درچند هفته ای كه به انتخابات رياست
جمهوری ٢ ژوئيه مانده است، رسانه ها آقای آندرس مانوئل لوپز
اوبرادور،
نامزد حزب انقلاب دمكراتيك را هدف حمله های بی امان خود گرفته
و وی را
آفتی برای مكزيك به شمار آورده اند. هرچند او به هيچ گروه دست
چپی تند
روئی وابسته نيست، با اينهمه اگرپيروز شود شايد به همان جريان
سياسی امريكای لاتين بپيوندد كه از سياست های امريكائی روی
برتافته اند.
حسن رسيدن آقای ويسنته فوكس از حزب اقدام
ملی به مسند رياست جمهوری در تاريخ ٢ ژوئيه ٢٠٠٠ آن بود كه به
چيرگی انحصاری حزب نهادی انقلابی پايان بخشيد كه هفتاد و يكسال
در كشور مكزيك
فرمانروا بود. با اينهمه اعتبار سياسی وی به سبب سهل انگاری در
سياست
داخلی اندك اندك بر باد رفت. خودنمائی بيش از اندازه همسرش در
زندگی سياسی و پرونده های قضائی خويشاوندانش؛ نبود رهبری
قدرتمند كه در سيمای «هيئت
دولتی نيم بند» نمايان گرديد كه چندان چهره سرشناسی در آن
نبود؛ چاره جوئی های ناكارآمد در كشمكش های اجتماعی؛ دشواری
های گشودن راهی در دل احزاب
مخالف؛ كنگره ای كه با دسته بندی های سخت هوادارانه مجال اندكی
برای رسيدن
به توافق باقی گذارده و مدام با قوه مجريه فدرال درافتاده بود
همگی سهمی در زوال وی داشتند.
مكزيك كه با جمعيتی بيش از ١٠۶ ميليون در
مرتبه يازدهم اقتصاد جهانی جای گرفته است، خود را برای
جايگزينی رئيس
جمهور، مجلس نمايندگان، مجلس سنا و ديگر مقامات محلی در چندين
ايالت فدرال
در انتخاباتی آماده می سازد كه قرار است در روز ٢ ژوئيه آينده
برگزار شود.
اقتصاد كلان از وضعيت پايداری برخوردار است. نرخ برابری با
دلار بدون آنكه
آشفتگی آشكاری پيش آورد تغيير يافته، تورم مهار گرديده و
اقتصاد كشور از
افزايش بهای نخستين منبع صادرات يعنی نفت سود برده است. گذشته
از اين در
پايان سال ٢٠٠۵ جمع مبالغی كه مكزيكی های مهاجر ايالات متحده
به كشور
حواله كرده بودند به ميزان ٣٤/ ٢٠ ميليارد دلار رسيد (١) كه پس
از نفت مهم
ترين درآمد مالی كشور به شمار می آيد.
با اينهمه بهبود وصول ماليات، مذاكره با
شورشيان زاپاتيست* (كه روند انتخاباتی كنونی را سخت به باد
انتقاد گرفته
اند (٢)) و [گسترش] عدالت اجتماعی به بعد موكول شده است.
محدوديت های مبارزه عليه گروه های دست اندر كار قاچاق مواد
مخدر به جو عمومی نا امنی خفقان آوری راه گشوده است. آدم ربائی
ها، تسويه حساب ها، قاچاق اسلحه،
گسترش لجام گسيخته اعتياد به مواد مخدر نموداری از اين وضع اند
(به مقاله
ژان فرانسوا بوايه در همين شماره مراجعه كنيد).
