دیروز4 آپریل، سالروز ترورمارتین لوتر کینگ رهبر پرنفوذ جنبش
حقوق مدنی سیاه پوستان امریکا بود. کشیشی که به سبک گاندی وارد
مبارزه مدنی شد، اما چنان فصیح و شمرده سخن میگفت که تاریخ
امریکا چنین غرشی را به یاد ندارد. در سال 1929 در اتلانتا به دنیا آمد.
لیسانس خود را در رشته جامعهشناسی از کالج مورهاوس دریافت
کرد. درخواست وی برای ادامه تحصیل در مدرسه الهیات ییل پذیرفته
نشد و به همین دلیل به چستر پنسیلوانیا رفت تا در مدرسه دینشناسی
کروزر الهیات بخواند. در سال 1951 مدرک کارشناسی خود را در
رشته الهیات دریافت کرد. در سال 1955 با درجه دکترای دین شناسی
از دانشگاه بوستون فارغالتحصیل شد.
راهپیماییهای
او
برای
بسیج سیاه پوستان جهت دفاع از حقوق مدنی خود-
حق رأی و دستمزد برابر-
بزودی به بسیج و به حرکت در آمدن میلیونها سیاه پوست امریکائی
شد.
لایحه حقوق شهروندی سال 1964 و لایحه حق رأی سال 1965
از دل همین راه پیمائیها بیرون آمد،
تصویب شد و وارد قانون اساسی ایالات متحده گردید.
سال 1965
سال آغاز اوج گیری جنبش ضد جنگ ویتنام بود و
کینگ
در برابر سیاست جنگی دولت وقت این کشور ایستاد.
سخنرانی 4 آوریل 1967
او بمباران کاخ سفید در اوج پرواز هواپیماهای غول پیکر ب 52
امریکا برای بمباران ویتنام شمالی بود. او بانگ برداشت که
امریکا میخواهد ویتنام را
مستعمره خود کند.
آمریکا بزرگترین مروج خشونت در جهان
شده است.
لوتر کینگ کلام را از این مرز نیز گذراند و اعلام داشت:
به زودی یک انقلاب حقیقی در ارزشها برای تقابل شدید
فقر و ثروت الزامی است. سرمایهداران غرب پول زیادی در آسیا،
آفریقا و آمریکای جنوبی سرمایهگذاری کردهاند تنها برای این
که سودهای کلانی از این طریق بدست آورند؛ بدون آن که کاری به
بهبود اجتماعی کشورها داشته باشند”
او خواهان تغییراتی ریشه ای در نظام سیاسی آمریکا
شد.
“شما نمیتوانید در مورد مشکل سیاهان صحبت کنید بدون آن که از
میلیاردها دلار صحبت نکنید. نمیتوانید در مورد پایان دادن به
اصلامها (slum
= اسکان غیررسمی افراد فقیر بدون امکانات شهری) صحبت کنید بدون
آن که در ابتدا از سود موجود در اصلامها صحبت نکنید… اشکالی
در سرمایه داری وجود دارد … باید توزیع بهتری از ثروت وجود
داشته باشد و شاید باید آمریکا به سوی سوسیال دموکراسی حرکت
کند.
در سال 1968 کینگ “راهپیمائی بزرگ مردمان فقیر” را برای نشان دادن وضعیت
نامناسب عدالت اقتصادی برگزار کرد. آنها خواهان کمک به محرومان
ایالات متحده بودند.
او میرفت تا رهبری یک انقلاب اجتماعی را در امریکا برعهده
بگیرد واین بزرگترین زنگ خطر برای سرمایه داری امریکا بود که
خود را حامی مذهب و کلیساها میداند. بانگ انقلاب از دهان
کشیشی بلند شده بود که بسیار پرقدرت تر و جذاب تر از رهبران
وقت امریکا سخن میگفت و کلامش میلیونها امریکائی را به حرکت
در میآورد.
ساعت
6 و یک دقیقه بعدازظهر 4 آوریل 1968
این دهان را از سرب پر کردند. او را
در حالی که
خود را
برای
یک راهپیمائی طولانی آماده میکرد ترور کردند. او زمانی ترور
شد که از روی بالکن
یک هتل
با چند تن از همراهان خود گفتگو می کرد و آماده شرکت در یک سخنرانی میشد.
این سخنان تاریخی او که اکنون در متن یک موزیک بسیار هیجان
انگیز در میلیونها نسخه در سراسر جهان پخش شده خواندنی است.
بویژه امروز که دولتمردان ایران جنگ و مرگ را ستایش می کنند و شعلههای جنگ در خانه ما "ایران" میخواهد شعله
ور شود و در همسایگی ما "عراق" شعله ور است:
«
من رؤیایی دارم؛
روزی این ملت برخواهد خاست و
به
معنای حقیقی زندگی خواهد کرد
ما
این حقایق را آشکار خواهیم کرد: که همه انسانها برابر خلق
شدهاند.
من رؤیایی دارم؛
روزی بر روی تپههای قرمز جورجیا فرزندان بردههای پیشین و
فرزندان بردهداران پیشین با یکدیگر پشت میزهای برادری خواهند
نشست.
من رؤیایی دارم؛
روزی ایالت میسیسیپی، ایالتی بیابانی – خسته از گرمای سوزان
ظلم و بیعدالتی، به سبزهزار آزادی و عدالت بدل خواهد شد.
من رؤیایی دارم؛
چهار
کودک من روزی در سرزمینی زندگی خواهند کرد که با رنگ پوستشان
قضاوت نشوند بلکه با ظرفیت شخصیتشان سنجیده شوند.
با این ایمان میتوانیم از کوه یاس، سنگ امید استخراج کنیم
با این ایمان میتوانیم با هم کار کنیم، با هم نیایش کنیم
با هم تلاش کنیم، با هم به زندان برویم
با هم برای آزادی قد علم کنیم...
با یقین به روزی که آزاد خواهیم شد
من رویائی دارم،
....
|