علی اكبر موسوی خويينی ها، نماينده مجلس ششم و
دبيركل سازمان ادوار تحكيم وحدت در سومين فستيوال آموزشی دفتر
تحكيم گفت:
من امروز می خواهم گذشته را نقد كنم. امروز در
فضايی قرار گرفته ايم كه تعارف و پرده پوشی نسبت به مسائل و
مشكلات، باعث ايجاد
خسارت های بسيار بزرگی به مملكت و جنبش دانشجويی می شود. البته
من هنوز خودم را جزو جنبش دانشجويی می دانم و اين انتقادات
را
كه مطرح می كنم به خود ما هم برمی گردد. ادعا دارم كه هنوز هم
در ميان بقيه تشكل
ها و گروههای سياسی دانشجويی، دفتر تحكيم جزو مجموعه هايی است
كه دارای سلامت
حداقلی است و اين سلامت را همچنان حفظ كرده است. سلامت و
پويايی مجموعه انجمن های اسلامی و
دفتر تحكيم، به خاطر ساختار خاص و پويای آن است، چون اجازه نمی
دهد كه افراد در
مجموعه تحكيم ، بطور ثابت و دائمی و طولانی باقی بمانند و
هميشه تغيير و تحول و
پالايش وجود دارد. هميشه از لايه های زيرين بيش از 60 دانشگاه
كشور، افكار و
استراتژی های نو به دفتر تحكيم پمپاژ می شود و اين سيال بودن
مهمنرين فايده اش
ايجاد يك مجموعه سالم و زنده و پويا خواهد بود. دفتر تحكيم
عليرغم همه خطاها و محدوديت ها در مقايسه
با گروههای سياسی حرفه ای و احزاب، قطعا بسيار كم اشتباه تر
است. انتخابات رياست جمهوری هم گويای اين مطلب بود كه شامه
جنبش دانشجويی قوی تر از احزاب عمل كرد، البته نمی گويم جامع
ترين تصميم را گرفت،
بهتر از اين هم می توانستند عمل كنند. همين كه الان بيشترين
حساسيت و فشار از طرف حاكميت، روی تحكيم وحدت است و ساختمان
تحكيم دوسال است كه پلمب است، نشان از زنده بودن و موثر
بودن اين تشكل است، كسانی كه در جهت تضعيف اين مجموعه گام برمی
دارند، كاملا در
اشتباه هستند. از خاتمی خواستيم كه در روزهای آخر رياست جمهوری
اجازه
دهد كه انتخابات آزاد انتخاب شورای مركزی تحكيم در دانشگاهها
برگزار شود و ارگانهای امنيتی و اطلاعاتی دخالت نداشته باشند.
استراتژی تحكيم در سالهای اخير، استراتژی دوری از قدرت
بوده است. اگر منظور از اين استراتژی دوری از قدرت حاكم
باشد، ما هم اين را قبول
داريم
و موافقيم ولی اگر منظور دوری از قدرت بطور مطلق و فی نفسه
دوری از هرگونه
قدرت باشد، چيز درستی نيست. ما
رفراندوم را نفی نمی كنيم، در نطق های پيش از دستور در مجلس
ششم، من و خانم حقيقت
جو از رفراندوم و اصلاحات ساختاری سخن گفتيم، ولی خوب
ماحصل رفراندوم چيست؟
رفراندوم چه منجر به تاييد يا تكذيب وضع موجود شود، باز در ذات
خود، يك "قدرت"
جديد را دارد، كه اين قدرت جديد يا می تواند تثبيت كننده وضع
موجود باشد تا قدرت
آلترناتيو باشد، پس ما گريزی از مساله قدرت نداريم. اما در
دوره دوم خرداد، چون احزاب قوی و حرفه ای شكل نگرفته بودند،
روزنامه های دوم خردادی ليست انتخاباتی ارائه دادند ، كاری كه
در هيچ كشور توسعه
يافته و پيشرفته اصلا سابقه ای ندارد، آسيبی هم كه مطبوعات و
دانشجويان در جريان
اصلاحات خوردند از همه بيشتر بود، الان اكثر زندانيان سياسی از
قشر روزنامه نگار و
دانشجو هستند. بعد از مدتی كه اصلاح طلبان
در قدرت جاگير شدند و احزاب متعدد اصلاح طلب تشكيل شد و حتی
بيش از نياز هم حزب
درست شد، يك مرتبه ناگهان لحن نيروهای اصلاح طلب عوض شد، مثل
سعيد حجاريان كه گفت
جنبش دانشجويی برود دنبال كار تئوريك و سياست را رها كند،
ظاهرا در اين مقطع ديگر
اصلاح طلبان علاقه ای به حضور دانشجويان در سياست نداشتند ولی
حقيقت اين بود كه
احزب اصلاح طلب نتوانستند در غياب جنبش دانشجويی موفق باشند.
