ساده انديشی است اگر به اسارت گرفته شدن دو نظامی اسرائيلی را
علت اصلی كشيده شدن دامنه بحران به لبنان و حملة سازمان يافته
و مهارگسيخته اسرائيل به
اين كشور بدانيم. حداقل آن كه حملة نظامی به خاك سوريه كه
ظاهراً نقشی در اين
تحولات نداشته است، ناقض چنين تحليلی است. چنانكه پيش از اين
گفتيم با توجه به
قانونمندی تاريخی حاكم بر منازعات فلسطينی اسرائيلی، در چنين
شرايطی انتقال بحران
به لبنان توسط رژيم صهيونيستی برای آشنايان با تحولات اين
منطقه از خاورميانه امری كاملاً قابل پيش بينی بود و ظاهراً
حزب الله لبنان با چنين دركی از تجربة گذشته در
منطقه وارد ماجرا شده است.
اوجگيری بحران فلسطين برای مقاومت اسلامی لبنان كه
تحت فشارهای فزاينده و هدفمند اسرائيل و آمريكا جهت خلع سلاح
كامل قرار دارد، يك
فرصت تلقی می شود. درواقع حزب الله با به اسارت گرفتن دو سرباز
اسرائيلی دست به يك
ريسك مهم زده است و وارد بازيی شده است كه يك طرف آن پيروزی
بزرگ و تضمين موجوديت
خود در برابر فشارهای آمريكا است و طرف ديگر آن يك شكست بزرگ.
چنين ريسكی البته
بدون محاسبه و بدون توجه به تجارب گذشته صورت نگرفته است.
مقاومت اسلامی لبنان
تجربة موفقی از رويارويی نظامی با اسرائيل را كه در سال 2000
به شكست و عقب نشينی اين رژيم از جنوب لبنان انجاميد، در
كارنامة خود دارد. هراس از چنين تجربه ايست كه
رژيم اسرائيل را ناگزير ساخت با تغيير تاكتيك، اين بار به جای
اشغال سرزمينی، به
بمباران مناطق مختلف لبنان از طريق دريا و هوا اكتفا كند.
مقابلة متناسب نظامی مقاومت اسلامی لبنان در موشك باران عمق
خاك فلسطين اشغالی بيانگر پيش بينی و آمادگی مقاومت در برابر
تاكتيك مذكور است.
اما هريك از دو طرف در اين رويارويی ضريب
موفقيت خود را با توجه به نقاط ضعف و قوت طرف مقابل محاسبه
كرده است. سناريوی اسرائيل در برابر مقاومت اسلامی ماهيتاً
تفاوتی با سناريوی اين رژيم در برابر دولت
حماس ندارد. هدف اين رژيم از حملات سنگين و وحشيانه به شهرها و
مناطق مسكونی و
تأسيسات زيرساختی لبنان و تحميل تلفات سنگين اقتصادی و انسانی
با اين هدف صورت
می گيرد كه افكار عمومی و احزاب و كانون های سياسی لبنان را
عليه مقاومت اسلامی اين
كشور برانگيزد. موضع اخير عربستان كه اقدام مقاومت لبنان را در
به اسارت گرفتن دو
سرباز اسرائيلی را يك ماجراجويی خوانده است با توجه به نفوذی
كه اين كشور بر اهل
سنت لبنان دارد از اين جهت قابل توجه است. حملة اسرائيل به
سوريه نيز تابع همين
قاعده است. اگرچه سوريه ظاهراً در اين ماجرا نقشی نداشته است،
اما تجربه نشان
می دهد كه احتمال حمله اسرائيل به اين كشور منتفی نيست. موقعيت
ضعيف سياسی داخلی و بين المللی دولت سوريه اسرائيل را ترغيب می
كند تا با حمله به اين كشور اولاً حزب الله را مجبور به آزاد
كردن دو اسير اسرائيلی كند و ثانياً در خلع
سلاح مقاومت اسلامی لبنان نقش ويژه ای ايفا نمايد.
متقابلاً مقاومت اسلامی نيز
برگ
های برنده
ای در دست دارد؛ از جمله اين كه در سرزمين ميكروسكپی فلسطين و
لبنان
عمق استراتژيك سرزمينی وجود ندارد. در منطقه
ای كه فاصلة مرز از پايتخت كشورها از
10
و يا 20 كيلومتر تجاوز نمی كند و تقريباً تمامی مناطق
سرزمين¬های هم مرز در
تيررس موشك¬های با برد كوتاه و متوسط قرار دارد، اتكا به
بمباران هوايی و دريايی بدون انتظار پاسخی از سوی طرف مقابل بر
محاسبات دقيقی استوار نيست. حملات موشكی مقاومت اسلامی به عمق
خاك اسرائيل كه تاكنون به آوارگی حداقل يك ميليون ساكن
شهرك
های يهودی نشين در خاك فلسطين اشغالی انجاميده است، نشاندهندة
اين خطای در
محاسبه است. شواهد و قرائن نشان می دهد كه در صورت ادامة جنگ،
مناطق دورتری از خاك
فلسطين اشغالی هدف موشك
های مقاومت اسلامی قرار خواهند گرفت. اگرچه موقعيت سياسی سوريه
بر اثر تحولات يكی دوسالة اخير و فشار فزايندة آمريكا به شدت
تضعيف شده است،
اما بشار اسد به خوبی می داند كه مقاومت اسلامی لبنان تنها و
آخرين نقطه اتكايی است
كه سوريه به عنوان يك متحد در شرايط دشوار می تواند روی آن
حساب كند. بنابراين
نابود كردن اين متحد منطقه
ای به دليل حمله احتمالی به سوريه كه قطعاً محدود خواهد
بود شرط عقل نيست و اين نكته
ای است كه مقاومت اسلامی روی آن حساب باز كرده است.
تنها نقطة نگرانی مهم برای مقاومت اسلامی در اين زمينه مديريت
و كنترل و مديريت
تبليغاتی سياسی افكار عمومی داخلی است.
جنگ كنونی فاقد هرگونه ارزش تاكتيكی و نظامی است. عامل تعيين
كننده در اين جنگ تنها و تنها استقامت است. هر طرف كه قدرت
تحمل بيشتری در برابر ضربات حريف نشان دهد پيروز ميدان خواهد
بود.
تحولات
روزهای آينده نشان خواهد داد كداميك از دو طرف در محاسبة خود
دقيق تر عمل كرده و
درك بهتری از نقاط ضعف و قوت حريف داشته است. |