«آقای محسن رضايی در برنامهای در سيمای جمهوری اسلامی به
اصلاح طلبان انتقاد كرد كه چرا ميگفتند اگر پرونده هسته ای
ايران به شورای امنيت ارجاع شود، شرايط بسيار دشواری عليه
جمهوری اسلامی ايران ايجاد خواهد شد. بسته پيشنهادی اروپا
نشان ميدهد كه استقامت مسئولان موجب شد با وجود طرح پرونده
در شورای امنيت، دولتهای بزرگ حقوق ايران را به رسميت
بشناسند.
در باب اين ادعا توجه خوانندگان محترم را به نكات زير جلب
می كنيم و پيشاپيش متذكر ميشويم اينجانب آمادگی دارم در
زمينه عملكرد اصلاح طلبان و اقتدارگراها درباره پرونده
هسته ای با آقای محسن رضايی يا هر مقام ديگر به مناظره
بنشينم تا ضمن تبيين ديدگاه های طرفين معلوم شود چه
فرصتهای بزرگی از دست رفت، يا در حال از دست رفتن است و چه
مخاطراتی در پيش رو داريم.
اگر رسانه های گروهی از نقد عملكرد حكومت درباره پرونده
هست های منع نشده بودند، ابعاد مساله بيشتر روشن ميشد.
1. سخن اصلی اصلاح طلبان آن بوده كه به شرط عقلانی عمل
كردن، جهان حاضر به پذيرش حق ايران در زمينه انرژی هسته ای
صلح آميز است. از آنجا كه جمهوری اسلامی نيز بارها تاكيد
كرده است در پی دستيابی به سلاح هسته ای نيست، بنابراين
ميتوان با درايت و فرصت شناسی، نه تنها به حق خود دست
يافت، بلكه با اغتنام فرصت قادر خواهيم بود بسياری از سوء
تفاهم ها و سوءظن های بين ايران، اروپا و حتی آمريكا را
برطرف كنيم، تا اطراف مساله نقاط بهينه را درباره اختلاف
خود پيدا كنند و با انجام يك بازی دو سر برد، يعنی گفت و
گو، منافع ملی ميهن پاس داشته شود. كافی است جمهوری اسلامی
با خويشتنداری و تداوم مذاكرات به اعتمادزايی ادامه دهد،
بويژه آنكه ايران در زمينه صنايع هسته ای در سالهای گذشته
اقداماتی انجام داده بود كه به علت پنهان بودن شبهاتی
ايجاد كرده است.
2. تحليل اقتدارگراها
مبتنی بر اين فرض است كه منافع آمريكا در خاورميانه ايجاب
ميكند، بويژه پس از اشغال افغانستان و عراق كه با جمهوری
اسلامی ايران نيز به چالش برخيزد. پس اصل
درگيری اجتناب ناپذير
است. حال كه چنين است عقل سليم حكم ميكند موضوع چالش را ما
به طرف مقابل تحميل كنيم و آن چيزی نيست جز موضوع انرژی
هستهای. تنها در اين زمينه حكومت ميتواند از حمايت افكار
عمومی ايرانيان به شكل قابل قبولی بهره مند شود.
3. به نظر اصلاح طلبان در عرصه سياست خواست طرف مقابل به
تنهايی كافی نيست، بلكه توان وی برای رسيدن به هدف مهم تر
است. پس همچنان كه در دوره اصلاحات نشان داده شد می توان
شرايطی ايجاد كرد كه نه تنها آمريكا قادر نشود خواست خود
را محقق كند، بلكه ميتوان از شرايط استفاده كرد و به سوی
حل مشكلات پيش رفت و در جهت تأمين امنيت و منافع ملی گام
برداشت. درست است كه انرژی هسته ای در قياس با ساير
اتهامات آمريكا عليه جمهوری اسلامی مانند نقض حقوق بشر،
حمايت از تروريسم و دخالت در مساله فلسطين قدرت بسيج
كنندگی مردمی به مراتب بيشتری دارد، اما از طرف ديگر اين
فرصت را به نومحافظه كاران در آمريكا می دهد كه به بهانه
مقابله با دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای يا
تكنولوژی ساخت آن، جهان يا حداقل دولتهای بزرگ را عليه
ايران بسيج كند و پرونده ايران را به شورای امنيت ببرد.