در آستانه رای گيری برای گزينش رئيس
جمهور بخت پيروزی دو تن بيش از همه است: يكی آقای فليپه
كالدرئون از اقدام
ملی يعنی حزبی كه بر سركار است و ديگری آقای آندرس مانوئل لوپز
اوبرادور
از حزب انقلاب دمكراتيك (٣) كه واقعيت دستيابی نيروهای چپ به
قدرت در
آمريكای لاتين نامزدی وی را شايان توجه ساخته است (مقاله برنار
كسن را در
اين شماره بخوانيد). ائتلاف برای مصلحت همگان كه حزب انقلاب
دمكراتيك، حزب
كار و تشكل همسوئی دموكراتيك را گرد هم آورده نيز پشتيبان وی
است.
حزب انقلاب دمكراتيك در تاريخ ٢۶ مه
١۹٨۹رسما
در قالب حزبی سياسی ازميان جنبش فعالان گوناگون دگرگونی خواه
سر
برداشت. سازمان مدنی شهر مكزيكو (انجمن برزن ها)، تجربه بسيج
[نيروهای اجتماعي] در نقاط ديگر كشور مانند ائتلاف كارگری،
كشاورزی و دانشجوئی ايسمه**، انجمن مدنی ملی انقلابی، جناح
دموكراتيك كه از درون حزب نهادی انقلابی برخاست و درپی تحقق
دموكراسی بود، اعضای پايه حزب پيشين كمونيست
(حزب
سوسياليست مكزيك) و بسيج سال ١۹٨٨ جبهه ملی مردمسالار كه به
گرد
كوئائو ته موك كاردناس از دگر انديشان بريده از حزب نهادی
انقلابی جمع
شدند از پايه گذاران اين حزب بودند.
در انتخابات رياست جمهوری سال ١۹٨٨،
١٢/٣١%
آرا بنام آقای كارده ناس به صندوق ها ريخته شد. با تقلب هائی
كه در
آن شد هرگز كسی نخواهد دانست كه وی يا آقای كارلوس ساليناس ده
گورتاری نامزد حزب نهادی انقلابی كداميك برنده واقعی بوده است.
حزب انقلاب
دمكراتيك در انتخابات فدرال سال ١۹۹١، با دفاع از لزوم احترام
به آراء و
حقوق مدنی و حضور دولت در بخش های حياتی، ضمن پذيرش نظام
اقتصاد بازار،
۹١/۷%
آرا را بدست آورد كه با همه اندكی، آنقدر بود كه در چشم انداز
انتخابات بعدی موقعيتی برای خود دست و پا كند. چنين بود كه آن
حزب در سال
١۹۹٤
در اوضاع و احوالی دشوار پا به ميدان انتخابات فدرال و رياست
جمهوری گذاشت. ريختن آرائی به سود نامزد حزب نهادی انقلابی به
صندوق ها را «بيم»
از قيام ارتش رهائی بخش زاپاتيست برانگيخته بود. در آن
انتخابات آقای كارده ناس ١٨/١۶% آرا را بدست آورد. حزب انقلاب
دمكراتيك با داعيه نو
زاپاتيست ها همدلی دارد اما فرمانده ماركوس انتقاداتی را به
برخی پره ديست
ها [يعنی هواخواهان اين حزب] ابراز داشته است.
از سال ١۹۹۶ تا ١۹۹۹ آقای لوپز اوبرادور
رهبری حزب انقلاب دمكراتيك را (كه از سال ١۹۹۶ عضو بين الملل
سوسياليزم
شده است) برعهده داشت. اين حزب با تدبير دورانديشانه رخنه كردن
بوسيله
«بريگاد
خورشيد ازتك» در تمام نهادهای كشوری توانسته است نفوذ خويش را
بطرز بسيار قاطعی گسترش دهد: در سال ١۹۹۷، آقای كاردناس رئيس
انجمن شهر
مكزيك شد (٤).
