بتدريج آشكار میشود كه دستگيری رامين جهانبگلو مقدمه ايست
برای ساختن يك پرونده جاسوسی برای سخنگوی دولت خاتمی "عبدالله
رمضان زاده" كه وزير اطلاعات، وزير كشور و قائم مقام وزير كشور
تشنه به خون او هستند.
همه آنها كه اخبار ايران را دنبال میكنند بايد به ياد داشته
باشند كه كامپيوتر دستی عبدالله رمضان زاده(لب تاپ) را مدتی
پيش از او دزديدند. مثل ربودن كيف دستی دبيركل مجاهدين انقلاب
اسلامی، مثل دستبردهای سياسی به دفاتر افراد در نيمه شب و با
شاه كليد. اين كار سابقه ای 28 ساله در جمهوری اسلامی دارد و
از زمان رضاشاه باب شد. با ربودن كيف تيمورتاش در قطار تهران-
مسكو و ساختن پرونده ای برای او و دادن آن بدست رضاشاه. سوژه
سوژه ای كهنه و بارها اجرا شده در سراسر جهان است.
بهرحال آن لب تاپ را بردند همانجا كه به آن میگفتند "سازمان
امنيت موازی” و حالا شده مركز تمركز امور امنيتی- اطلاعاتی.
حالا به سبك ماجرا سفر فرج سركوهی به تركمنستان و بازگشت او به
فرودگاه مهرآباد(نمايش مضحكی كه سعيد امامی درست كرده بود)
محسنی اژه ای كوشيده است يك فيل هوا كند.
اگر لب تاپ را رو كنند و بگويند فلان مدرك را از درون آن بيرون
آورده اند و رمضان زاده بايد بموجب آن دستگير شود، كه عملا
پذيرفته اند كامپيوتر دستی سخنگوی دولت را امنيتی های موازی
ربوده بودند. ضمنا كسی آنچه را كه مدعی میشدند قبول نمی كرد.
بنابراين و با واماندن در ماجرا دستگيری مخملی جهانبگلو( كه
بدرستی ابطحی درباره زبان او يادداشت كوتاهی نوشته) به اين
نتيجه رسيده اند كه ربودن لب تاپ رمضان را زاده را بياندازند
گردن جهانبگلو كه ظاهرا زير فشار شكنجه حاضر به هر اعترافی هم
يا شده و يا خواهد شد.
از اين لحظه به بعد كار به زعم محسنی اژه ای متخصص "گاز" با
دندان مصنوعی (ماجرا به بازوی كبود عيسی سحرخيز در جريان
مشاجره هيات نظارت مطبوعات باز میگردد) روبراه است. يعنی
جهانبگلو بعنوان عامل نفوذی امريكا به رمضان زاده نزديك شده و
لب تاپ سخنگوی او را نه ماموران امنيتی بلكه جهانبگلو دزديده
تا بدهد به امريكائی ها. اتفاقا در درون اين لب تاپ كه امنيتی
ها در ربودن آن نقشی نداشته اند(!) يك چيزی هائی پيدا شده كه
هم عليه جهانبگلوست و هم عليه سخنگوی دولت خاتمی.
بدين ترتيب از انقلاب مخملی میرسيم به چماق آهنی كه قرار است
بر سر عده ای از اصطلاح طلبان دولت خاتمی فرود آيد. يخ انقلاب
مخملی نگرفت. اميدوارند يخ اين سناريوی جديد بگيرد. شايد همين
شب ها جهانبگلو بيايد در تلويزيون و اين سناريو را كليد بزند! |