ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

هركه زورش بيش، حقش بيشتر
مشاركت و مجاهدين
حق سخن و نوشتن ندارند!

 
 
 
 
 

جبهه مشاركت ايران اسلامی يك حزب سياسی و رسمی است، اما به اين حزب سياسی و رسمی در جمهوری اسلامی اجازه انتشار روزنامه نمی‌ دهند. مخالفان اصلاحات در دولت خاتمی مانع انتشار چنين ارگانی شدند و دولت فعلی هم كه دولت همان مخالفان است و تكليفش روشن. شمار زيادی از روزنامه ها را به اين اتهام توقيف كردند كه تبديل سخنگوی احزاب شده ايد و نقش حزبی پيدا كرده ايد، كه البته منظورشان انتشار نظرات و اطلاعيه های جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب و ... بود. همين بازی دو گانه كه حالا در دولت يكدست احمدی نژاد تبديل به يك بازی يگانه شده، بخوبی نشان ميدهد كه مخالفان آزادی های سياسی و مدافعان حكومت نظامی درايران، با انتشار افكاری غير از افكار و نظرات و ديدگاه های خودشان مسئله دارند. در دورانی كه خاتمی در راس دولت بود، آنها اجازه انتشار اين نظرات را ندادند و بسيار طبيعی است كه اكنون با هدف قطع ارتباط كامل اصلاح طلبان با مردم چنين اجازه ای را ندهند. آنها كه تصور كرده بودند با خروج از حاكميت موقعيت بهتری پيدا خواهند كرد بايد در جبهه مشاركت درسی آموخته باشند.

در ادامه تلاش جبهه مشاركت برای گرفتن مجوز يك روزنامه ارگان و درحاليكه تمام گروه ها و گرايش های فكری نزديك و يا در درون دولت و پيرامون دولت( لثارات، رسالت، كيهان، حزب الله، شما و...) هر يك بلندگوی خود را دارند، وزارت ارشاد اسلامی با امضای روابط عمومی اين وزارت خانه مخالفت خود را با دادن مجوز انتشار روزنامه ارگان به جبهه مشاركت اعلام كرد. در واقع و در حقيقت آنها درانتظار فرصت برای اعلام انحلال جبهه مشاركت و بگيروببنداند و طبيعی است كه الان اجازه انتشار چنين روزنامه ای را نخواهند داد تا مهر تائيد دوباره ای باشد بر حضور مشاركت در صحنه سياسی ايران. اين نكته برای همگان از روز روشن تر است. در پاسخ به اعلام مخالفت وزارت ارشاد با صدور مجوز انتشار روزنامه ارگان به جبهه مشاركت كه درآن تلويحا پرونده ای نيز برای جبهه مشاركت به اتهام ارتباط و يا همسوئی با خارج كشور هم گشوده بود، ميردامادی دبير هيات سياسی جبهه مشاركت و سخنگوی سابق دانشجويان خط امام پاسخی به نامه وزارت ارشاد نوشته كه در زير می‌خوانيد. آنهائی جبهه مشاركت را متهم به ارتباط با خارج كرده اند كه خود در معرض بزرگترين اتهامات در رابطه با ارتباط با القاعده در افغانستان، موسی صدر درعراق و حماس در فلسطين و... هستند!

ميردامادی در نامه خود به صفارهرندی سردبير سابق روزنامه كيهان شريعمتداری، وزير ارشاد كنونی می‌نويسد:

 

جناب آقای محمد حسين صفار هرندی وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

از اينكه وزارتخانه تابعه جنابعالی خود پاسخ جبهه مشاركت ايران اسلامی را هر چند بسيار با تأخير و البته با محتوايی مبهم و بی‌تناسب به پرسش‌های مطرح شده در نامه مذكور ارسال كرد، تشكر می‌كنيم.ليكن در باب محتوای پاسخ آن وزارتخانه تذكر نگاتی را ضروری می‌دانيم:

1- سخن گفتن از آزادی كار دشواری نيست. معتقديم كه هيچ صاحب خردی نيست كه در مقام سخن، خود را مدافع آزادی نداند. آزادی مانند حق و عدل از جمله مفاهيمی است كه اميرالمؤمنين علی عليه السلام در باب آن فرمود: «الْحَقُّ اَوْسَعُ الاَْشْياءِ فِى التَّواصُفِ، وَ اَضْيَقُها فِى التَّناصُفِ».

ما نيز چون شما معتقديم كه آزادی بيان و عقيده از جمله آرمان‌های ملت مسلمان ايران در طول سال‌های مبارزه با استبداد ستمشاهی بلكه مطالبه‌ای ديرينه‌ است كه در هر زمان كه جور استبداد بر پيكر آنان بوده اين حق نيز بر تارك آرمان‌های ملت ايران جای داشته است.