همه عليه حزب نهادی انقلابی! در سال ٢٠٠٠
هشت حزب عضو «همپيوندی برای مكزيك» از جمله احزاب انقلاب
دمكراتيك و اقدام
ملی دست بدست هم دادند تا شكست حكومتی را تضمين كنند كه انريكه
كرائوزه
تاريخدان محافظه كار مكزيكی «رياست جمهوری سلطنتي» و ماريو
وارگاس لوزاء
نويسنده «خودكامگی بی نقص» ناميده بودند. اما كوشش در اين راه
با اختلاف
بر سر گزينش نامزدی واحد به جائی نرسيد. در حالی كه آقای
كاردناس «گزينش
اوليه» در حلقه احزاب همپيمان را روا می دانست، آقای فوكس با
رد اين نظر،
رويكرد «نظرخواهی انبوه» را می پسنديد! با همه ناشايستگی اين
گزينه، وی برگهای برنده ای برای توجيه پيشنهادش در دست دارد:
در ١٤ مارس ١۹۹۹ تقلب و
اختلاس به ابطال انتخاب رهبری ملی جديد حزب انقلاب دمكراتيك
انجاميد. رويه
رهبران اين حزب در طرز كار داخلی، چندان تفاوتی با رفتار
رهبران حزب نهادی انقلابی ندارد كه بسياری از آنها از همانجا
برخاسته اند...
كسان ديگری با احساس چرخش مسير باد، به
حزب اقدام ملی می پيوندند، مانند خورخه كاستانيه دا، چهره
دانشگاهی كه
هنگام نبرد انتخاباتی رايزن آقای فوكس شد. وی می گفت « به يقين
وينسنته
فوكس سياستمداری دست چپی نيست، اما مواضعی در مسائل اقتصادی و
اجتماعی، و
نيز سياست بين المللی پيش گرفته است كه ميگذارد به وی نزديك
شوم و می تواند بسياری از انديشمندان و مبارزان چپی در آمريكای
لاتين را هم برآن
دارد كه بدون آنكه هيچكدام از اعتقادات خود دست شسته باشيم به
وی نزديك
شويم (۵).» آينده شعله اين تائيدات را اندكی پائين خواهد كشيد.
در چنان اوضاع و احوالی آقای كاردناس
تنها توانست ۵٤/١۶% آرا را در آن رأی گيری بدست آورد (۶).
روزگار سخت
آزاردهنده ای است كه دودستگی های بسياری را در صحن حزب انقلاب
دمكراتيك
برانگيخته است. با اينهمه اين امر كه حزب به لطف آقای لوپز
اوبرادور
توانسته شهر مكزيكو را برای خود نگه دارد شايان توجه است.
چندين زن عضو
هيئت دولت محلی هستند كه وی معرفی كرده است و اندك اندك
اقدامات دولتش
ثمره خود را به بار می آورند. محبوبيت وی در ميان مردم به
ميزان خوبی باقی مانده است (۷).
در جريان انتخابات سال ٢٠٠٣ اندك افزايشی در آراء حزب انقلاب
دمكراتيك پديد آمد و توانست در ايالات ميكواكان،
زاكاته كاس، باس كاليفرنيای جنوبی و گه ره رو برنده شود يا
موقعيت خويش را
حفظ كند و در ايالات تاباسكو، موره لوس، تلاخكالا و استان
مكزيكو و نيز در
چندين شهرداری در ايالات چياپاس، اوآخاكا و وراكروز اهميتی
يابد.
