در دانشكده و خوابگاه حرف و حديث های بسياری درباره گودرزی
رئيس حراست دانشگاه شنيده بودم،
اما باورم نمی شد،
تا اينكه خودم شنيده ها را لمس كردم. شنيده بودم كه اين آقا از
دخترانی كه در كميته انضباطی پرونده دارند سوء استفاده می كند
و نيز شنيده بودم كه يكبار اين آقا در اوج وقاحت يك شب دختری
را از خوابگاه با خود برده است. كجا؟ چه كسی می داند .
يكروز نامه ای به دستم رسيد كه بايد به خاطر مشكلات اخلاقی به
حراست دانشگاه مراجعه كنم. زمای كه برای اولين بار با گودرزی
مواجه شدم با عتاب با من برخورد كرد كه تو دانشگاه را با فاحشه
خانه اشتباه گرفته ای. من می دونم باهات چيكار كنم.
ازدانشگاه اخراجت می كنم و …….
من به شدت ترسيده بودم و از شدت ترس می لرزيدم.
فكر اينكه از دانشگاه با خانواده ام تماس بگيرند ديوانه ام می
كرد،
چه رسد به اينكه اخراج شوم،
به خصوص اينكه هيچ كاری نكرده بودم جز اينكه مطابق ميلم لباس
پوشيده بودم.
وقتی شنيدم گفت كه به خاطر رابطه نامشروع به كميته انضباطی
خواهم رفت،
داشتم سكته می كردم وهمينطور اشك می ريختم .
اما هرچه می گذشت رفتار گودرزی نرم تر می شد و از تهديدها و
عتاب هايش كمتر می شد و بهم دلداری ميداد و من گمان می كردم كه
گريه هايم اثر كرده و او حرفم را باور كرده كه من كاری خلافی
انجام نداده ام .
آن روز تمام شد و همه چيز به روال سابق بود تا يك هفته بعد كه
گودرزی بهم زنگ زد و گفت به زودی پرونده ام در كميته انضباطی
فعال خواهد شد. زمانی كه گريه كردم گفت يك راه حل دارد و گفت
كه فلان روز فلان جا باشم تا راهنمائيم كند. من احمق كه حرف
های او را باور كرده بودم و فكر می كردم كه او می خواهد كمكم
كند سر قرار رفتم.
او گفت سوار ماشينش شوم تا چرخی بزنيم.
همه چيز به سرعت گذشت تا اينكه كار از كار گذشته بود. اصلا نمی
توانستم باور كنم كه به خاطر هيچ و پوچ حيثيت و زندگی ام را از
دست دادم. ازترس گودرزی و تهديدهای او به هيچ كس چيزی نگفتم تا
اينكه در سايت عصر نو مطلبی را درباره يكی از هم دانشگاهی هايم
كه كشته شده است و گويا او هم مثل من اسير گودرزی شده بود
خواندم .
اكنون من همه چيز خود را از دست داده ام و هيچ چيز را نمی
توانم اثبات كنم اما از كسانی كه دستشان به جائی می رسد می
خواهم حق اين آدم پست را كف دستش بگذارند. و جلوی گودرزی و
گودرزی ها را كه از سمت خود سوءاستفاده می كنند بگيرند.
از مسئولين كشور هيچ توقعی ندارم چون می دانم همه از يك جنس
اند بنابراين اين نامه را خطاب به مردم ايران نوشتم .
ه. م دانشجوی ستم ديده دانشگاه علامه طباطبائی
(خبرنامه اميركبير) |