ابطحی ـ از حماسه ی دوم خرداد كه – يادش به خير- خيلی ها با
عنوان غافلگير كننده ياد كردهاند. در اين يادداشت كوتاه بر
آنم تا غافلگيری های گوناگون و متفاوت آن را مرور كنم:
۱. مسئولان رسمی و متوليان آن روزهای حكومت، بيشترين غافلگيری
را در اين حادثه داشتند. گمان اين كه جدای از تصميم كلان
حكومت، كس ديگری برای پست رياست جمهوری بتواند انتخاب شود غير
قابل باور بود. يادم هست بعد از آنكه دفتر رياست جمهوری را
تحويل گرفتم، كارمندان آن جا تعريف می كردند كه از طرف رقيب
سرشناس آقای خاتمی، از دفتر آينده ی خود بازديد هم كرده بودند.
اين غافلگيری حكومتی متأسفانه برای مردم و تاريخ سياسی ايران،
با انتقام سخت و دردناكی روبهرو شد. قدرت بخشهای ديگر حكومت
روز به روز افزون شد و رسالت اصلی شان مهار كردن و ضربه زدن
به انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان گرديد. اگر روزی
كشتهشدگان، دستگيرشدگان، محاكمه شدگان، آواره شدگان، بيكار
شدگان، شكنجهشدگان و يا روزنامهها و رسانههای بسته شده و يا
بولتنهای متفاوت همراه دولت خاتمی را بشود ليست كرد به عمق
اين ادعا می توان پی برد. تعبير " هر ۹روز يك بحران"
خاتمی را هم كه به ياد داريد؛ و مهمتر از آن برای اينكه ديگر
كشور دچار چنين غافلگيری نشود، سيستمی تنظيم شد كه مركز اصلی
تأثيرگذاری بر انتخابات به نوعی در اختيار باشد. از سويی
سازمانها و مراكز گوناگون دينی و سياسی و اجتماعی با مشوقهای
گوناگون از بودجه ی بيتالمال با محوريت تصميمگيری دولتی به
وجود آمد كه در انتخاباتهای عمومی تأثيرگذار اصلی باشد و از
سوی ديگر نهادهای نظارتی و عمدتاً شورای نگهبان بدون كوچكترين
رودربايستی به حذف قانونی و غير قانونی همه ی كسانی كه نمی
پسندند و به طور حداكثری اقدام كرد. نمونههای عملی آن را در
انتخابات مجلس هفتم و رياست جمهوری دوره ی نهم می توان به
خوبی ديد. مسئولان رسمی حكومت با چنين روشی تلاش كردند تا ديگر
در هيچ انتخاباتی غافلگير نشوند؛ مگر آنكه در شرايطی به همت
مردم اين تمهيدات اثر نكند.
دوم خرداد و غافلگيری های متفاوت
۲. گروههای سياسی چپ و راست آن روز كه غافلگيرشدگان ديگر
انتخابات دوم خرداد بودند؛ در اثر اين غافلگيری احزاب راست كه
بعداً محافظهكار نام گرفتند به فكر انتقام افتادند و علی رغم
اختلاف نظرها، با وحدتی كمنظير از همه امكانات اجرايی و به
خصوص رسانهای كشور استفاده كردند و در برابر اين انتخاب
ايستادند. گروههای چپ هم كه بعداً اصلاحطلب ناميده شدند، از
يك سو دچار آفت قدرت شدند و از سوی ديگر بعضی از آنان واقعيت
كشور را نشناختند و آنقدر توقعات را بالا بردند كه ديگر در
كشوری با ساختار قدرتی كه در ايران هست هيچكس نمی توانست
پاسخی برای آن توقعات پيدا كند و در نتيجه هر كاری كه می شد
در چشم مردم اندك تلقی می شد.
نداشتن مرز درستی بين احزاب اصلاحطلب كه رسالتشان اصلاحات در
داخل چارچوب نظم فعلی بود با اپوزيسيون واقعاً برنداز نيز از
دلايل آن بود كه احزاب اصلاحطلب غافلگير شدند و راه روشن و
واحدی برای اداره ی اصلاحات نيافتند.
۳. شايد عجيب باشد ولی سرنوشت دين خدا هم دچار غافلگيری شد و
آسيبهای جبران ناپذيری ديد. از يك سو دين ابزار قدرت شد كه
با قدرت آن قرار بود رقيب سياسی رأی آورده در انتخابات دوم
خرداد نابود شود و به همين دليل تلاش فراوانی شد تا جبهه
متدينان را در برابر انتخاب مردم قرار دهند. البته متدينان به
خوبی ابزاری بودن و سياسی بودن استفاده از دين را می فهميدند
ولی لااقل برای آنان نگرانی ايجاد شد. اكثريت مردم هم كه خاتمی
را انتخاب كرده بودند بی دين نبودند و از اينكه بسياری از
جنايتها و بی دينيی ها به نام دين ارائه می شود دچار بحران
شدند. انتقام از رقبا بعضاً به مخالفت با دين منجر می شد. در
اين ميان اكثريت مراجع تقليد و مردم مسلمان كشور كه نمی
فهميدند چرا اين همه بر بی دينی منتخب دوم خرداد وجود دارد از
اين همه سياستبازی با هزينه كردن دين و مقدسات غافلگير بودند
و نگران. اما صدای چكاچاك شمشيرهای رقابت سياسی از اردوگاه دين
می آمد.
دوم خرداد و غافلگيری های متفاوت
۴. آقای خاتمی هم يكی از غافلگير شدگان اصلی انتخابات دوم
خرداد بود. به خوبی يادم هست در يكی دو روز به انتخابات در
جمعی از همراهان، آقای خاتمی می گفت بهترين وضعيتی كه تصور می
كند و آرزو دارد اين است كه انتخابات با برتری وی به دور دوم
برسد و در دور دوم با تلاش طبيعی حكومت، او رأی كافی نياورد،
اعتقادش هم اين بود كه اين مجموعه می تواند پشتوانه خوبی برای
او باشد تا با كمك همه بزرگان و اهل فكر همراه، در طول چهار
سال، مانيفست مشخصی برای آينده ی كشور تهيه كند و بر اساس آن
بتواند با توجه به واقعيات و آرمانهای مترقی كشور به وسيله
خود او و يا هر كسی از آن جريان، ادامه داده شود. اين
غافلگيری، خاتمی را به گردونه ی سخت اجرا و حكومت بی مانيفست
پرتاب كرد. در طول ۸ سال واقعاً او و همه ی اصلاحطلبان تلاش
بی امانی انجام دادند ولی اگر دستور كار مشخصی بود و هر كس می
دانست بايد چه كند، خانههای جدول اصلاحات كشور به طور متوازن
و همه جانبه پر می شد و در تاريخ پر فراز و نشيب اصلاحی
كشورمان برای اولين بار اصلاحات و حركتهای اصلاحی نهادينه می
شد و راه برگشت وجود نداشت. هنوز هم گاهی در جلسات مختلف و يا
سخنرانیهای عمومی می شود از لابهلای سخنان خاتمی اين افسوس
را شنيد كه اگر با برنامه كار مشخص آمده بود وضع آينده سياسی
كشور اين نبود.
اين غافلگيریها جزئی از تحليل انتخابات دوم خرداد است ولی
علیرغم اينها انديشمندان و تاريخشناسان به طور جدی قبول
دارند كه اگر چه راه اصلاحات با سرعت لازم پيموده نشد ولی باز
هم دوم خرداد آغاز يك جهش بزرگ در تاريخ ايران بود و هيچگاه
دستاوردهای مؤثر آن نمیتواند از تاريخ ايران حذف شود. |