يرواند آبراهاميان ۲۶ آوريل
در يك سخنرانی،
در دانشگاه
نيويورك
و در مصاحبه ای كه راديو بی بی سی با وی كرد
گفت:
سياستهاى بوش
دربرابر
ايران در حال
حاضر شباهت بسيارى دارد با سياستهاى
وی
در قبال عراق پيش از حمله نظامى
به آن كشور. اگر گفتههاى بعضى از نظريهپردازان
كاخ سفيد را
خوانده باشيد
متوجه
شده ايد كه آنها
به استفاده از زور
براى حل مشكلات
اعتقاد دارند.
سخنانی كه آنها می گويد، همان سخنانی است كه در زمان هيتلر
گفته ميشد:
جنگ امرى طبيعى است. جنگ شخصيت را قوام میبخشد، صلح
امری
زنانه و مبتنى بر ضعف است.
كسانى چون رامسفلد (وزير دفاع)
و ديك چينى (معاون رييس جمهور) چنين میانديشند كه آمريكايىها
جنگ را
دوست دارند، فقط دوست ندارند در جنگ بازنده باشند.
يكى از مهمترين
ايدئولوگ
های كاخ سفيد
معتقد است
در سياست مهم نيست كه مردم از شما تنفُر
داشته باشند، فقط بايد مطمئن شد كه از شما میهراسند و از ترس
به شما
احترام میگذارند.
درست پيش از حمله به عراق، باور آمريكا اين بود كه داراى چنان
قدرتى
است كه به محض ورود به عراق میتواند هرچه را كه بخواهد عوض
كند و دوباره
به خواست خودش بسازد. ژنرال گاردنر به مشاورانش اطمينان داد كه
آمريكا فقط
سه ماه در عراق خواهد ماند و ظرف آن سه ماه شخصى مانند احمد
چلبى را روى
كار میآورند و او دولتى سرسپردهی آمريكا برپا میكند، صنعت
نفت خصوصى
شده و عراق وارد بازار آزاد اقتصادى خواهد شد و كمپانىهاى
آمريكايى كنترل
اوضاع را به دست خواهند گرفت. آمريكايىها حتا يك قانون اساسى
هم براى
عراق نوشته بودند كه در همينجا (دانشگاه نيويورك ـ
NYU
)
تدوين شده بود.
دو هفته
پس از اشغال عراق، شيعيان تظاهراتى با شركت دوميليون نفر به
راه انداختند
و نشان دادند كه چه كسى زور واقعى را در اختيار دارد. به
استثناى مناطق
كرد نشين، آمريكا هيچ قدرت و اعتبارى در عراق ندارد.
حال همان سناريو در مورد ايران دارد تكرار میشود. كابينهی
بوش خيال
میكند با تهديد و دادن اخطار و اولتيماتوم، ايران را
میترساند و به زانو
در میآورد. مسألهی آنها سلاح هستهای نيست بلكه هرنوع برنامه
و نيروى
هستهای در ايران است. تصور میكنند چون قدرت و زورشان زياد
است، ايران را
«سر
عقل» میآورند. اما آنها هيچ چيز از تاريخ ايران نمیدانند.
ظرف صد
سال گذشته، قدرتهاى امپرياليستى از اين اولتيماتومها به
ايران زياد
دادهاند. در تاريخ نگارى ايران، كسانى قهرمان تلقى میشوند كه
همهی اين
اخطارها را ناديده میگيرند. كسانى خائن شمرده میشوند كه به
اين
اخطارها تسليم میشوند.
دولت آمريكا هميشه تهديد میكند كه اگر اين اولتيماتومها مؤثر
واقع
نشد، آنها از زور استفاده خواهند كرد و دست به بمباران ايران
خواهند زد.
آنها همزمان ادعا میكنند اين كار نه تنها احتمال اتمى شدن
ايران را
منتفى میكند بلكه به «تغيير رژيم» هم میانجامد! براى آنها حل
«بحران
اتمى ايران» در گرو «تغيير رژيم» است. برداشت آنها اين است كه
بعد از
بمباران هوايى، مردم ايران هم قيام میكنند و رژيم اسلامى از
قدرت ساقط
میشود. دوباره فرض بر اين است كه كاراكترهايى شبيه احمد چلبى
زمام امور
را در ايران به دست خواهند گرفت. بازهم ژنرال
زينى
و نظاميانى نظير او
هشدار دادهاند كه چنين خيالاتى متعلق به يك سيّارهی ديگر
است!
اما عواقب بمباران چه خواهد بود؟ رژيم اسلامى اعلام وضع
اضطرارى خواهد
كرد. هرشكلى از نارضايتى به شدّت سركوب خواهد شد. جنبش اصلاحات
دست كم
براى يك نسل يا دو نسل عقب رانده خواهد شد. هر كسى در راه
دموكراسى و حقوق
بشر در ايران مبارزه میكند بايد اين را تشخيص بدهد كه اقدامات
آمريكا
براى هدف آنها نتيجهی معكوس خواهد داد و هرگز به هيچ شكلى از
آزادسازى
(ليبراليزه
شدن) نخواهد انجاميد. اقدامات آمريكا به خودكامگى بيشتر و
سركوب بازهم بيشتر در ايران منجر خواهد شد. ارتجاع در ايران از
هميشه
پابرجاتر شده، و به دنبال آن، عراق نيز به يك فاجعه، يك جهنم
واقعى براى
آمريكا تبديل خواهد شد.
|