ابطحی:
بعد از گذشت يك سال از شروع به كار آقای احمدی نژاد به عنوان
رئيس جمهوری اسلامی ايران و شناخت نسبی كه از ايشان به دست
آمده است، نقد و تحليل رفتاری وی می تواند برای آينده ی كشور
تأثير گذار باشد. به قطع نظر از دوران انتخابات و مسائل مبهمی
كه همچنان در ابهام مانده است، اين واقعيت غير قابل انكار است
كه آقای احمدی نژاد در كلان، با شعارهای اقتصادی و حل مشكلات
معيشتی و مبارزه با فساد اداری و مالی با ايجاد اميدی تازه در
مردم كه بهبود سريع وضع اقتصادی را انتظار داشتند، خود را
معرفی كرد و چشم ها را متوجه خود كرد. در اين سير در آغاز كار
رسمی خود موفقيت های غير قابل انكاری به خصوص در مبارزه با
مفاسد و مافياهای مختلف مالی و قطع دست كسانی كه خود را همواره
صاحب بيت المال می پنداشتند به دست آورد و نيروهای تازه نفسی
را به سيستم اداری كشور تزريق كرد و انصافا علی رغم نگرانی های
شديد در مورد بسته شدن فضای اجتماعی و مطبوعاتی و سياسی، تحول
مهم منفی ای در اين زمينه به وجود نيامد. و اندك اندك تابلوئی
كه در ذهن بسياری از مردم از احمدی نژاد به وجود آمد اين بود
كه وی قصد دارد با نشاط و شادابی با صرف وقت طبيعی مشكلات
معيشتی جامعه را حل كند. اين تابلو را اگر احمدی نژاد برای
خودش در وقتش نگه می داشت، علی رغم مشكلات می توانست برای خدمت
به مردم اين مرز و بوم توفيق كسب كند كه اين كار آرزوی هر
ايرانی وطن خواهی است كه به راحتی و موفقيت مردم ايران فكر كند
و رقابت های سياسی را به قيمت آسيب رساندن به مردم ايران نمی
پسندد. اما آقای احمدی نژاد در اين مسير دچار اشتباهات
استراتژيكی شد كه وظيفه ی نقادی دولت حكم می كند كه آنها بازگو
شود.
1- در ميان كانديداهای جناح محافظه كارآقای احمدی نژاد در ايام
انتخابات بيشترين شعار داخلی و اقتصادی داده بود و كمتر از
مسائل بين المللی در ايام انتخابات حرف زده بود. بعد از فرصت
اندكی از آغاز دوران رياست جمهوری اش با ارائه ی شعارهای تند و
جنجال برانگيز بين المللی در دالان چالش با دنيا افتاد كه ديگر
نمی توانست از آن خارج شود. نتيجه ی طبيعی اين كار مخالفت های
جدی قدرت های جهانی بود كه اولاً هيچ ضرورتی به برانگيختن
دشمنی های بسياری از آنان نبود و ثانياً همه آن دشمنی ها و
مخالفت ها به دليل بافت فعلی روابط جهانی و قدرت، مستقيماً بر
مسائل اقتصادی داخل تأثير می گذاشت و راه را بر حل مشكلات
معيشتی ملت ايران ناهموار می كرد. اين مسير آن قدر با سرعت طی
گرديد كه احمدی نژاد در سطح بين الملل، چه با نگاه مثبت و چه
با نگاه منفی مشهورتر از داخل كشور شد. جاذبه ی شهرت بين
المللی البته وسوسه انگيز است اما احمدی نژاد با نگاه به داخل
می توانست موفق باشد نه با شهرت در خارج.
2- شك نيست كه پرونده ی هسته ای ايران بزرگ ترين چالش فعلی
ايران است. رئيس جمهور ايران، هر كه باشد درگير اين پرونده
خواهد بود. همچنان كه آقای خاتمی هم درگير پرونده ی هسته ای
بود، اما احمدی نژاد می توانست ضمن دفاع از كليات كار، به خاطر
مصالح ملی و حل مشكلات مردم كه شعار وی بود، خط مقدم اين
پرونده نباشد. اگر چنين می شد در مقام رئيس جمهور با داشتن
بازوی دولت، می توانست شعار حل مشكلات معيشتی مردم را همچنان
در صدر جدول برنامه ها ی خود قرار دهد و كسانی كه در روابط بين
الملل آشنا هستند می دانند با اين تقسيم كار گپ های زيادی پيدا
می شد كه به حل مشكلات مردم ايران كمك فراوان می كرد. آقای
احمدی نژاد به جای اين كار پرچمدار تندرو و افراطی ماجرای هسته
ای شد كه حتی اگر حق مسلم مردم ما باشد، ولی در كوتاه مدت مشكل
اقتصادی مردم را حل نمی كند. اين پرچمداری افراطی در حدی اوج
گرفت كه حتی تيم جديد هسته ای
ايران كه خود از محافظه كاران سنتی و نامدار هستند، به اندازه
ی احمدی نژاد مطرح نيستند و حتی چنانچه شنيده شده است از برخی
مواضع وی گلايه مندند.
