بالاخره پس از پرس و جوی فراوان، تلفنهای مكرر و بینتيجه،
بالا و پائين كردن قسمتهای مختلف بخش كتاب وزارت فخيمهی
فرهنگ و ارشاد اسلامی، در مورد روشن شدن تكليف كتاب "باغ
فردوس" كه توسط انتشارات اميد ايرانيان برای كسب مجوز در تاريخ
دوازدهم بهمن سال گذشته، يعنی حدود پنج ماه پيش، به بخش مربوطه
تحويل داده شده بود، و در هر تماس برای روشن شدن وضع كتاب
اعلام میشد هنوز برای بررس ارجاع نشده، معلوم شد. وقتی از
كانالهای ديگر متوجه شدم كه كتاب در دفتر آقای حميدزاده است و
با تماسهای هفتگی، پیگير كتاب میشدم و در هر تماس هم ناگزير
بودم برای مخاطبين ثابت دفتر مدير كل از بای بسم الله توضيح را
شروع كنم، تصور اينجای كار را نمیكردم.
چون میدانستم كه بعد از اين همه وقت، اگر قرار بود وضع كتاب
روشن شود، تا حالا روشن شده بود، به عنوان ناشر كتاب، نامهای
تنظيم كردم برای وزير مربوطه. البته قبل از ارسال نامه مجددا
همان روال سابق يعنی تماس با مراكز ذيربط را دنبال كردم. دفتر
پايين گفتند وضع كتاب معلوم نيست و هنوز ارجاع نشده. دفتر بالا
هم مطابق معمول از اصل قضيه بیاطلاع. و باز به روال مكالمات
قبلی اظهار میداشتند كه بايد از طريق دفتر پايين پیگير كار
شوم. به منشی مربوطه كه به دليل داشتن جلسات دائمی يا عدم حضور
مسئول مربوطه (آقای حميدزاده) در دفتر، همواره ناگزير از صحبت
با ايشان بودم، گفتم از صبر افراد بيش از حد سوء استفاده
نكنيد. گفتم نامهای آماده كردهام و اگر تا پايان وقت اداری
تكليف كتاب روشن نشود، برای خبرگزاريها و روزنامهها ارسال
میكنم و از آنچه در حوزهی نشر و كتاب بر ناشر و مترجم و
نويسنده در شهر مهرورزان میرود، خواهم گفت.
من كه چند ماه تمام منتظر روشن شدن وضع كتاب و گفتگو با يك
مقام مسئول يا تماسی از آن سوی خط بودم، با همان يك جمله، ده
دقيقه بعد از اين تماس آخر بالاخره به نتيجه رسيدم. از ادارهی
مربوطه تماس گرفتند. از آن طرف سيم صدايی جديد به گوش میرسيد.
گويا از باز ماندههای دوران سابق بود، لااقل از نحوه ی صحبت
كردنش چنين میآمد. با شرمندگی و معذرت و اينكه چنين چيزهايی
امری مسبوق به سابقه حتی در دورههای قبل است، گفت: "كتاب گم
شده است."
هر چند در گم شدن كتاب ترديد دارم، با اين وجود نسخهای جديد
را دوباره فرستادم. قصد نداشتم اين موضوع را قلمی كنم. ولی فكر
كردم هيچ استبعادی ندارد كه چند وقت ديگر همين بلا مجددا سر
خودم يا ناشر و نويسندهای ديگر بيايد. بخش مربوطه بیدر و
پيكرتر از آنست كه چنين اتفاقاتی در آن رخ ندهد. |