وبلاگ سبقت گزارشی را در ارتباط با مجلس ختم آيت الله صالحی
نجف آبادی منتشر كرده است. گزارشی حقيقتا خواندنی. بايد خواند،
به گذشته ها بازگشت و به آينده انديشيد. آينده خوفناكی كه از
درون همين گزارش بيرون می آيد. دسته های خودی و نيمه خودی و
غير خودی مذهبی در دل جامعه در حال التهابی كه خود با مجموعه
حكومت بيگانه است. يك سر جاده بم- كرمان به همين چهار راه در
مسجد نور تهران ختم می شود و سر ديگرش به ناكجا آبادی كه
درانتظار ايران است. اين گزارش يك آينه است كه خيلی ها می
توانند چهره خود را در آن ببنند. از علی خامنه ای و هاشمی
رفسنجانی تا كروبی و خانواده آيت الله منتظری. از مرگ نيری و
مجلس ختم گردانی برادرش تا بازگرداندن بهزاد نبوی از دهانه در
مسجد محل ختم. نيری اگر همان باشد كه نامش در ليست عاملين قتل
عام زندانيان سياسی سال 67 ثبت است و سالهای دركنار آيت الله
گيلانی نيمه بيمار (روانی) شورای عالی قضائی را می گرداند و
بردارش همان باشد كه سر گنج كميته امداد نشسته، آنوقت از مرگی
خبر يافته ايم كه از آن بی خبر بوده ايم. حجت الاسلامی مرده كه
شانه به شانه پورمحمدی در صدور احكام اعدام سال 67 دست داشته
است؟
كروبی، بيش از گذشته اهل سياست شده و احتمالا تازه متوجه شده
حق با آيت الله منتظری بود و از همان زمان بايد سدی در مقابل
امثال جنتی و علی خامنه ای و اژه ای و مصباح و طيف حجتيه می
كشيدند و نمی گذاشتند مدرسه تربيت كادر مذهبی وابسته به آيت
الله منتظری بسته شود و كار بيفتد به دست مصباح يزدی. خاتمی
تازه از اتومبيل پياده شده و يزدی را بقول افغان ها "بغل كشی”
كرده است. كاری كه با جسارت می شد در همان ابتدای انتخابات دوم
خرداد 76 كرد و ميدان اتحاد و وحدت ملی را باز كرد.
وعاظ مجالس ترحيم مهم و مسئله دار و يا شايد برای همه مجالس
ترحيم ليست شده اند. هركسی حق رفتن بالای منبر را ندارد. اول
بايد ثنا گوی رهبر باشد و بعد طرفدار انرژی هسته ای و دشمن
اصلاحات تا بعد بتواند برود بالای منبر. درست همان روشی كه
ساواك شاهنشاهی در دهه 1350 در مساجد و بويژه مساجد تهران
برقرار كرد و بسياری از روحانيون آنقدر بالای منبر نرفته بودند
كه آيه و حديث را يادشان رفته بود. تاريخ تكرار شده است. آيت
الله صالحی خار چشم رژيم شاهنشاهی بود و در جمهوری اسلامی نيز
خار چشم شد. می دانيد چرا؟ كمتر در اين روزها اين نكات را در
باره او نوشته اند. از بيم واكنش ها!
صالحی نجف آبادی يكی از جنجالی ترين كتاب های سالهای آخر پيش
از انقلاب را نوشت: "شهيد جاويد". او با جسارتی كه طرفداران
ظهور امام زمان( حجتيه) و قشريون مذهبی و خرافات پرستان را به
وحشت انداخت نوشت: امام حسين برای گرفتن حكومت جنگيد.
رسالتی برای شهادت و اين نوع حرف ها را نداشت و اينها حرف هائی
است كه خرافاتيون می زنند. امام حسين حكومت را حق خود می دانست
و برای همين هم وارد جنگ شد و درجريان يك عقب نشينی جنگی به
اسارت در آمد و كشته شد. همين. بقيه اش داستان هائی است كه
روحانيون برای نان خوردن از دكانی كه باز كرده اند از خودشان
در آورده اند.
