه شرايط بين المللی به گونه ای نيست كه جريان نظامی امنيتی حاكم بر كشور بتواند به سهولت سياست " داغ و درفش" را در پيش گيرد و هنوز ترجيح می دهد حتی الامكان ظاهر سازی كرده و به اصطلاح با پنبه سر ببرد، اما واقعيت اينست كه چشم انداز پيش رو – در داخل و خارج – بسيار تيره و تار است و آنچه كه در حال وقوع است نشانه هايی از "صدای پای فاشيسم" است كه دارد می آيد، تنها بايد هشيار باشيم و متحد، و ببينيم كه از " كدام سو" می آيد و چاره كار چيست.

آنچه كه اكنون شاهدش هستيم، تنها شبحی ست از آنچه كه بايد باشد وهنوز" آخر پائيز" نرسيده است كه به برداشت آنچه كه كاشته بوديم بپردازيم.  اكنون ديگر خبری از " آزادی بيان و قلم"، "مطبوعات مستقل و آزاديخواه " نمانده، آنچه مانده است "سانسور" است و "خودسانسوری”. منابع متعدد رسمی و دولتی است برای صدور دستور كه چه بنويسيم و چه ننويسيم و گاه آنان هستند كه به ما می گويند تيتر اول روزنامه چه باشد و عكس مناسب خبری كدام. (اين شيوه كپی برداری كامل از دهه 50 و پس از اعلام حزب رستاخيز توسط شاه است كه همه دست اندركاران مطبوعات آن دهه می توانند آن را تائيد كنند.- پيك نت)

بال ديگر پرنده اصلاحات كه همراه با مطبوعات و روزنامه نگاران مستقل و آزاديخواه، اصلاحات را به پيش می برد، اكنون شاهپرهايش شكسته و خود درگير مشكلات فراوان است. از آن كوبندگی و سرزندگی جنبش دانشجويی در ظاهر چيز زيادی باقی نمانده است و ديگر از آن تجمع ها و اعتراض های مسالمت آميز روزانه خبر چندانی نيست. اگر بود كه نمی شد به راحتی مهندس موسوی خوئينی را ده روز در بازداشت داشت و آب از آب تكان نخورد. نمی شد كه استادان بسياری را از كار بركنار كرد و كك كسی هم نگزد و همه با آرامش و اطمينان خاطر مشغول درس و مشق و امتحان های خود باشند.

جنبش زنان و فعاليت های سازمان های غيردولتی نيز كه جای خود را دارند. اگر در بر همان پاشنه می چرخيد كه به راحتی نمی شد تظاهرات و تجمع آرام زنان را در ميدان هفت تير سركوب كرد و زنان باتوم به دست و مردان اسپری به مشت را بر همه چيز حاكم كرد. از روزها قبل، احضار و بازداشت فعالان جنبش زنان و سازماندگان اين تجمع مسالمت آميز را شروع كردند و همه تماشاچی باشند و در عمل دست بسته.

بپذيريم كه اتفاق مهمی افتاده است و اين هنوز " از نشانه های سحر است " . اگر نه مگر می شد به راحتی جلاد مطبوعات را به ژنو فرستاد و بر صندلی شورای حقوق بشر نشاند و در ايران آب از آب تكان نخورد؟ مگر می شد به راحتی به مردم ايران و همه آزاديخواهان جهان دهن كجی كرد و با اعزام سعيد مرتضوی به اين مجامع بين المللی اين پيام را فرستاد كه ببينيد "ما چقدر قوی هستيم."؟ و البته بی خيال. بی خيال رای و نظر ملت خود و قضاوت افكارعمومی بين المللی. البته آنان چون پيشينيان خود دچار اشتباه محاسبه هستند، همانند بسياری از نظام های غيرمردمی و استبدادی. آنها اين ضرب المثل را فراموش كرده اند كه " فواره چو بلند شود، سرنگون شود". كسی نيست كه به آنان بگويد اگر قوی هستيد چرا انگشت در چشم ملت می كنيد؟ اگر قوی هستيد چرا از قدرت خود در راه اعتلا و توسعه كشور و سربلندی و افتخار ايران استفاده نمی كنيد؟ قدرت شما همانند گل زدن تان از نقطه پنالتی به ابراهيم ميرزاپور است. حال كه موجب بی آبرويی ايران در بزرگترين ميدان ورزش جهان شده ايد، كجا مخفی شده ايد و سياست سكوت پيشه ساخته ايد؟ كجاست آن قدر قدرتی و گل زنی؟ كسی نيست به اينان بگويد كه انسان قدرتمند كه زور بازويش را به يك عده زن پير و جوان نشان نمی دهد كه دنبال يك تجمع آرام و مسالمت آميز برای بيان خواسته های خود بودند. اكنون معنای قدرت ديگر وحشی گری و زورگويی نيست، آن هم به يك مشت زن و دختر و جوانان حامی راه و روش آنان. اگر قدرتمند هستيد چرا مسئله شغل و ازدواج دختران و جوانان را حل نمی كنيد؟ اگر قدرتمند هستيد چرا امنيت در جامعه ايجاد نمی كنيد كه در كوچه و برزن يك عده جوان به ناموس مردم توهين نكنند و تجاوز.