دوره مبارزات انتخاباتی كنونی را دشواری هائی رقم زده اند كه
سر راه حزب بسيار قدرتمند اما فرتوت نهادی انقلاب
قرار گرفته است. نامزدی آقای روبرتو مدرازو نخواهد توانست حتی
فعالان خود
حزب را قانع كند. نتيجه آنكه دست كم دو هزار تن از كارگزاران
در سطوح
ميانی و بالا (٨) از حزب رويگردان شده اند و بخش بزرگی از آنان
را حزب
انقلاب دمكراتيك به سمت خود كشيده است. برخی توفيق يافتند به
نامزدی كرسی های نمايندگی برای انتخابات ماه ژوئيه نيز پذيرفته
شوند كه بر تعدادی از
كوشندگان و هواداران حزب انقلاب دمكراتيك گران آمد. در واقع
شايد كاهش نظر
مساعد در باره آقای لوپز اوبرادور در نظرسنجی هائی كه در ماه
آوريل انجام
يافت از اين پديده برخيزد، زيرا تا پيش از آن وی در صدر نظر
سنجی ها قرار
داشت. عقايد برخی در صحن حزب مانند كاردناس رهبر پيشين و
بنيانگذار آن هم
به همين سو گرايش دارد. بسياری از همياران حزب نهادی انقلابی
در مبارزات
انتخاباتی ياور آقای لوپز اوبرادور بوده اند. برای نمونه
ميتوان از آقای ريكاردو مونرآل فرماندار پيشين، زاكاته كاس
نماينده سابق سوكورو دياز،
مانوئل كماچو سوليس حكمران (۹) شهر مكزيكو نام برد. چهره های
سياسی ديگر و
مشخصا آقای آرتورو دورازو سخنگوی پيشين رئيس جمهور فوكس هم به
طرح سياسی آقای لوپز اوبرادور پيوسته اند.
در ماه ژوئيه ٢٠٠۵ سختگيرانه ترين
انتقادها را فرمانده ماركوس عنوان كرد و يادآور شد كه برخی از
اين چهره
های سياسی با جريان «سالينيسم» (مرام سياسی ساليناس رئيس جمهور
پيشين)
پيوند خورده كه در آنزمان نو زاپاتيست ها را آماج نيش حمله های
خود ساخته
بودند. وی حزب انقلاب دمكراتيك را به سبب ماهيت ضد اصلاحی
قانون خلق های بومی كه
توافق های سان آندرس را از جوهر خود تهی ساخته نكوهش كرده است
(١٠).
بهر رو انتخابات رو به سوی دو قطبی شدن
به دور آقايان كالده رون و لوپز اوبرادور دارد. البته هنوز
مناظره
تلويزيونی ماه ژوئن مانده است كه عنصر مهمی برای تعيين آرای
انتخاب
كنندگان دودل به شمار می رود و شايد حتی همچون عامل بسيار
تعيين كننده ای پديدار گردد؛ دست كم با تجربه كوتاه سه انتخاب
اخير رياست جمهوری می توان
چنين پنداشت. و در حال حاضر هم حزب اقدام ملی و هم حزب نهادی
انقلابی يك
«جنگ
پليد» واقعی براه انداخته اند تا بار ديگر «آرای بيم انگيخته»
را
بسوی خويش كشند.
آقای لوپز اوبرادور كه با جنبش چپ پيوند
خورده است، زندگی حرفه ای خود را از درون حزب نهادی انقلابی
آغاز كرد كه
در سال ١۹٨٨ از آن جدا شد تا حزب انقلاب دمكراتيك را بنياد
نهد. در ايالت
تاباسكو نزديك چياپاس بود كه وی نخستين تير تركش سياسی خود را
پرتاب كرد و
برنامه ای برای ايجاد كار برای بوميان سرخ پوست و خانه سازی
برای لايه های كم درآمد اجتماع براه انداخت. يكی از نخستين
اقدامات وی دفاع از ماهيگيری بود كه زير شكنجه جان سپرده بود.
با ناديده گرفتن ادعای مقامات حكومتی كه
تصريح داشتند كه آن مرد غرق شده است، او پيكار خويش را تا به
آخر پيش برد
و اين مورد را به دايره مديريت حقوق بشر (داور عالی فدرال)
سپرد كه يكی از
نخستين بررسی های اين نهاد به شمار می رفت (١١). در سال ١۹۹٤
به نامزدی فرمانداری تاباسكو رسيد اما به اين مقام برگزيده
نشد. آن انتخابات را چون
نمايشی متقلبانه توصيف كرد و زنجيره ای از اعتراضات اجتماعی
براه انداخت و
از جمله پيشاپيش همه به اشغال چاه های نفت پرداخت و از تاباسكو
تا مكزيكو
راهپيمائی كرد.
