از حمله مسلحانه به يك كاروان اتومبيل حامل مقامات و مردم محلی
در جاده زاهدان – زابل چند تن جان بدر برده اند. اين جان بدر
بردگان مشاهدات خود را در باره اين حمله و كشتار اينگونه شرح
داده اند:
مهدی آچاك: آنها با لباسهای معمول
نيروی انتظامی كشور، هيچ شبههای در ذهن ما ايجاد نمیكردند.
آنها به عنوان نيروهای ايست بازرسی، به رانندگان فرمان توقف
میدادند و خودروها را متوقف میكردند.
اين افراد كه با زبانهای محلی (زابلی ـ بلوچی) صحبت
میكردند به زبان فارسی هم به خوبی تسلط داشتند؛ طوری كه هيچ
شكی را مبنی بر
تروريست بودن در ذهن تداعی نمیكردند.
آنها گاهی به زبانهای افغانی هم سخن میگفتند و
به زبان اردو هم با يكديگر صحبت میكردند.
افراد يادشده پس از
توقف خودروها، مردان و زنان را جدا كرده، پشت تپهای در همان
حوالی برده و آنان را
تيرباران كردند.
غلامرضا راهداری، ديگر جان بدربرده اين تهاجم خونين گفت:
افراد مسلح با مطالبه كارت شناسايی از افراد و ايجاد رعب و
وحشت، چشمهای افراد را
میبستند، به دهانشان چسب میزدند و پس از انتقال به حاشيه
جاده، آنان را به رگبار
میبستند.
آنها از افراد میپرسيدند كه
بلوچاند يا فارس. آنها از شغل و حرفه افراد هم سئوال میكردند
و بيشتر به دنبال
متوقف كردن اتوبوسها بودند؛ زيرا مسافر بيشتری داشت و ايجاد
رعب و وحشت بيشتری میكرد.
آنها بسيار حرفهای عمل میكردند و ضرباتی را كه
به اشخاص وارد میآوردند، كاملاً حرفهای بود و نشان میداد كه
به فنون نظامی كاملا آشنا هستند.
غلامعلی كوهستانی، ديگر جان بدر برده اين ماجرا گفت: اول به
پاها شليك كرده و
سپس به افراد تير خلاص میزدند.
آنها بسيار خشن و بیرحم بودند.
در يك فرصت، تعدادی از دستگير
شدگان توانستند فرار كنند. مهاجمان با شليك منور، موفق به
شناسايی آنان و
بازگرداندنشان شدند و اين درحالی بود كه پاسگاه تاسوكی كه در
جوار اين
منطقه قرار داشت و هيچ عكسالعملی نشان نداد.
|