انتخابات رياست جمهوری از پيش طراحی شده بود و نياز به مشاركت
حداكثری برای توجيه اين نقشه از پيش طراحی شده بود(!)
نمیدانم چرا برخی دوستان ما
اين را نفهميدند و توجيه كننده يك طرح از پيش آماده شده ، شدند
و آلت فعل يك بازی شدند و مثل كارگرانی كه يك ساختمان را می
سازند دقيقا همان نقشی را كه برايشان در
نظر گرفته بودند، ايفا كردند. ولی جنبش دانشجويی نسبت به اين
نقشه از
پيش طراحی شده در رياست جمهوری هشدار داد ولی از طرف احزاب
اصلاح طلب بايكوت شد،
انتخابات نشان داد كه جنبش دانشجويی در نقطه ای نيست كه عرصه
سياست را مجددا به
احزاب واگذار كند و به دنبال مسائل صنفی اش دانشجويی برود.
دفتر تحكيم يك ملاقات حضوری با معين داشت و به او نامه نوشت و
هشدار داد
و از معين خواست كه در اين بازی وارد نشود، در دور دوم هم به
آقای هاشمی سه روز قبل
از انتخابات، نامه ای نوشته شد و به هاشمی گفتيم كه اين رقابت
نيست، ولی ايشان
نتوانستند تصميم بگيرند. دانشجوی نسل
ديجيتال
امروز با دانشجوی آرمان خواه و راديكال نسل قبل فرق می كند و
نبايد توقع آن جور سياسی بودن نسل قديم را از نسل فعلی داشت.
بزرگترين
ويژگی نسل حاضر اين است كه بسيار زيادتر از نسل قبلی ، " هزينه
- فايده" می كند، چه
در عرصه سياسی و چه در عرصه فردی. الان برای دانشجوی نسل حاضر،
فرقی نمی كند كه نيازهای علمی و تحصيلی صنفی و ..خود را از چپ
بگيرد يا از راست، از انجمن اسلامی بگيرد يا از
بسيح. استراتژی بسيج عوض شده و آنها برای جذب دانشجويان از
كلاسهای تقويتی درسی و اردو و ...استفاده كردند كه موفق هم
شدند. من در يك شهرستان
به مناسبت 16 آذر سخنرانی می كردم، موقع پرسش و پاسخ، يك خانم
با ظاهر خاصی روی سن آمد و خودش را عضو هسته مركزی بسيج معرفی
كرد و سئوالش را مطرح كرد كه من خيلی تعجب كردم و باور نكردم
كه ايشان عضو بسيج باشند، آنهم عضو هسته مركزی شان.
واقعيت امروز اين است كه جنبش دانشجويی خشاب هايش را خالی
كرده است. با شعار "رفراندوم" و حرفهای اخير گنجی ديگر
حرفی برای گفتن باقی نمانده. چند
هفته قبل، انجمن اسلامی خواجه نصير يك بيانيه سفيد صادر كرد،
يعنی فقط آرم انجمن
بود و امضای انجمن در پايين، من اول فكر كردم كه دستگاه فكس
خراب بوده ولی پيگيری كردم و ديدم كه نه اصلا اينها ديگر حرفی
برای گفتن با حاكميت ندارند!
بنظر من معنی ندارد كه دفتر تحكيم هم ساختمان اش را بخواهد و
هم به حاكميت فحش و
بدبيراه بگويد و بگويد تو دموكرات نيستی و منتخب مردم نيستی و
....، بايد فكری به
اين حال كرد.
تا سالهای 74- 5 بين تحكيم وحدت و مقام رهبری ، ارتباط و گفتگو
وجود داشت و حتی رابط رسمی وجود داشت. آخرين گفتگوی دفتر تحكيم
با مقام رهبری
وقتی
بود كه ما در شورای مركزی بوديم و بعد از درگيری در تجمع 11
اسفند 76 به ديدن
رهبری رفتيم و گفتگو كرديم.
جنبش دانشجويی بايد از فعاليت های سياسی ايرانيان مقيم خارج هم
درس بگيرد، آنها بابت سخنرانی ، از شنوندگان پول می گيرند و
هزينه كار سياسی را تامين می كنند. الان جنيش دانشجويی نظاره
گر اجرای وعده های احمدی نژاد خواهد بود. |