آقای لوپز اوبرادور با سرمايه سياسی كه
از اداره شهر مكزيكو اندوخته به اين مبارزه انتخاباتی گام
نهاده است: بی پيرايگی شيوه زندگی شخصی، كاهش دستمزدهای مناصب
دولتی شهری، جيره بندی در
هزينه ها و خريدهای دستگاه اداری، ايجاد دانشگاه شهر مكزيكو،
اقدامات
گوناگون به سود سالمندان و مادران مجرد، پشتيبانی جانانه از
فرهنگ، كشيدن
مسيرهای تازه برای رفت و آمد (عمدتا دومين طبقه جاده كمربندی،
مترو-
اتوبوس)، خانه سازی، رويه پايدار حسابرسی و همه پرسی های مردمی
در كارنامه
وی ثبت شده است.
مسئله سرخپوستان
بر همه اينها بايد افزود كه وی از دسيسه
ای كه دولت فدرال، حزب اقدام ملی و حزب نهادی انقلابی در ماه
آوريل ٢٠٠۵
برای عزل وی از مقام شهرداری و ممانعت ازنامزديش برای مقام
رئيس جمهوری چيده بودند سربلند بيرون آمد (١٢). نزديك به يك
مليون تن برای پشتيبانی از
وی به خيابان ها ريختندند. با اينهمه حتی او هم كه در نظر دارد
تومار
امتيازات ويژه و فساد را درهم پيچد خود نتوانست از اين گونه
كجرفتاری ها
در امان بماند. در سال ٢٠٠٤ فيلمی كه مخفيانه برداشته بودند
نشان می داد
كه آقای ره نه بيارانو دست راست وی صندوقچه ای حاوی مقادير
زيادی پول را
از سوادگری مكزيكی دريافت می كند، يا از دبير پيشين دارائی در
پايتخت
فدرال در حال بازی كردن با هزاران دلار در قمارخانه ای در شهر
لاس وگاس
فيلمی گرفته بودند...
دژهای حزب انقلاب دمكراتيك بر سرتاسر
سرزمين ملی فرمان نمی راند، كه خود توضيحی است بر نبردی طولانی
كه سرگرفته
و پيمان هائی كه آقای لوپز اوبادور با ديگر بخش ها بسته است.
با اينهمه
مشی انتخاباتی وی بی هيچگونه ترديدی در بافت جنبش های چپ جای
دارد. حتی اگر ارتباط مستقيمی با سردمداران اصلی ضد امريكائی
منطقه يعنی آقايان
لوئيس ايناسيو لولا دا سيلوا، اووه مورالس يا هوگو شاوز نداشته
باشد. با
اينهمه چندين پيشنهاد وی نشانگر چرخشی در سياست داخلی و خارجی
است. تصادفی نيست كه نخستين تعهدی كه پذيرفته از مسائل سرخ
پوستان سرچشمه گرفته است:
«ما
ادای دينی تاريخی را كه به طوايف سرخ پوست داريم آغاز خواهيم
كرد...
حقوق خلق های سرخ پوست را برسميت خواهيم شناخت و به توافق نامه
های سان
آندرس لارائيزار عمل خواهيم كرد.» در اين راستا شايد الغاء
قانون ضد
اصلاحات ٢٠٠١ را نيز پيش كشد. به موازات آن در نظر دارد نظام
عمومی بهداشت
را تقويت كند، با ايجاد دبيرستان ها و دانشگاه های جديد آموزش
در تمام
سطوح را تضمين نمايد و فضای گسترده تری به روی فرهنگ بگشايد،
اعتنای شديدتری به روستاها نشان دهد و با ويرانی زيست بوم به
ويژه در جنوب شرقی كشور به پيكار برخيزد.