حال آنكه هيچ يك از اتهامات ديگر مانند نقض حقوق بشر قادر
نيست پرونده جمهوری اسلامی را به شورای امنيت سازمان ملل
ارجاع كند. مضاف بر آن چنانچه چالش هسته ای ايران در آژانس
حل نشود و پرونده كشورمان در نهايت منحصراً در شورای امنيت
مفتوح بماند، به احتمال بسيار زياد آمريكا خواهد توانست
برخی اتهامات عليه جمهوری اسلامی را نيز به اين پرونده
اضافه كند و شورای امنيت را به موضعگيری يا صدور قطعنامه
در اين موارد عليه كشورمان ترغيب كند. اين روند نقض غرض
است و در آن صورت موضع ايران را در مورد فعاليت های هسته
ای صلح آميز نيز تضعيف خواهد كرد.
4. به محض آغاز چالش درباره پرونده هسته ای، اصلاح طلبان
تاكيد كردند جمهوری اسلامی نبايد هيچ بهانه ای به دست دولت
آمريكا بدهد و لازم است ضمن تلاش برای اعتمادسازی، از
ايجاد جبهه جديد يا انجام اقدامات ماجراجويانه بپرهيزد.
روند حوادث يكسال اخير صحت ديدگاه های آنان و حتی رعايت
نظريات مزبور را از سوی كاربدستان فعلی ثابت كرده است. به
گونهای كه:
الف. مسئول پرونده هسته ای در مصاحبه های گوناگون اعلام می
كند كه ايران هرگز قصد خروج از آژانس بين الملل انرژی اتمی
ندارد و شعار خروج
NPT
كاملاً فراموش شده است.
ب. آقای لاريجانی بارها آمادگی جمهوری اسلامی را برای
امضای پروتكل الحاقی اعلام كرده است. ظاهراً آقايان نيز به
اين نتيجه رسيده اند كه برای اثبات صلح آميز بودن فعاليت
های هسته ای ايران، چارهای جز امضای آن نيست. به اين ترتيب
شعارهای گذشته اقتدارگراها در مورد خيانت بار بودن امضای
پروتكل الحاقی كنار گذاشته شد.
ج. بازرسی های سرزده بازرسان از مراكز مختلف هسته ای و
گفتگو با مقامات مورد نظر آژانس در يكسال گذشته بيش از
آنچه در دولت خاتمی معمول بود، انجام شده است.
د. تعليق غنی سازی در سطح صنعتی همچنان ادامه يافته است و
طرحی برای از سرگيری آن بدون توافق قبلی با آژانس مشاهده
نمی شود و رسماً نيز اعلام شده كه هدف كنونی ايران تداوم
غنی سازی تحقيقاتی است.
هـ . تنها اختلاف، فعاليت تعدادی محدود سانتريفيوژ (نمونه
آزمايشگاهی) است كه آيا پيش از مذاكرات و روشن شدن تكليف
نهايی متوقف شود يا اين تعداد سانتريفيوژ همچنان به كار
خود ادامه دهند. در اين مورد هم ملاك ارزيابی نهايی آن
چيزی است كه در مذاكرات به توافق می رسند.
5. اقتدارگراها از تكرار سخنان نسنجيده ای كه جبهه های
جديدی عليه جمهوری اسلامی ايران باز می كرد (مانند ضرورت
محو اسرائيل از نقشه جهان، نفی هولوكاست و ... ) خودداری
كرده اند و به جای آن دفاع از صلح و گفتگو را تبليغ می
كنند. ديگر كسی به گفتگوی تمدن ها و پيشنهاد تشكيل ائتلاف
برای صلح آقای خاتمی انتقاد نمی كند.
