جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

زيرپوشش يك مقاله در يك سايت نظامی- امنيتی
5 شرط تسليم ج.ا به امريكا
به قلم لاريجانی منتشر شد
!

 
 
 
 
 

 محمد جواد لاريجانی در مقاله ای كه به طرح سياست خارجی جديد جمهوری اسلامی برای همكاری با امريكا و انگلستان می ماند، ديدگاه هائی را مطرح كرد، كه نمی تواند برگرفته شده از بحث های پشت صحنه سياسی دولت احمدی نژاد و بيت رهبری نباشد. بويژه آنكه اين مقاله در سايت "عارف نيوز" وابسته به محافل امنيتی – نظامی منتشر شده كه اگر مورد تائيد اين محافل نبود انتشار آن دراين سايت ممكن نبود، همانگونه كه هيچ مقاله و مطلبی از هيچيك از اصلاح طلبان دراين سايت منتشر نمی شود. اين مقاله به امريكا پيشنهاد می كند كه رابطه با ايران را بار ديگر از مبنای ماجرای سفر مك فارلن به ايران در زمان "ريگان" شروع كند! شرايطی كه لاريجانی برای امريكا تعيين می كند، نعل وارونه است، زيرا درحقيقت شروطی است كه ايران می پذيرد! خلاصه كلام لاريجانی اينست كه آنچه را می خواهيد بعد از ما و يا پس از حمله به ما به ديگران محول كنيد، به خودمان ماموريت بدهيد انجام می دهيم. اين ترجمه ساده پيشنهادات 5 گانه لاريجانی است. مقاله را بخوانيد:

 

1- در جريان جنگ تحميلی، پس از فتح اعجاب انگيز فاو به دست رزمندگان دلير ايران، دولت ريگان تصميم گرفت كه با «ايران پيروز» كار كند. اين سياست از طريق برخی رهبران اروپايی به اطلاع مسئولان ايران رسيد و پس از توافقات كلی، ريگان در اقدامی متهورانه مشاور خاص خود مك فارلين را به ايران فرستاد. اما اين برنامه با خرابكاری صهيونيست ها ناكام ماند و تا حد استيضاح ريگان پيش رفت. مطابق گزارش كميته سنا، تحت نظارت سناتور «تاور» دو نفر از عناصر موساد در هيأت مك فارلين بدون اطلاع مقامات كاخ سفيد، حضور داشتند و پس از اطمينان از اين كه سياست كار با ايران پيروز در حال شكل گيری و تحقق است دست به كار شده و از طريق روزنامه نيويورك تايمز در آمريكا و الشراع در لبنان قضيه را خبری كرده و با مسأله «كنترا» آلوده نمودند و شد آنچه كه شد.

2- شرايط امروز ايران از جهات زيادی به وضعيت پس از فتح فاو شباهت دارد: مناقشه هسته ای كه صرفاً از طرف آمريكا و دول غربی برای كوچك نگه داشتن شأن و قدرت ايران به راه افتاده است، با اتخاذ تصميمات درست دولت آقای احمدی نژاد، به نقطه ای رسيده است كه می توان به روشنی پيروزی ايران اسلامی را مشاهده نمود. لذا هشيارانه است اگر دول غربی و به ويژه آمريكا سياست كار با ايران پيروز را جايگزين مواضع مندرس قبلی بنمايند و بدين ترتيب به صلح و امنيت منطقه ای و جهانی و منافع حياتی خود و ديگران خدمت كنند.

البته ابتكار جناب آقای احمدی نژاد در ارسال نامه به آقای بوش راه را برای اتخاذ چنين سياستی از طرف دولت آمريكا هموار نموده است در حالی كه در زمان ريگان اين تمهيدات به صورتی عمدتاً محرمانه و از سوی دولت وی صورت گرفته بود.

3- پروژه «كار با ايران پيروز» دارای حدود و محورهای متعددی است:

اولاً: دولت آمريكا بايد از مخالفت عملی با حقوق مصرح ايران در زمينه استفاده صلح آميز از تكنولوژی هسته ای كه در قوانين و تعهدات بين المللی _ همانند NPT _ آمده است، دست بردارد و بدينسان تناقضی را كه در ادعا و رفتار از خود نشان داده است برطرف نمايد.