اين كتاب عملا تشويق به قيام برای گرفتن حكومت از دست شاه هم
بود. يعنی ادامه راه امام حسين برای گرفتن حكومت برای حكومت.
همان نكته ای كه امروز نيز در سلطنت ولايت فقيه از دوباره زنده
شدن آن بيم دارند!
بر اين كتاب آيت الله منتظری تقريظ نوشت. يعنی مقدمه ای در
تائيد آن. ساواك و روحانيون درباری و وابسته به حجتيه ( نظير
همين ها كه اكنون دور و بر مصباح يزدی جمع شده اند، قوه قضائيه
را قبضه كرده اند، حراستی شده اند و يا نماينده ولی فقيه) را
عليه منتظری و صالحی نجف آبادی از همين زاويه تحريك كرد. يعنی
كه كتاب خلاف تاريخ اسلام است و روحانيون و وعظ و خطابه های
آنها را بی اعتبار كرده است.
ساواك امضاء جمع كرد عليه اين كتاب و عليه صالحی نجف آباد و در
ادامه آن عليه آيت الله منتظری نيز همين كار را كرد. چوب تكفير
در حوزه قم عليه آيت الله منتظری بخاطر همين تقريظ بلند شد.
كار وقتی به زندان و اوين و شكنجه كشيد كه گروه هدفی ها در
قهدريجان( قدريجون) نجف آباد تشكيل شد تا راه امام حسين را
دنبال كنند. يعنی حكومت را از دست شاه بگيرند. آيت الله ساواكی
"شمس آبادی” كه برای او در زمان رهبری علی خامنه ای در اصفهان
بارگاه درست كردند، جلوی گروه هدفی ها و كتاب شهيد جاويد
ايستاد. آيت الله خادمی رئيس حوزه اصفهان نيز به همچنين. سيد
مهدی هاشمی، حجت الاسلام جسوری كه در سالهای آخر حيات آيت الله
خمينی با توطئه ريشهری اعدام شد شاخه عملياتی همين گروه را
برعهده داشت و ترور( خفه كردن با عمامه) آيت الله شمس آبادی در
كارنامه او ثبت شد. ماجرای كتاب شهيد جاويد بيش از آن بالا
گرفت كه درابتدا تصور شده بود. دستگيری ها آغاز شد و نويسنده
كتاب و تقريظ نويس آن نيز سر از زندان در آوردند. سيد مهدی را
هم پس از مدتی دستگير كردند. ساواك برای آن كه خوب روحانيون
مرتجع را تبليغ و تحريك كند، ترتيبی داد كه سيد مهدی هاشمی
مثلا توسط پليس دستگير شده و در دادگستری محاكمه می شود. روزی
كه او را می خواستند بصورت علنی و برای اولين بار( مثلا برای
بازجوئی) به دادگستری اصفهان بيآورند، سوزن در راهروهای
دادگستری اصفهان پائين نمی آمد. سيد مهدی را آوردند تا بازجوئی
قضائی شود، اما همه اينها صحنه سازی بود. او را ساواك قبلا
بازجوئی كرده بود. وقتی آمد هنوز آثار شكنجه بر سر و صورتش
بود. دستهايش را از پشت بسته بودند. حجت الاسلام ورزيده ای بود
كه حالا ديگر لباس به تن نداشت. يك پيراهن سفيد آخوندی بی يقه
تنش بود و دستهايش از پشت بسته.
