درهمه جا، ترس دردل ها جایی باز كرده است. سخن از
مخالفت با هر گونه حمله نظامی به ایران سیاست برخی از احزاب
سیاسی اروپایی شده است
.مارش
تظاهرات ضد جنگ درآلمان نواخته شد. (اما دراینجا) تهدیدها هم
چنان برپا
و تبلیغات همچنان برجاست. اینكه از این همه هیاهو نهراسیم با
عقل سازگار نیست
.درگوشه
وكناردنیا برا ی ما خواب ها می بینند وما خودر به خوا ب زده
ایم.
شاید گفته شود كه امریكا ببر تو خالی است. شاید گفته شود ملت
ما از
جنگ نمی ترسد. شاید گفته شود مردم ما آماده پرداخت هرگونه
هزینه هستند. آیا دركنار
همه اینها نباید گفت كه مردم ما حق دارند بدانند
چه خبراست؟ ما حق داریم
بدانیم كه
چه به دست آورده ایم وبه چه هزینه ای یا نه؟ ما حق داریم
بدانیم این همه هیاهو
برسر چیست یا نه؟ ما حق داریم این پرسش را به میان آوریم كه
كاستی سیاست ها ی گذشته
چه بود كه یك باره همه چیز را درهم ریختیم؟ خود را به خواب زدن
هنری نیست كه بتوان به
آن نازید. بایست با چشمان بیدار به راهی چشم دوخت كه درآن پای
می نهیم. ما
ناگزیر باید بدانیم آنچه گفته نمی شود و پنهان می ماند. در
ماجرای سوخت هسته ای
در دولت اقای خاتمی گفتگو برسر این بود كه تعداد سانتریفیوژها
به چند هزار برسد،
البته تنها برای پژوهش اروپایی ها این گفتگورا می پذیرفتند.
اینك پژوهش نیز جایی
درگفتگوها ندارد. آنچه فریاد می زنیم به دست آورده ایم باید
فریاد بزنیم چرا
داریم از دست می دهیم؟ تولید
سوخت صنعتی برای نیروگاه ها مورد مخالفت همه قدرت ها
ی بزرگ دنیا بوده و هست. اما پذیرش داشتن امكان پژوهش كاملا
دردسترس بود. همان چیزی
كه دارد از دست می رود و ما می گوییم چنین نیست. آیا بهتر نبود
همان رویه گذشته را
ادامه می دادیم تا اینكه امروز همه توان خود را برا ی این
بگذاریم كه صد وشصت وچهار
سانتریفیوژ را برای خود نگه داریم و این خواست كوچك هم مورد
موافقت قرار نگیرد شگفت
انگیز نیست؟ مهارت دردشمن تراشی چنان است كه آدم درمی ماند كه
آیا اینها منافع ملی
را هم می شناسند یانه؟
|