3- داشتن رسالت جهانی برای يك انقلاب و يا رهبری آن می تواند
در شرايطی قابل پذيرش باشد، اما هر چه يك انقلاب و يا رهبری آن
بيشتر به اين رسالت اعتقاد داشته باشد، به صورت طبيعی وظيفه ی
رئيس جمهور كه كار اصلی اش حل مشكلات جاری مردم است، تعريف
متفاوتی پيدا می كند. جا به جائی اين نقش و مشغول شدن رئيس
جمهور كه دولت و بودجه داخلی كشور را برای حل مشكلات مردم در
اختيار دارد باعث حل نشدن مشكلات معيشتی و جاری مردم كشور
خواهد شد. متأسفانه هر چه آقای احمدی نژاد در مقام يك رسول
جهانی ظهور پيدا می كرد و از مقدسات دينی هم در اين مورد بهره
می جست، بيشتر باعث دور شدن از شعارهای اقتصادی خود و حل
مشكلات معيشتی مردم می شد. در ذهن جامعه و دور از واقعيت
مديريت كشور هر كسی نقشی دارد كه برازنده ی اوست و اگر از حدود
خود خارج شود، نه در نقش جديد موفق حواهد بود و نه در مسئوليت
طبيعی خود را می تواند عملی كند.
4- در دورانی كه آقای احمدی نژاد رئيس جمهور شد كشور ما از يكی
از نادرترين فرصت های اقتصادی برخوردار بود. صندوق ذخيره پر
پول، فروش بی سابقه و طولانی مدت نفت با قيمت غير قابل باور
بالای 60 دلار، حذف شدن موانع سياسی جهانی مثل از بين رفتن
طالبان در افغانستان و صدام در عراق و نبود خرابكاری های
منافقين به عنوان دشمنان تأثير گذار، و دهها پارامتر ديگر فرصت
تاريخی و طلائی ای بود كه احمدی نژاد در مقايسه با فروش نفت 9
دلاری در بيش از يك سال از دولت آقای خاتمی، می توانست از آن
برای حل مشكلات مردم به خوبی استفاده كند و به خوبی هم می
توانست با برنامه ريزی علمی وضع اقتصادی مردم را دگرگون كند و
پول نفت را سر سفره ی مردم بياورد. متأسفانه به دليل عدم توجه
به برنامه ريزی های علمی و زير بنائی و با دادن شعارهای گران
قيمت بين المللی كه با تبعات طبيعی آن شعارها اين سرمايه های
اقتصادی هزينه ی آن شعارها می شود، باعث شد تا ريسك سرمايه
گذاری در ايران بالارود و تحريم های عملی صورت گيرد و سرمايه ی
كشور برای خريد نيازهای روزمره با اضافه شدن واسطه ها و عدم
امكان استفاده از ظرفيت های جهانی چند برابر شود. معنای ديگر
اين رفتار كه بيشتر در مواضع سياسی رئيس جمهور نشئت می گرفت
باعث هدر رفتن ميلياردی سرمايه های ملی كشور شد؛ و پول نفت 60
دلاری كه مال مردم بود عملا صرف اين گران شدن ارتباط با جهان
می شد. در حالی كه صرفه جويی واقعی بيت المال در حفظ كلان آن
بود نه در حذف ميوه و يا پذيرايی و يا مواردی از اين قبيل كه
همه ی آنها كه كارهای خوبی هم بودند، در برابر اين هزينه های
بی دليل صفر بود. باز هم نتيجه ی اين سياست و رفتار اين بود كه
مردم دچار تحول اقتصادی نشوند و شعارهای اقتصادی خود آقای رئيس
جمهور عملی نگردد.
5- جا به جائی مديران، به خصوص آنها كه طولانی مدت در پستی
بوده كار پسنديده ای است. كمترين فايده ی اين كار اين است كه
مديران قديمی فاقد ابتكار عمل هستند و مديران جديد می توانند
ابتكارات بيشتری داشته باشند. اما دو نكته در اين جا قابل توجه
است:
الف- آنكه استفاده از تجربه ی آن مديران می تواند تازه كاران
با ابتكار را از خطا دور كند تا سرمايه ی ملی خرج تجربه و خطا
نشود.
ب- نبايد مديران قبلی را در ذهن جامعه بدنام كرد؛ كه اگر چنين
شود فقط اعتماد مردم از مديران قبلی سلب نمی شود، بلكه همواره
به اين اعتقاد خواهند بود كه روزی هم از اين مديران با بدنامی
و خطاكاری ياد خواهد شد. متأسفانه در دوران آقای احمدی نژاد نه
از تجربه ی گران قيمت مديران گذشته استفاده شد و هم بی دليل
سعی كردند تقريبا همه ی مديران قبلی را خطاكار و خائن معرفی
كنند. اين نيز در دراز مدت يكی از عوامل عدم موفقيت درست آقای
احمدی نژاد در بهتر كردن وضع معيشتی مردم خواهد بود.
6- سياستهای فرهنگی به جای اتكا به مبانی اصولی و مترقی اسلامی
بر مبانی سطحی و بعضا خرافی شكل گرفت. ماجراهايی مثل هاله نور
وموارد متعدد ديگربه رشد صوری نگری از اسلام انجاميد. كاری كه
سالها انديشمندان مترقی اسلامی با آن مبارزه ميكردند و
متاسفانه بد جوری دوباره در حال احيا شدن است.اين مطلب بخصوص
در حاليكه موج اسلام ستيزی در دنيا اوج گرفته، نوعی همراهی با
اسلام طالبانی و دوری از اسلام صلح جو تلقی ميشود. اين نگاه
اگرچه مخاطبان دوران انتخاباتی آقای احمدی نژاد را شايد شاد
كند ولی به دوری اكثريت نسل جوان از گرايش به دين منجر ميشود.
|