چه شد و چه كردند و چه شده است كه به اينجا كه از مجلس ترحيم
صالحی نجف آبادی می خوانيد رسيده ايم؟ اين يك تاريخ است. هم
كتبی و هم شفاهی. آن جسارت اتمی كه امروز علی خامنه ای پيدا
كرده، آن جسارتی نيست كه صالحی نجف آبادی در سالهای دهه 50 از
خودش نشان داد. مجلس ختم صالحی نجف آبادی و نيری هم كه در اين
گزارش به آن اشاره شده مجالس ختم اخوان مسلمين و انس و الفت
نيست. حوادث در زير اين خيمه خوابيده است. حالا گزارش سايت
سبقت شايد قابل درك تر باشد. بخوانيد>
در
روز گذشته برای شركت در مجلس بزرگداشت آيت الله صالحی نجف
آبادی به مسجد نور رفتم . زير باران شديد كاملا خيس شده بودم.
به مسجد كه رسيدم ، ناطق نوری در حال خارج شدن بود. دقايقی بعد
آقای هادی خامنه ای و عبداله نوری نيز مجلس را ترك كردند.
جمعيت داخل سالن كاملا صندلی ها را پر كرده بود. و مجبور بودم
مانند ديگران ايستاده به مداحی گوش كنم.
علايی فرمانده سابق ستاد مشترك، سيد محمد خاتمی رئيس جمهور
سابق،مهدی كروبی، سيد هادی هاشمی و آيت الله ايزدی از طرف آيت
الله منتظری، غلامحسين كرباسچی، ميرلوحی، مشفق ، تاجزاده ،
مجتبی لطفی از روابط عمومی دفتر آيت الله منتظری،
ميردامادی،ناصری، نعيمی پور، هاشم آقاجری ، مصطفی معين، محمود
حجتی ، خسرو تهرانی ، رحمانيان مدير مسئول شرق ، باقی ، دری
نجف آبادی ، كوشا از مجمع مدرسين قم ، هادی قابل ، رضوی يزدی ،
منتجب نيا ، كيان ارثی ، محمد علی ابطحی ، معين فر ،پيمان ،
صباغيان ، محمد توسلی، ابراهيم يزدی ، آيت الله توسلی ، حق
شناس ، مظفر، مجتبی بديعی ، كواكبيان ، خانيكی ، عليرضا رجايی
، شكوری نماينده سابق زنجان ، عليجانی ، موسوی لاری ، خالقی ،
پورنجاتی ، ذاكری ، فرشاد مومنی، سحرخيز ، غيوری ، كديور ،
سعيد منتظری ، سراج الدين ميردامادی ، منهاج ، مرواريد ،
شريعتی دهاقان ، سيد حسن موسوی تبريزی، اشرفی اصفهانی ، بسته
نگار ، تقی رحمانی ، ميثمی ، مصطفی ايزدی ، جلالی نماينده سابق
سنندج همه جزء شركت كنندگان در مراسم بزرگداشت آيت الله صالحی
بودند.
بعد از مراسم نيز مقابل درب مسجد نور محل ديد و بازديد فعالان
سياسی با يكديگر بود. پس از سوم تير بزرگترين ميتينگ های سياسی
اصلاح طلبان همين مجالس ختم دوستانشان است كه همه را مجبور می
كند تا در كنار يكديگر بنشينند. بيرون مسجد روحانی جوانی به وب
نوشت ابطحی گير داده بود و می گفت مگر مجبورت كردند كه هر روز
مطلب بنويسی و ديگری می گفت آقای ابطحی بمانند گل است كه بعضی
از مطالب وبلاگش هم خارهای گل است. جمعيت همچنان دور اتوميبل
خاتمی را گرفته بود و او از پشت شيشه ماشين برای مردم دست تكان
ميداد.
ابراهيم يزدی دوان دوان خود را به ماشين خاتمی رساند و برای
ايشان مانند مردم دست تكان داد.