نظام جمهوری اسلامی نيز مفتخر است كه به اين آرمان ملت متعهد بوده و در جهت تحقق آن كوشش نموده است. شاهد آن هم همان مثال‌هايی است كه از سال‌های سخت ابتدای پيروزی انقلاب و سالهای دفاع از اين آب و خاك زده‌ايد. اما يقيناً توجه داريد كه پای‌بندی به چنين آرمان بزرگی تنها از كسانی برآمدنی است كه از عمق جان به اين نوع مفاهيم باور دارند. اگر در چنان سال‌های سختی كه ميهن و نظام مستقر در آن از هر سو مورد هجوم مكايد و فتنه‌ها بود، نه تنها مانع و رادعی برای احيا و اعمال اين حق از سوی دولتمردان برپا نگرديد بلكه بستر‌های گسترش آزادی بيان و مطبوعات نيز فراهم شد، به اين دليل بود كه كسانی عهده‌دار اداره امور فرهنگی جامعه بودند كه از عمق جان به آزادی اعتقاد داشتند و برپايی اين حق را در جامعه تنها به تعارف و تبليغ پی‌نمی‌گرفتند. آن روزها مردی بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد تكيه زده بود كه آزادی را تنها برای موافقان و حاميان خود نمی‌‌خواست و افتخار او هنوز هم شعار «زنده باد مخالف من» است.

نگاهی كه جنابعالی و همكاران و همفكرانتان به مقوله تحزب و نقش و اثر آن در ساز و كار حكومت داريد و مواجهه شما با پديده نقد و انتقاد كه در همين نامه كوتاه نيز حداقل در سه فقره آن بروز يافته است، گواه روشنی است كه در بنمايه اين نگاه جايی برای مخالف و حق آزادی بيان وجود ندارد. در ادبياتی كه از نگاه مذكور برمی‌خيزد واژگانی چون سياه‌نمايی، تخريب دولت، بدبينی افراطی، همسخنی و ارتباط مشكوك با بيگانگان و نظاير آن كه معروف به ادبيات «نيمه پنهاني» است چون چماقی همواره بر سر انتقاد و انتقادكنندگان كوبيده می‌شود و با همين بهانه فرصت سخن گفتن از مخالفان و منتقدان ستانده می‌شود. در اين نگاه آزادی جا دارد اما تنها برای آنان كه «ما» بگوييم. اين «ما» هستيم كه تشخيص می‌دهيم كه به چه كسی آزادی بدهيم و به چه كسی آزادی ندهيم.

جنابعالی سردبير روزنامه‌ای بوديد كه در طول دوران هشت ساله دولت اصلاحات در كنار ده‌ها روزنامه و نشريه همسو و در معيت شبكه‌های مختلف صدا و سيما، با هر چه در توان داشتند و نداشتند به نقد و مخالفت با دولت و مجلس اصلاحات و حاميان آن پرداختند و از اين نيز بارها پا را فراتر نهادند اما كوچكترين مضيقه‌ای برای آنان فراهم نشد، نه به اتهام سياه‌نمايی و دروغزنی و نه با چوب توطئه و بحران‌آفرينی. اما درست از همان زمان كه معلوم شد كه تفكر جنابعالی و همراهانتان به هر شكل و ترتيبی در انتخابات تغلب يافته‌است، آخرين روزنامه دست و پا بسته‌ای كه گرايش به رقيب انتخاباتی نامزد مورد حمايت شما داشت مانند اسلاف خود به محاق توقيف رفت و تا امروز هم مجموعه احزاب و سازمان‌های حامی دكتر معين به بهانه‌های مختلف از داشتن حق سخن گفتن محرومند. طرفه آنكه اين اتفاق در دولتی افتاده است كه رئيس آن احساس تكليف می‌كند كه با ارسال نامه، رئيس جمهور آمريكا را دعوت به رعايت حق و عدالت و آزادی و انصاف نمايد اما در داخل، وزارت ارشاد تحت مديريت ايشان و جنابعالی به هزار و يك خشك و تر متمسك می‌شود كه عدم پايبندی به حق و عدالت و انصاف را دليل بتراشد.

2 - گوهر استدلال شما در عدم توانايی به انجام تعهد خود در برابر احزاب، آن است كه وزارت ارشاد در هيأت نظارت بر مطبوعات تنها يك رأی دارد و هيأت نظارت بر مطبوعات دارای شخصيت حقوقی مستقل است. اگر چه جنس اين استدلال از نوع فرافكنی است اما سؤال اينجاست كه اولاً آيا جنابعالی به تازگی متوجه اين امر شده‌ايد يا در هنگامی كه اين شعار و وعده را می‌داديد به اين جنبه از مسأله هم توجه داشتيد؟ چرا وعده‌ای داده‌ايد كه توان انجام آن را نداريد؟ ثانياً و مهم‌تر از آن اينكه آيا شما به صفت وزير ارشاد بودن وعده‌ها و شعارهايی مجزا از دولت برای خود داده‌ايد و يا اينكه مجموعه تعهداتی كه وزاری دولت نهم از جمله جنابعالی در برابر ملت و نمايندگان ادا نموده‌‌اند تعهدات دولت است؟ اگر حالت اول است كه عجب ملوك‌الطوايفی خواهد شد اين دولت نهم، و اگر حالت دوم است كه به زعم ما اينچنين است، آيا هيأت نظارت كه آراء مجموعه نمايندگان دولت و رئيس جمهور در آن اعم از وزير ارشاد، وزير علوم، شورای عالی‌انقلاب فرهنگی و سايران برای تحقق شعار دولت و دادن نشريه به احزاب كفايت می‌كند، باز هم به همان راه می‌رود كه شما می‌گوييد؟

