در نمايشگاه امسال كتاب، " انتخابات سوم تير" هم بصورت يك
گزارش تحقيقی فروخته شد، كه فروش مناسبی هم داشت.( به گزارش
نمايشگاه كتاب در پيك هفته شماره 68 رجوع كنيد) دراين كتاب كه
بقول نويسنده آن گزارش "نوشدارو بعد از مرگ سهراب" بخشی نيز به
گفتگو با هاشمی رفسنجانی درباره آن انتخابات حيرت آور اختصاص
يافته است. از اين گفتگوی نسبتا مشروح، بخش هائی را برگزيده
ايم كه می خوانيد:
من عقيده
ام اين بود كه رای خواهم آورد و فكر می كردم امسال و سال های
آينده دوره
سختی در پيش داريم. به رغم درآمد بالای نفت، می ديدم كه چيزهای
زيادی كم
است، به هر دليل به اين نتيجه رسيدم كه بيايم. روزهای آخر
تصميم گرفتم.
می
دانستم برنامه ريزی برای تاثير گذاری روی انتخابات صورت گرفته
است. چون
با خيلی از جاها آشنا هستم، ولی فكر نمی كردم در برابر من
همچنين وضعی پيش
بيايد.
الان بايد سعی كنيم با كسانی كه در اين
دولت مسئوليت می پذيرند، همكاری و به آنها كمك كنيم تا كشور را
از اين
مرحله عبور دهيم.
درباره مسائل آن انتخابات نيز
بنده صلاح نمی دانم در اين شرايط كه دشمنان
ايران تلاش دارند حاكميت و مسئولان نظام را نامشروع جلوه دهند،
برگی به آن
اضافه كنم. چون اگر آنچه می دانم مطرح كنم، آنها بيشتر سوء
استفاده می كنند. البته مطمئن بودم كه اگر شكايت كنم، نتيجه
درستی از آن به دست نمی آيد. چون آنهايی كه بايد به شكايت
رسيدگی كنند، خودشان مقصرند و
در تخلفات
شريك
بودند كه بحث جداگانه ای است. ممكن است عده ای فكر كنند كه
نتيجه هر
چه باشد، خوب است كه مردم بيشتر بدانند.
اگر الان بخواهم
مسائل انتخابات را افشاگری كنم، درست بر ضد هدفی كه وارد
انتخابات شدم،
نتيجه می گيرم. آنها هم می دانستند كه من اين كار را نمی كنم.
همان مقدار
كه می شد در همان بيانيه كه خوانديد و شنيديد آمده است و در
اين شرايط هم
كه تهديدات جدی تر شده، قطعا چيزی بيان نمی كنم.
در اين دوره وضعی كه پيش آمده، از صدا و سيما آغاز شده بود كه
از يك سال پيش تقريبا همه دستاوردهای انقلاب را زير سوال برد.
نتيجه
تبليغات آنها اين بود كه در گذشته هميشه اشكال بوده و هر كسی
در گذشته
مسئول بود، بايد جوابگو باشد كه من بودم. چون بقيه نامزدها
مدعی بودند،
صدا و سيما اين موارد را با يكجانبه نگری بيان می كرد، من هم
میديدم اين
كار جفا به انقلاب و مردم است كه كسی از گذشته و مبارزات و
كارهای انجام
شده دفاع نكند، اما من يك نفر بودم و آنها تعداد كثيری بودند
كه دستشان
باز بود، ولی به آنها تعرضی نمی كردم.
باب ديگری هم كه
باز كردند، مساله تخريب بود، سابقه آن را در
مجلس ششم ديده بوديم. در آنجا هم خيلی ناجوانمردانه عمل كردند.
(دراين انتخابات) هم پول
زياد و هم وقت زياد خرج كردند و در همه جای ايران مكررا بيانيه
و
CD
پخش
كردند و به هر شكلی كه می شد، به همه خانواده ها رساندند. من
هم می دانستم
كه چه كسی اين كارها را می كند و به
آنجايی كه بايد بگويم، می گفتم.
فكر
می كردم كه آنها بايد جلوگيری كنند كه نكردند و راه ديگری هم
نبود. افراد
مشخصی سردمدار بودند و عده زيادی هم برای اين كار
استخدام شده بودند. به
هر حال تبليغات انتخابات بشدت خلاف قانون بود كه جای بحث نيست.
قوه
قضاييه، شورای نگهبان و وزارت كشور می توانستند جلوی آن را
بگيرند و
مقاومت كنند كه كاری نكردند.
موقع انتخابات تخلفات زياد بود. گزارشی كه
ناظران ما در ستادها و مراكز رای گيری از تخلفاتی كه انجام شد،
به من
گفتند، به صورت زنجيره ادامه داشت و هر روز اطلاعات مختلفی به
من می رسيد
و هيچ روزی نبود كه افراد متعدد از تخلفات گوناگون نگويند. اين
موارد جمع
شده و بالاخره روزی اين موارد بايد بيان شود.
آقای خاتمی گزارشی به رهبری، قوه قضاييه و من دادند و از
اشكالات انتخابات گفتند.