خاتمی به محض ديدن يزدی از ماشين پياده شد و يزدی را در آغوش
گرفت. در اين هنگام پير مردی شروع كرد آقای يزدی را به آقای
خاتمی معرفی كردن و گفت ايشان آقای دكتر يزدی وزير خارجه دولت
بازرگان هستند.آقای خاتمی هم مثل هميشه خنديد و گفت بله بله ما
از قديم به ايشان ارادت داريم و حال آقای يزدی را پرسيد. يزدی
در پاسخ به احوالپرسی خاتمی ضمن ابراز تشكر از پياده شدن خاتمی
از خودرو گفت ما راضی نبوديم شما پياده شويد، الحمدلله حالمان
خوب است هر چند
بعضی
راضی به زنده بودن ما نيستن. خاتمی هم خنديد و با تعارف به
سوار شدن به يزدی خداحافظی كرد.
كتاب شهيد جاويد چاپ پانزدهم (سال68) با تقريظ آقايان منتظری و
مشكينی نيز با قيمت 1500 تومان بفروش می رسيد . فروشنده كه از
قم آمده بود بنام مرديها شماره تلفن خود را نيز به خريداران
برای توزيع بيشتر كتاب ها ميداد.حجت الاسلام توحيدی داماد آيت
الله بها الدينی نيز مثل هميشه در مراسم حضور داشت . وی را در
مراسم ختم حاج داود كريمی هم ديده بودم. نقل است وی را نمی شود
پيدا كرد يك روز تهران ، روز ديگر مشهد و قم و با چشم بهم زدنی
در نجف يا كربلاست.
سيد هادی هاشمی داماد آيت الله منتظری هم بيرون مسجد با دوستان
نجف آباديش گعهده كرده بود.
كروبی بيرون مسجد احوالپرسی گرمی با سعيد منتظری داشت، به نظرم
ناشی از ارادت به آيت الله منتظری بود. سخنران مراسم سيد احمد
حاتمی بود كه هيات امنا مسجد او را دعوت كرده بود. از يكی از
روحانيون سوال كردم چرا كس ديگری را دعوت نكرديد. گفت ليستی از
واعظان مجاز
مقابل ما گذاشتند و مجبور شديم از همين ليست انتخاب كنيم وگرنه
خانواده آيت الله صالحی برای منبر حجت الاسلام كوشا از اعضای
مجمع مدرسين و محققين قم را دعوت كرده بودند.بر وبچه های ستاد
نسيم ، جوانان مشاركت، سازمان جوانان مجمع نيروهای خط امام و
شاخه دانشجويی سازمان مجاهدين نيز در مراسم حضور داشتند. مقام
رهبری
نيز
پيامی
بمناسبت در گذشت ايشان
ندادند
همچنان كه برای آيت الله عبايی خراسانی ندادند. البته آقای
هاشمی
رفسنجانی كه سالها شاگرد ايشان بود نيز نه در مراسم ترحيم شركت
كردند و نه پيامی دادند. اطلاعيه ای با امضا جمعی از دانشجويان
اهل سنت دانشگاه تهران در تجليل از خدمات صالحی پخش
شد.دعوتنامه حضور در مراسم سالگرد تشكيل نهضت آزادی ايران بين
برخی از سياسيون ديده می شد.
در بازگشت به منزل در راه مهندس نبوی را ديدم از وی سوال كردم
چرا در مراسم شركت نكرديد. گفت ديروز به اتفاق تاجزاده به
مراسم ختم مرحوم نيری رفتيم، هنگام وارد شدن شخصی به سراغمان
آمد و گفت من برادر
نيری
هستم و راضی به حضور شما در اين مراسم نيستيم. در نتيجه بدون
حضور در مسجد بازگشتيم. نجف اباديهای مقيم مركز نيز بعد از
نماز مغرب و عشا مراسم داشتند كه كوشا به سخنرانی پرداخت و
بشدت به صداوسيما حمله كرد و گفت صداو سيما در اين 27 سال 27
دقيقه از اين فقيه عالی مقام فيلم برداری نكرده و....
. |