پيش از سال ١۹۹٤ آقای لوپز اوبرادور با
شور و حرارت عليه پيوستن كشورش به توافق منطقه آزاد تجاری
(متشكل از
كانادا، ايالات متحده، مكزيك) به مبارزه برخاسته بود. بی آنكه
بخواهد
اعتبار توافقنامه مزبور را مورد ترديد قرار دهد، اكنون با
ادعای اينكه می توان بهتر از ساز و كارهای آن برخوردار شد، در
نظر دارد مناسبات متفاوتی با همسايه شمالی برقرار سازد. «ما
آرزومنديم كه مناسبات با ايالات متحده و
كانادا از توافقنامه مبادله آزاد در گذرد و همكاری برای توسعه
را نيز در
برگيرد. در دستور كار مذاكره با ايالات متحده، مضمون اصلی
مهاجرت و حقوق
بشر و حقوق كار اهالی مكزيك قرار دارد كه به اميد يافتن كاری
برای بقای خويش با عبور از مرز به ايالات متحده می روند »
(«تعهد ٣۷» [از پنجاه
تعهدی كه برای بازيابی عزت ملی در برنامه سياسی خود گنجانده
است. م])
(١٣).
اين مسئله مضمونی بسيار حساس است و چنانكه تصميم آقای جرج
دبليو بوش
برای نظامی كردن مرز مشترك درخاك ايالات متحده به خوبی نشان می
دهد، در
اين زمينه امكان مانور بسيار محدودی در اختيار دارد. همچنين
آقای لوپز
اوبرادور پيشنهاد كرده است كه مناسبات با آمريكای لاتين كه
مكزيك نفوذ و
حضور خود را درآن از دست داده است از نو طرح ريزی شود.
مايه نگرانی ديگر وی مبالغی است كه دولت
با بدهی های هنگفتی كه دارد در سال ١۹۹۹ برای نظام بانكی كشور
سرمايه
گذاری كرده است. ميزان ابتدائی آن را افزون بر ٤۷ ميليارد يورو
برآورد
كرده اند. اما هرساله مبلغ ٤ ميليارد يورو از خزانه عمومی برای
تأمين
هزينه اين بازخريد بانكی برداشت می كنند. از اينرو آقای لوپز
اوبرادور
اميدوار است كه جزئيات اين پرونده واژگونه روشن و بازبينی شود.
سرانجام
كاهش حقوق رئيس جمهور (او در كاخ ملی بسر خواهد برد) و
همكارانش نكته ای است كه اهميت خاص خود را دارد.
نامزد حزب انقلاب دمكراتيك در محيطی سياسی تحول می يابد كه
چندين رئيس جمهور كشورهای آمريكای لاتين به درجات
مختلف از سياست های نوليبرالی روی برتافته اند: آقايان مورالس
در بوليوی،
تاباره واسكوئز در اروگوئه، رنه پره وال در هائيتی، اسكار
آرياس در
كوستاريكا، نستوركيرچ نر در آرژانتين، دا سيلوا در برزيل، شاوز
در ونزوئلا
و نيز خانم ميشل بشله در شيلی.
برای ادلبرتو تورس ريواس سرمقاله نويس
وضعيت بسيار روشن است: «دولت های دست چپی در ۹ كشوری بر
سركارند كه ۶۵%
جمعيت منطقه را در بر ميگيرد؛ در تازه ترين نظرسنجی ها احزاب
سياسی چپ در
مكزيك، در السالوادور، در نيكارگوئه و در پرو پيشرفت می كنند؛
نيروهای چپ
در شهرهای مهمی مانند بوگوتا، مكزيكو دی اف، ماناگوا، سان
سالوادور،
روزاريو و بسياری شهرهای ديگر بر سر كارند (١٤).» از اينرو
انتخابات مكزيك
به منزله عنصری حياتی در مناسبات نيروهای منطقه آمريكای لاتين
با ايالات
متحده و بقيه جهان تلقی می گردد. پيروزی چپ به استواری سياست
های اقتصادی و اجتماعی كه براه افتاده است می انجامد كه می
توانند دو دهه نظام نو
ليبرالی را زير و رو كنند.
