در روزهای آخر نمايشگاه كتاب، فضای امنيتی غليظ تر از روزهای
اول شد. بازداشت موقت دكتر ابراهيم يزدی به دليل توزيع چند برگ
از نامه ای كه نهضت آزادی در پاسخ به اتهامات بسيج نوشته بود
با جمع كردن كتاب های بيشتری در نمايشگاه همراه شد.
«عشق و بانوی ناتمام» اميرحسن چهلتن را گفتند نبايد بفروشيد.
ترانههای
كريس دیبرگ، متاليكا
و مگادس، تأويل بوف كور، ماتريكس، گورستان غريبان، مرد توانا،
غلو (نوشته
صالحی نجفآبادی) و درآمدی بر افكار و عقايد غاليان در دين نيز
ازجمله اين
كتابهائی بود كه فروش آن ممنوع شد.
ماتريكس را گفتند يك كلمه ای در آنست كه به همين دليل كتاب
نبايد فروخته شود. حالا همه می خواهند بدانند آن كلام ممنوع
چيست؟! كتاب صالحی نجفآبادی بنام "غلو" هم چندان جلب توجه نمی
كرد تا اينكه خبر درگذشت او را مطبوعات منتشر كردند و درباره
گذشته و شخصيت او نوشتند. بلافاصله مردم برای خريد آن مراجعه
كردند. ابتدا فروش آن را ممنوع كردند، اما با اين ممنوعيت نشان
دادند كه او از جمله روحانيون مغضوب بوده و اقبال به او تشديد
شد!
ضمنا در شركت سهامی قلم نيز كليه كتابهايی كه تاريخ انتشارشان
قبل از سال 82 بوده و از زير تيغ سانسور جديد رد نشده جمع آوری
شدند.
دربرخی غرفهها روی تصاوير صادق هدايت كاغذ چسبانده شد تا توجه
بازديد كنندگان نسبت به اين غرفه ها بيشتر نشود.
بدستور مدير اداره كتاب و كتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی
–هيچ
خبرنگار زنی كه چادر مشكی به سر نداشته باشد حق مصاحبه با وی
را نداشت!
برخی تابلوهای خروج اضطراری نيز روی عكس برخی نويسندهها نصب
شده بود.
سالن ناشران دانشگاهی از شلوغترين سالنهای نمايشگاه كتاب و
مطبوعات بود. |