در پايان نامه وزارت ارشاد به دوران دولت هشتم و هيأت نظارت بر مطبوعات در آن زمان اشاره شده است. جنابعالی و همكارانتان تغافل فرموده‌ايد كه هيأت نظارت بر مطبوعات ذيل قانون مطبوعات مصوب مجلس پنجم تشكيل می‌شود كه راه بر هر گونه اصلاح آن بسته بود و تركيب هيأت نظارت در آن چنان صورت‌بندی شده بود كه تفكری خاص در آن برای هميشه اكثريت داشته باشد. تمام تلاش مجلس ششم برای اصلاح اين قانون انحصارطلبانه بود كه ناكام ماند، اما با اين وجود سابقه امر از آن حكايت می‌كند كه هر بار تقاضای نشريات حزبی نظير ارگان جبهه مشاركت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در دستور كار اين هيأت قرار می‌گرفته دوستان و همفكران جناح شما به لطايف‌الحيلی يا جلسه را از رسميت می‌انداخته‌اند يا در دستور جلسه اخلال و با صدور مجوز مخالفت می‌ورزيده‌اند. به همين دليل تقاضای ارگان مطبوعاتی حزب مشاركت به گردن هيأت نظارت جديد و جنابعالی افتاده است و اگر نبود وعده جنابعالی طبيعی بود كه با چنين تركيبی در هيأت نظارت تكليف منتقدانی چون ما از پيش روشن بود.

 3- در بند چهارم نامه ارسالی ادعای جنابعالی در مصاحبه با روزنامه كيهان در رابطه با خبرنامه داخلی مشاركت تكرار شده است. اين ادعا از جنبه‌های مختلف قابل نقد بلكه محل تأسف است.

نشريه داخلی مشاركت نزديك به چهار سال است كه با اخذ مجوزهای مربوطه از وزارت ارشاد وقت منتشر می‌شود و تا كنون جز در زمان تصدی جنابعالی كه يكبار تذكر دريافت كرده و پاسخ آن را نيز داده است نه مورد تذكر واقع شده و نه كسی مدعی غيرقانونی بودن آن شده است. همانگونه كه در نامه شماره 84309ج‌.م.د مورخ 5/11/84 توضيح داده شده است، اين نشريه تنها برای اعضا و هواداران حزب كه متقاضی دريافت آن هستند و چه شخصاً و يا از طريق دفاتر حزب در سراسر كشور تقاضای دريافت اين نشريه را می‌نمايند به نشانی اعلام شده از سوی آنان ارسال می‌گردد. البته در اين ميان كسانی هم وجود دارند (به عنوان نمونه تعدادی از نمايندگان فراكسيون اكثريت مجلس هفتم) كه صرفاً جهت اطلاع از مواضع حزب تقاضای دريافت نشريه داخلی را نموده‌اند و حزب نيز با اولويت دادن به اعضا و هواداران خود چنانچه امكان ارسال آن برای اين دسته از افراد باشد برای آنان نيز به نشانی اعلام شده از سوی خود آنان نشريه داخلی را ارسال می‌كند جای تأسف دارد كه جنابعالی يكطرفه به قاضی رفته‌ايد و اين اقدام كاملاً قانونی و شفاف را غيرقانونی خوانده‌ايد. جای تعجب و تأسف است كه جنابعالی و همكارانتان چگونه با تك تك دريافت كنندگان اين نشريه تماس گرفته و دريافته‌ايد كه «گيرندگان اكثراً رابطه و تعلق تشكيلاتی ندارند». باز جای تعجب و تأسف است، چرا كه از فحوای ادعای شما برمی‌آيد كه ظاهراً از فزونی شمار گيرندگان اين نشريه ناخشنوديد و بالا بودن تيراژ نشريه داخلی حزب (كه البته ادعايی است كه شما داريد) ناخرسندتان كرده است. همينجا از جنابعالی و همكارانتان در وزارت ارشاد و ساير دستگاه‌هايی كه در اين امر می‌توانند به شما و ما كمك كنند، می‌خواهيم چنانچه كسانی به هر دليل به اشتباه نشريه داخلی حزب را دريافت می‌كنند و شما از احوال آنان با خبريد، مرحمت نموده و اسامی آنان را به اطلاع ما برسانيد تا ما با حذف نام آنان از فهرست دريافت‌كنندگان نشريه به مزاحمت خود برای آنان پايان دهيم.

به هر روی كماكان ما منتظر صدور مجوز انتشار روزنامه برای يك حزب قانونی توسط جنابعالی به عنوان رئيس هيأت نظارت بر مطبوعات و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی هستيم.

با تشكر

محسن ميردامادی

رئيس هيأت اجرايی

جبهه مشاركت ايران اسلامی