*
شورش زاپاتيست (بنام اميليانو زاپاتا
انقلابی سرشناس مكزيك، ١۹١۹-١٨۷۹) در سال ١۹۹٤ سرگرفت و
رزمندگان اين جنبش
هوادار بينوايان به فرماندهی ماركوس چندين شهر ايالت چياپاس را
برای مدت
كوتاهی تصرف كردند (م).
**
منطقه باريكه تهوآن تپك كه خليج مكزيك را از اقيانوس آرام جدا
می سازد (م)
پاورقی ها
١-
بانك توسعه درون قاره ای امريكا، حواله های بانكی ٢٠٠۵،
واشنگتن دی سی، مارس ٢٠٠۶ صفحات ۶ و ٣۹.
٢-
نگاه كنيد به فرناندو مه تماروس پونس، «"نبرد ديگر" زاپاتيست
ها»، در شماره ماه فوريه ٢٠٠۶ لوموند ديپلوماتيك.
٣-
آقای روبرتو مدرازو (از حزب نهادی انقلابی) كه از پشتيبانی حزب
سبز بوم زيستی مكزيك برخوردار است؛ خانم
پتريسيا مزكادو از حزب بديل سوسيال دموكرات و روستائی و آقای
روبرتو
كامپا، از همپيوندی نو (برخاسته از حزب نهادی انقلابی) هم
نامزد اين
اتنخابات اند.
٤-
حزب انقلاب دمكراتيك هم در ۹٨/٢٤% آراء را در انتخابات فدرال
بدست آورد.
۵-
ال پائيس، مادريد، ٣١ مه ٢٠٠٠.
۶-
تعداد كرسی های حزب انقلاب دمكراتيك در مجلسی كه پانصد نماينده
دارد از صد و بيست و سه كرسی به پنجاه وسه كرسی كاهش يافت.
۷-
نگاه كنيد به ايكسشل دلاپورته، «شهرداری كه شهر مكريكو را
فروتنانه دگرگون می سازد» در شماره ژانويه ٢٠٠٤ لوموند
ديپلوماتيك.
٨-
فرانسس ره ليا، « ريزش قدرت حزب نهادی انقلابی مكزيك» ال
پائيس، مادريد ١١، آوريل ٢٠٠۶.
۹-
گونه ای فرماندار كه رئيس جمهور او را برمی گمارد.
١٠-
نمايندگان قوه مجريه، كميسيونی از
قوه مقننه كه نمايندگان مجلس و سناتورهائی از همه احزاب سياسی
در ميان
اعضای آن بودند و نمايندگان ارتش ملی رهائی بخش زاپاتيست در
تاريخ ١۶
فوريه ١۹۹۶توافق نامه های سان اندرس را امضا كردند كه بدست
آويز ميثاقی اجتماعی داعيه آن را داشت كه مناسبات نوی ميان
دولت مكزيك و خلق های بومی پديد آورد.
١١-
توصيه ۹٠/١٤در گاسه تا [گازت] كميسيون ملی حقوق بشر، ٣-۹٠،
مكزيكو، سپتامبر ١۹۹٠، صفحات ١۹- ١۵.
١٢-
نگاه كنيد به مقاله آن وينيا، «دسيسه ای نا فرجام در مكزيكو»
در شماره ماه ژوئن ٢٠٠۵ لوموند ديپلوماتيك.
١٣-
برای مطالعه فهرست پنجاه تعهد وی به سامانه اينترنتی زيرمراجعه
كنيد:
www.lopezobrador.org.mx/50 compromisos/index
١٤-
ادلبرتو تورس ريواس، «آمريكای لاتين، تأملی از جايگاه جنبش
چپ»، ال پری يوديكو (گواتمالا)، ١٢ مارس ٢٠٠۶. |