موضع اصلاحطلبان و دموكراسیخواهان درباره اقدامهای
اصلاحطلبانه اقتدارگراها چه بايد باشد؟ برای مثال پس از
سالها كه رسماً تبليغ میشد طرفداران گفت و گو با آمريكا يا
مرعوبند يا جاهل، دبير شورای عالی امنيت ملی يكجانبه و بدون
كسب امتياز مشخصی اعلام كرد جمهوری اسلامی ايران حاضر به گفت و
گوی مستقيم با آمريكا درباره عراق است. معاون دبير شورای عالی
امنيت ملی كه اخيرا به رياست اتاق بازرگانی تهران نيز منصوب شد
دارای "گرين كارت" آمريكاست و اين مساله هيچ حساسيتی
برنمیانگيزد. برخورد آمرانه و نظامی با شهروندانی كه "دختران
بدحجاب" خوانده میشوند، محكوم میشود و ورود زنان به
استاديومهای ورزشی، آن هم در بهترين مكانهايش، آزاد میگردد.
وزارت كشور از دخالت در خانه احزاب دست میكشد و برخی احزاب
امكان انتشار روزنامه میيابند و ممكن است درباره انرژی
هستهای نيز با كشورهای قدرتمند عضو شورای امنيت سازمان ملل
مصالحه شود.
به نظر من پاسخ اين پرسش روشن است. طرفداران اصلاحات
مسالمتآميز و تدريجی كه خواهان انقلاب، جنگ و خشونت نيستند،
بايد از اين تصميمها و اقدامها حمايت و هم زمان انتقادهای
خود را متوجه آن بخش از گفتار و رفتار اقتدارگراها كنند كه
میتواند به امنيت عمومی و منافع ملی ما لطمه بزند يا حقوق
شهروندی را نقض میكند. برای مثال اعلان ضرورت محو اسرائيل از
نقشه جهان، نفی هولوكاست و هماورد طلبی و ماجراجويی در ماجرای
پرونده هستهای از يك سو و ندادن مجوز انتشار روزنامه به
احزابی مانند مشاركت، مجاهدين انقلاب، ايجاد محدوديت روز افزون
در سايتهای اينترنتی، صدور احكام سنگين مجازات برای فعالان
سياسی و دانشجويی، ايجاد مانع در راه فعاليتهای احزاب منتقد،
جلوگيری از بحث عمومی درباره مهمترين موضوع كنونی يعنی
سياستهای نظام درباره انرژی هستهای، تخريب حسينيه شريعت، منع
دانشجويان از برگزاری مراسم بزرگداشت اخوان ثالث، پس گرفتن
لايحه حريم خصوصی دولت اصلاحات، بازداشت اعضای سنديكای
اتوبوسرانی تهران و حومه، دادن
پروژههای اقتصادی
به نهادهای نظامی خارج از قواعد مزايده و مناقصه و ... از سوی
ديگر بايد مورد انتقاد واقع شود تا اقتدارگراها متوجه شوند كه
ما با "رفتار غلط" آنان مخالفيم نه آنكه "سياستورزی” را به
معنای "لجبازی” میفهميم و با هر اقدام آنان و تحت هر شرايطی
مخالفت میكنيم. اصلاحطلبان لازم است همچنان كه در حكومت
رسالت خود را تخريب گذشته ندانستند و اقدامهای مثبتی انجام و
برخی امور را نهادينه كردند (مانند برپايی انتخابات شوراها،
تشكيل خانه احزاب، گسترش تأمين اجتماعی شهروندان، افزايش حقوق
معلمان و ... ) در خارج از قدرت نيز بايد سبكی را ترويج و
نهادينه كنند كه در جهت استقرار دموكراسی و رعايت حقوق
شهروندان و صلح است.
ما برانداز نيستيم كه با هر اقدام اقتدارگراها مخالفت كنيم. در
پی ورود به قدرت به هر قيمت نيز نيستيم كه فرصتطلبانه و
رياكارانه به تعريف و تمجيد از حكومت يكدست و مطيع بپردازيم.
آنچه برای ما اصالت دارد توسعه دموكراتيك و همهجانبه كشور و
بهبود وضع شهروندان است نه "حضور در قدرت" و نه "دوری از
قدرت". منطق دموكراسی به ما حكم میكند عدم دخالت دولت را در
خانه احزاب تاييد و دخالت آن را در اتاق بازرگانی و دولتی كردن
آن محكوم كنيم. به قبرستان كردن دانشگاهها و انتصابی كردن
رؤسای آنها انتقاد كنيم تا مديران دانشگاهها توسط اساتيد و
اعضای هيأت علمی هر دانشگاه پيشنهاد و در حقيقت منصوب شوند.اين
روش به اقتدارگراها میآموزد كه آنان نيز رسالت خودرا در درون
و بيرون قدرت "تخريب رقيب به هر قيمت و روش" ندانند و به انجام
اقدمهای مثبت تشويق شوند. به اين ترتيب امكان استقرار
دموكراسی در كشور به تدريج فراهم خواهد شد. |