اگر قدرتمند هستيد چرا جلوی باندهای قاچاق را نمی گيريد؟ اگر قدرتمند هستيد چرا دربرابر افزايش شديد قيمت ها و تورم فزاينده دست بسته ايد؟ اگر قدرتمند هستيد چرا اجازه شكل گيری سنديكاها و نهادهای صنفی و تخصصی را نمی دهيد، و برعكس اسانلوها و جمشيدی ها را دستگير و بازداشت می كنيد و فعالان جنبش دانشجويی در دانشگاه ها را؟ اگر قدرتمند هستيد و فناوری های پيشرفته در دستتان است، چرا اين فناوری ها تنها بايد در مسير انرژی هسته ای به كار گرفته شوند و توليد تسليحات بی فايده نظامی؟ چرا آن ها را در ديگر زمينه های اشتغال زا بكار نمی گيريد و كار و كسب برای جوانان ايجاد نمی كنيد؟ و زمينه ساز گسترش سرمايه گذاری داخلی و خارجی نمی شويد؟ پس بدانيد كه قوی نيستيد و گول اين قدرت پوشالی را نخوريد و ملت را فريب ندهيد.

قدرت واقعی از دل حمايت مردم بيرون می آيد و جلب رضايت آنان، نه سركوب زنان و جوانان، به كارگيری سياست داغ و درفش و بگير و ببند و بازداشت و زندان.

ما نيز بايد متحد باشيم و همسو. و جدی در تشكيل و استقرار جبهه های گوناگون سياسی و حامی دموكراسی و آزادی و مبتنی براعلاميه جهانی حقوق بشر.  و اگر باور داريم كه صدای پای فاشيسم جدی ست، كه نشانه های آن مشهود است و از سويی می آيد- مهم نيست كه از كدام سو و با چه شدت و قدرتی- بايد هوشيار باشيم، و جبهه مناسب برای مقابله با آن را تشكيل دهيم. وظيفه ما دراين روزها گردهم آمدن دور جبهه هايی است برآمده از " دموكراسی و حقوق بشر" در داخل و "تنش زدايی و صلح" در خارج. وظيفه ما همچنين ايجاد جبهه های " ضد استبداد و خشونت ورزی” و "صلح خواهی و ضدجنگ " است. چاره ای نداريم جز اينكه بيش از پيش دركنار هم باشيم و در راه دستيابی به اين هدف بكوشيم.

دستگيری دوست عزيزمان مهندس موسوی كه اميدواريم هرچه زودتر آزاد شود، هر بدی و تلخی كه داشت، اما دربردارنده اين حسن و حلاوت بود كه جمع بيشتری، متحد در قبال دستگيری او و ديگران، و در محكوم كردن سياست های خشن و غيرانسانی اقتدارگرايان امضای خود را در پای يك بيانيه واحد گذاردند و اميدوارم كه در آينده قوی تر، گسترده تر و متحدتر كنار يكديگر باشند. غم نبايد به دل راه داد، هرچند كه خود در غم و اندوه خانواده موسوی به ويژه فرزند خردسال و همسرش شريكيم، چون " عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد".

موفق و سربلند باشيد

3/4/85