6. در دوره حكومت يكدست اقتدارگراها، جمهوری اسلامی بدون
هرگونه پيش شرطی آمادگی خود را برای مذاكره مستقيم با دولت
آمريكا اعلام كرد. دبير شورای امنيت ملی نيز بدون محكوم
شدن كمپ ديويد توسط دولت مصر، به قاهره سفر كرد. به اين
ترتيب اقتدارگراها خود ثابت كردند مذاكره با آمريكا نشانه
مرعوب يا جاهل بودن طرفداران آن نيست و هرگز بدتر از
برقراری رابطه با ايالات متحده محسوب نميشود.
با ارسال نامه آقای احمدی نژاد به رئيس جمهور آمريكا،
مشروعيت وی رسماً پذيرفته شد! همچنين از آقای جواد
لاريجانی كه شعارش مذاكره با شيطان در قعر جهنم برای منافع
ملی است و درخواست كننده حمايت انگلستان از نامزد محافظه
كاران در انتخابات رياست جمهوری هفتم بود، مجدداً دعوت شده
است تا در عرصه سياست خارجی فعال شود. اقدامات فوق كمتر
اعتراضی را برانگيخته است. اصلاح طلبان سكوت و بعضاً از
اقدامات فوق حمايت كرده اند. چرا كه عقلانيت و گفتگو را در
سياست خارجی به سود منافع ملی، دموكراسی و صلح ارزيابی می
كنند. اقتدارگراها نيز به شكسته شدن تابوها اعتراض نمی
كنند، زيرا كه اقدامات مذكور در دوران حاكميت "ذوب شدگان
در ولايت" انجام شده ست.
7. نكته بسيار مهم آنكه بسته پيشنهادی شبيه پيشنهادهای
قبلی اروپايی ها در سال گذشته است كه در آن زمان به "گرفتن
آب نبات در برابر دادن دُرّ غلطان" تشبيه شد و چندی پيش
آقای احمدی نژاد به آن عنوان "دادن طلا در برابر گردو"
داد، اما پس از دريافت سبد جديد مسئولان هسته ای امروز و
منتقدان راديكال ديروز تقريباً همگی تاكيد می كنند كه
پيشنهاد حاوی نكات مثبت است. تنها استثناء آقای جنتی بود
كه در نمازجمعه تهران اعلام كرد بسته به درد خود اروپايی
ها می خورد. با وجود اين آنچه بيش از هر چيز اهميت دارد آن
است كه پرونده هسته ای مختومه نشده است. چگونگی مواجهه
جمهوری اسلامی با پيشنهادهای جديد تعيين كننده است. نبايد
همچون اجلاس شورای حكام آژانس در پائيز 84 ذوق زده شد كه
پرونده هسته ای به شورای امنيت سازمان ملل ارجاع نشد و
ايران فرصتی حدود سه ماه پيدا كرد. فرصت سوزی در آن زمان
باعث شد كه در اجلاس بعد پرونده ايران را به شورای امنيت
ارجاع كردند. اكنون نيز بايد از هرگونه راديكاليزم و
انقلابی نمايی خودداری كرد و با اغتنام فرصت به مذاكره
برگشت، بويژه آنكه با حضور نمايندگان ايالات متحده، جمهوری
اسلامی می تواند علاوه بر حفاظت از حق داشتن فعاليت های
هسته ای، تحريم ها را رفع و دغدغه های امنيتی خود را نيز
برطرف كند. عملكرد اصلاح طلبان در يكسال گذشته نشان داده
است، كه با ماجراجويی اقتدارگراها مخالفت و از تصميمات و
اقدامات مثبت حكومت يكدست حمايت می كنند، زيرا منافع ملی
را مهم تر از رقابت های كور سياسی می دانند.