دكتر ابراهيم يزدى را، همزمان با نامه پراكنی و درس حقوق بشر و
اخلاق از جانب احمدی نژاد به جورج بوش، در نمايشگاه كتاب تهران
بازداشت موقت كردند. يزدی پس از پايان اين بازداشت در چند
مصاحبه راديوئی و از جمله مصاحبه با راديو آلمان دراين ارتباط
گفت:
بازداشت بازداشت هم نبود! اخيرا نهضت آزادی ايران يك
نامه سرگشادهای به نمايندهی ولی فقيه در نيروی مقاومت بسيج
سپاه پاسداران نوشته
و به مطالب خلافی كه در نشريه بسيج عليه نهضت آزادی، عليه
اشخاص و از جمله عليه خود
من منتشر شده بود، پاسخ داده است . اين نامه را ما برای
نماينده ولی فقيه، دفتر
مقام رهبری و دبيرخانهی مجلس خبرگان رهبری فرستاديم. در
مراسمی كه ديروز در
نمايشگاه بود، من تعدادی از اين نامهها را همراه خودم داشتم
كه داده بودم بهدست
يكی از همراهانم و به خبرگزاری «ايسنا» و «ايلنا» در آنجا يكی
يك نسخه دادم. ظاهرا
مامورين حراست كه ما را زيرنظر داشتند، متوجه شده بودند. البته
ما هم كار پنهانی نداشتيم، اما موقعی كه میخواستيم از
نمايشگاه برويم و ديگر تمام شده بود، اين
مامورين آمدند سراغ آن دوست همراه من و میخواستند او را
بازداشت كنند و ببردند ازش
سوال و جواب بكنند كه با اعتراض من روبرو شدند. من گفتم كه نه،
شما نمیتوانيد و
اگر هرچه هست، با من بايد درميان بگذاريد. آنها هم گفتند، نه
ما با او كار داريم.
منهم گفتم، نه! شما نمیتوانيد. بالاخره، بعد از مختصری بحث و
از اين صحبتها به
آنها گفتم، اگر میخواهيد او را ببريد، من را هم بايد ببريد.
بالاخره همهمان را كه
دوازده نفری بوديم بردند به دفتر حراست و در آنجا مسئول حراست
به من گفت، اين نشريه
غيرقانونیست. گفتم، شما مقام قضايی نيستيد كه به من دستور
بدهيد و بعد هم، ما
اينجا توزيع نمیكرديم و هيچ كار خلاف قانون هم صورت نگرفته و
به آن آقا هم ربطی ندارد و شما هر ايرادی داريد با من طرف
هستيد.
راديو آلمان: ظاهر شما را در هرجايی مورد تعقيب قرار ميدهند،
نه فقط در نمايشگاه
كتاب تهران.
ابراهيم يزدی: البته ما همهجا تحت نظر هستيم، حتا، كسانی كه
به
منزل ما میآيند تحت نظر هستند. اخيرا يكی از افرادی را كه
بردند به دادگاه انقلاب
و عليه او پروندهی درست كردند، به موجب گزارش آقای دادخواه كه
وكيل اين آقای رضاپور است، يكی از اتهاماتش رفتوآمد به منزل
من و شركت در جلسات قرآن من است. ما
دائما تحت نظر هستيم. ديروز هم در نمايشگاه، ما متوجه بوديم كه
تحت نظر هستيم، اما
ما ديگر به اين چيزها داريم عادت میكنيم.
اشكال اين است
كه اين آقايان و اين دوستانی كه اينكارها را میكنند، متوجه
حساسيتها و مسايل
نيستند. من به آن مسئول حراست گفتم كه پدرجان، مگر تو خوشت
میآيد بيخودی سروصدا
بكنی. شما كه من را برمیداريد و به اينجا میآوريد، نمیدانيد
كه منعكس میشود، و
وقتی من از اينجا بيرون بروم، مورد سوال قرار میگيرم و بايد
جواب بدهم. گفت، شما
نگران نباشيد، همين الان رفته روی آنتن. |