ايشان
اشكالات را تقسيم كردند، بخشی مربوط به قبل از انتخابات است كه
در
آن قسمت، بخشی از حقايق را گفتند كه جزء تخلف های تبليغاتی
است، مستدل
است و دستگاه قضايی بايد رسيدگی كند. در مورد متن انتخابات و
دخالت در رای گيری كه مسئوليت خود ايشان بيشتر بوده، به نظر
من، هم ايشان و هم وزارت
كشور كوتاهی كردند. شورای نگهبان كه حاضر نيست بپذيرد اشكالی
بوده است.
آنها
خودشان می دانند كه چقدر اشكال بوده و ايشان (خاتمی) هم به هر
دليل نخواسته اين موارد
را بگويد و من هم به ايشان اعتراض نمی كنم. چون همين طور كه از
ديگران
حمايت می كنم از ايشان كه هشت سال زحمت كشيدند، حمايت می كنم و
مايل نبودم
كه ختم كارهای ايشان با يك انتخابات ضعيف پايان يابد. خودشان
گفتند كه «من
می خواهم آخرين كارم يك انتخابات خوب باشد» و جزء برنامه های
جدی دولت
قلمداد شده بود كه شما هم در ميدان بوديد و موارد را حس كرديد.
بايد با
پرسش از آقای خاتمی و موسوی لاری آنها را بنويسيد.
تفكر اعتدال را نيز من از پيش از انقلاب در ذهن داشتم. افرادی
را
كه به صورت افراطی مبارزه می كردند، به اعتدال دعوت می كرديم.
با تندروی های بعضی از اسلامی ها و ماركسيست
ها مواجه
بوديم. بعد از انقلاب هم اينگونه بود. در دو جريان چپ و راست
كشور حالات
افراط بود و فكر می كردم كه می توان اين دو جريان را با روحيه
اعتدال به
هم پيوند داد. هميشه در شورای انقلاب، مجلس و دولت همين نقش را
داشتم و
سعی می كردم نيروهای معتدل از دو جريان را همراه خودم داشته
باشم. در حزب
جمهوری هم همين مسائل را داشت.
عنوان
اعتدال برای من چيز جديدی نيست. ولی در اين انتخابات كمی جدی
شد. جريان
های موجود نامزدهای خودشان را داشتند و نيروهای معتدل دنبال من
بودند و با
من كار می كردند كه احزاب، انجمن ها و نهادها از جمله آن هستند.
بحث
جبهه اعتدال
از اينجا پيدا شد كه در ايام انتخابات اخير يك شب به شورای
سياستگذاری ستادها رفتم كه دكتر حبيبی آن را اداره می كردند.
جلسه آنها در
دفتر مجمع متخصصين برگزار شده بود. سالن بزرگی بود و جمعيت
قابل توجهی جمع
شده بودند. شخصيت هايی را كه در طول دوران انقلاب ديده
بوديم،در آنجا جمع
بودند و چشم انسان را حسابی پر می كرد. همه آنها برای خودشان
شخصيت بالايی داشتند، ولی در انتخابات به جهت ضرورتی كه احساس
كرده بودند، با هم جمع
شده بودند.
يكی از حرف های آنها اين بود كه تركيب خوبی درست شده و
نبايد بگذاريم بعد از انتخابات متفرق شوند و من هم آن را تأكيد
كردم. حرف
من اين بود كه می توانم كمك كنم تا آنها بمانند. در بين آنها
از همه گروه
ها و جناح ها بودند. مدير بازنشسته، فرهنگی ها، صنعتگران و
تمام اقشار را
در آنجا ديدم به آنها گفتم كه شما خودتان به فكر باشيد كه اين
جمعيت را
حفظ كنيد و من هم حمايت می كنم.
اين مسأله گذشت تا موقع رای گيری مرحله دوم كه رفتم رای بدهم،
آنجا از من پرسيدند در مرحله اول علايمی پيدا
شده بود كه نمی گذارند در مرحله دوم پيروز شوم و صاحبنظران
فهميده بودند و
خبرنگاران حساس هم می دانستند، آنان می پرسيدند اگر رئيس
جمهور نشديد،
چه كار خواهيد كرد؟ آيا كنار می رويد يا در صحنه می مانيد؟
گفتم می مانم، چه
رئيس جمهور بشوم و چه نشوم، يكی از كارهايم اين است كه نگذارم
نيروهای معتدل دچار تشتت شوند و از آنان حمايت می كنم. بعد از
اينكه وضع روشن شد،
جلسه ای شبيه جلسه قبلی در مركز تحقيقات استراتژيك برگزار شده
بود و
مسئولان ستادها جمع شده بودند، به آنجا رفتم و صحبت كردم.
گويا
قبل از اينكه من وارد جلسه شوم، آنها وارد بحث شده بودند كه
جبهه اعتدال
را راه اندازی كنيم. من هم صحبت كردم و گفتم اين مسأله را جدی
بگيريد.
منتها با تجربه ای كه از حزب جمهوری و... داشتم، نكاتی را به
آنها گفتم
كه اولا از نقطه مطمئن شروع كنيد، ثانيا اساسنامه ای بنويسيد
كه محكم باشد
و راه های اختلاف و درگيری و تشتت را ببندد. ثالثا مواضعی را
مشخص كنيد كه
روی چه چيزی متحد شويد. اين سه موضوع را به آنها گفتم كه آماده
كنند، من
هم حمايت خواهم كرد. هنوز منتظرم اساسنامه و مواضع و مواردی را
كه در قدم
اول نياز است، تهيه و مشخص كنند. فكر می كنم الان تشكيل اين
جبهه ضروری است. |