جورج بوش، رييسجمهور آمريكا در
مصاحبه مطبوعاتی خود، پس از مذاكره با بلر نخست وزير انگلستان
گفت:
اگر ايران
غنیسازی اورانيوم را تعليق كند و
آژانس
بينالمللی انرژی اتمی آن را
تاييد
كند، ما
مشوقهای خودمان را اعلام می كنيم.
ما زمان زيادی در اين باره صحبت كرديم كه چگونه
ايرانیها را متقاعد سازيم. ائتلافی ما بسيار جدی است. يك
گزينه اقدام از طريق شورای امنيت سازمان ملل است. ما طرفهای
ديگر(چين و روسيه) را هم متقاعد كرده ايم كه اگر ايران تن به
تعليق غنی سازی ندهد راهی جز تصميم شورای امنيت نيست و بايد
اين راه را تا پايان رفت. گزينه ای كه ايرانیها انتخاب كردن
كناره گيری از ميز مذاكرات بود.
همزمان با اين مصاحبه، سخنگوی كاخ سفيد نيز
اعلام داشت: "متوقف شدن غنی سازی اورانيوم، پيش شرط امريكا
برای مذاكره مستقيم با ايران است."
آنچه كه امريكا روی آن انگشت گذاشته و پيش شرط
هر نوع مذاكره مستقيم قرار داده، درحقيقت بزرگترين برگ برنده
امريكا ست:
1-
اگر ايران نپذيرد، امريكا
روسيه و چين را تحت فشار قرار خواهد خواهد داد تا بالاخره اهرم فشاری
را برای متقاعد ساختن و مجبور كردن ايران به تمكين از تصميم
آژانس بين المللی اتمی و همچنين قطعنامه شورای امنيت تائيد
كنند. اين اهرم تا كنون بند 7 منشور سازمان ملل است، که راه را
برای حمله نظامی به تاسیسات اتمی و نظامی ایران هموار می کند.
2-
احتمال دوم آنست كه ايران
اين شرط را بپذيرد. دراينصورت از هم اكنون بوش زيركانه اعلام
كرده است كه اين قطع غنی سازی را آژانس اتمی بايد تائيد كند.
اين تائيد در صورتی است كه آژانس بتواند تمام تاسيسات اتمی
ايران را ببيند و بی شك امريكا ليست پنهان ترين زيرزمين های
ايران را دراختيار آن خواهد گذاشت. دراين مرحله امريكا و
اسرائيل اطمينان دارند كه آژانس به تاسيسات و حتی توليدهای
پنهانی دست پيدا خواهد كرد، كه پس از آن، درکنار بزرگترین
جنجال "دیدید حق با امریکا بود" مرحله ای را ايران
بايد شروع كند كه ليبی طی كرد.
3-
احتمال ماجراجويانه ديگر
آنست كه ايران اعلام كند سلاح اتمی دارد و همين است كه هست.
حالا جهان می خواهد چه كند؟
در اين صورت امريكا به بزرگترين برگ برنده
برای وارد آوردن مهلك ترين ضربه نظامی به ايران دست خواهد
یافت، زيرا به همه جهان خواهد گفت: مقامات ايران از ابتدا دروغ
می گفتند و اين امريكا بود كه پيوسته همين را می گفت و هشدار
می داد!
بدين ترتيب است كه امريكا با خيال راحت ايران
را در منگنه ای سياسی قرار داده است و احتمالا، شتاب امريكا و
انگلستان برای خروج از عراق و بيرون كشيدن نيروهای نظامی خود،
منجر به آن خوش خيالی هائی كه جمهوری اسلامی درباره آينده
حضور در نجف دارد نخواهد شد، بلكه این خروج می تواند برای خروج نيروهايش از تيررس حوادث پس
از بمباران اتمی ايران باشد. بمبارانی كه نيازمند نيروی نظامی
نيست و حضور نيروی نظامی در خاك عراق جز دردسر چيزی برايش
نخواهد بود. هم از نظر تشعشات راديواكتيو و هم حوادث تروريستی
پس از چنين حمله ای! ضمن آنکه پیش بینی جنگ مذهبی( شیعه با
شیعه) میان ایرانی ها و عراقی ها (نجف مرکز تشییع است یا قم؟)،
بین سنی ها و شیعه های عراق و تقسیم جدی تر عراق به سه منطقه
نیز در دیدرس است! |