ثانيا: جمهوری اسلامی ايران، ضمن حفظ شفافيت موجود و همكاری قانونی با آژانس بين المللی انرژی هسته ای، لايحه الحاق به پروتكل را به مجلس شورای اسلامی تقديم كند

ثالثا: آمريكا و دول غربی در توسعه صنعت انرژی هسته ای ايران سرمايه گذاری و مشاركت نمايند

رابعا: آمريكا تلاش نمايد از سياست تقابل منطقه ای با جمهوری اسلامی به سوی همكاری سازنده برای برقراری صلح و ثبات حركت نمايد.

4- نبايد فراموش كنيم كه جمهوری اسلامی ايران و آمريكا در مسائل مهمی در سطح جهانی و منطقه ای با هم اختلافات عميق و ريشه ای دارند، مانند:

* تلاش آمريكا برای استقرار سيطره خود تحت عنوان «رهبری جهاني» نه عملی است و نه معقول و جمهوری اسلامی آن را تهديد جدی برای صلح در دنيا می داند و هرگز پذيرای آن نمی باشد.

* سياست حضور نظامی گسترده در افغانستان و عراق، سرنوشتی بهتر از لشكركشی شوروی سابق ندارد و آثار آن برای منطقه بسيار زيانبار است. درحالی كه سياست جمهوری اسلامی ايران كمك به مردم اين دو كشور مسلمان در استقرار حكومت های ملی و مورد قبول مردم و براساس معيارهای مورد قبول دموكراسی و احترام به علاقه مردم به ديانت اسلامی است.

* آينده خليج فارس در همه جهات از امنيت گرفته تا استفاده از ذخاير انرژی فسيلی و محيط زيست دريايی، بايد با همكاری منطقه ای و نه با حضور نظامی خارجی تأمين گردد.

* تجربه توليد فرزندان ناخلف و خطرناك دست نشانده همانند حزب بعث عراق و طالبان كه محصول سياست های غلط آمريكا و انگليس بوده اند _ تجربه ای عبرت آموز است و نبايد در منطقه تكرار شود.

* سياست جانبداری «كور» از رژيم صهيونيستی بيش از نيم قرن است كه محصولی جز جنايت و خونريزی و پاكسازی قومی توسط اين رژيم نداشته است و زمان آن رسيده است كه به فكر تأسيس حكومتی در سرزمين فلسطين باشيم كه در آن مسلمان، مسيحی و يهودی در كنار هم و با حقوق مساوی به زندگی شرافتمندانه مشغول باشند و اين «نگين فرهنگي» دنيا جايگاه ويژه خود را دوباره بدست آورد.

5- نكته مهم اينست كه دولتمردان آمريكايی نبايد فكر كنند هر آنچه را كه می خواهند می  توانند بدست آورند و يا اين كه برای هميشه در رأس قدرت باقی خواهند ماند؛ بلكه بايد به فكر فرزندان خود و ساير ملل باشند. من ترديدی ندارم كه نسل های آينده در آمريكا از سياست زيانبار دولتمردان خود در نيم قرن گذشته در خاورميانه فاصله خواهند گرفت، همانطور كه از جنگ ويتنام فاصله گرفتند. پس راه ها را نبايد بست و بايد اجازه داد «مصلحت» به جای «تعصب» راهنما باشد.

متاسفانه، دولتمردان آمريكايی در اقدامات خود به تئوری كهنه «قدرت سياسي» كه محور آن عمدتا ناشی از توان نظامی است اتكا دارند؛ در حالی كه در دنيای امروز نه تنها اين تئوری كارآمدی خود را از دست داده است، بلكه عملا اثر معكوس دارد و سبب شده تا آمريكا به يكی از منفورترين حكومت ها در سطح جهان تبديل شود. در دنيای امروز اين امكان پيدا شده است كه كشورهايی با توان نظامی _ اقتصادی متوسط ولی با نفوذ معنوی از قدرت سياسی چشمگيری بهره مند شوند. ناديده گرفتن اين امر اشتباه محاسبه ای جبران ناپذيری در رفتار بين المللی آمريكا به وجود آورده است.

خلاصه كلام اين كه: دنبال كردن سياست «كار با ايران پيروز» نه تنها به نفع كشورهای منطقه است بلكه در نهايت برای منافع  قانونی ملت آمريكا و به ويژه در بازسازی چهره ناموزون فعلی اين رژيم فوائد مهمی در بردارد. سياستمداران عاقل و دورانديش در انبوه مسائل اختلافی نقاط همگرايی را جستجو كرده و با اميد به آينده به سرمايه گذاری بر آنها و توسعه حوزه نزديكی می پردازند.