بیانیه
زیر بنام "گروهی از
دانشجویان دانشگاه تهران"
خطاب به مردم
ایران منتشر شده و نویسندگان بیانیه نیز در پایان آن نام خود
را اعلام داشته اند. این بیانیه جمعبندی سیاسی- اقتصادی از
فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی و بیان صریح خطر تحمیل جنگ دیگری
به مردم ایران است. انسجام و استدلالهای ارائه شده در این
بیانیه، آن را در راس تمام اطلاعیهها و بیانیههائی قرار
میدهد که تاکنون از سوی احزاب و سازمانهای سیاسی ایران،
دراین ارتباط منتشر شده است. این بیانیه را "ادوارنیوز" منتشر
کرده است و آن را در ادامه میخوانید:
مردم ایران!
خطری جدی و مهلک آرام آرام بر فضای کشور همیشه در استبداد ما
سایه میافکند . خطر جنگ ، خطر تحریم ، خطر کشته شدن تعداد
زیادی از مردم کشورمان
خطر
گرسنگی،بیدارویی و مرگ نوزادان و کودکان، خطر قربانی شدن
هزاران
هزار نفر از مردمی که در زیر تبلیغات سنگین دروغین دو طرف
متخاصم به درستی
نمی دانند به چه دلیل قربانی یک جنگ جدید هستند. سرزمین ایران
میرود که در
زیر چکمههای سربازان حافظ منافع جنگ طلبان داخلی و جنگ
افروزان خارجی
لگدمال شود و خاکش با هزاران هزار بمب و موشک زیر و رو گردد .
رسانههای
داخلی در موقعیت جدید بین المللی، که کار به ضرب الاجل و شمارش
معکوس
رسیده است ، یا همچون گذشته (به دلخواه ویا به اجبار) مدح و
ثنای حکومت را میگویند و یا با سکوت خویش به منتظرانبیقرار
حمله خارجی تبدیل شده اند
.
احزاب درون و برون حکومتی داخل کشور خاموشی گزیده اند و همگی
از ترس
قدرتی حیا دریده زبان در کام کشیده اند . امروز شرایط سیاسی
ایران به گونه
ای است که ما ناچاریم در جایگاهی فراتر از خود حرفهایی را مطرح
کنیم که
مدتهاست عده ای خواهان طرح آن هستند .
33
سال پیش از این با اولین پرداخت مالی ، فرایند ساخت نیروگاه
هسته ای
بوشهر آغاز شد . اکنون 21 سال از شروع فعالیتهای مخفی ، غیر
شفاف و غیر
علنی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در راه رسیدن به تکنولوژی
هسته ای ، که
خود آنرا صلح آمیز میخواند و جامعه جهانی نگران تولید بمب
هسته ای از آن
است میگذرد . در تمام طول هشت سال جنگ ویرانگر ایران و عراق
یعنی در
زمانی که معاش روزانه دغدغه جدی مردم ایران بوده است و به دلیل
سرازیر شدن
بودجه کشور برای تامین ادوات جنگی و سایر هزینههای نظامی
انواع و اقسام
کمبودها و محدودیتها بر مردم تحمیل میشد و نیز در زمانی که
فشار خرد
کننده ناشی از اجرای برنامههای صندوق بین المللی پول در دولت
به اصطلاح
سازندگی تمام آسایش ، رفاه و امنیت اقتصادی و مادی مردم ایران
را بر باد
داده بود آن هنگامی که رانت خواران و سرمایه داران پرورده ی
حکومت ، چاقتر
و فربه تر میشدند و فقرای جامعه بیشتر وبیچیزتر میگردیدند،
دهها
میلیارد دلار سرمایه مردم این مملکت بدون هیچ گونه ردیف بودجه
و نظارتی از
طرف مردم صرف رسیدن به نیتهای هسته ای اقلیت تصمیم گیرنده در
کشور شده
است . این سرمایه عظیم کهبیشک قیمت زندگی انسانی صدها هزار
نفر انسان در
کشور ما بوده است، صرف باجهای کلان سیاسی و بین المللی، خرید
تجهیزات
صنعتی، تهیه مواد و وسایل نامشخص از شبکههای قاچاق تجهیزات
هسته ای و
مخارج زندگی و دستمزد ماهیانه هزاران متخصص و کارگر خارجی در
ایران و
هزینههای سرسام آور حفاظت از تاسیسات اتمی و مسائل نظامی ناشی
از آن شده
است. مسئله ای که مردم ایران هرگز در جریان «تصمیم گیری» و حتی
«وجود» آن
نبوده اند و با پنهان کاری حاکمیت و به قیمت حذف دهها میلیارد
دلار از
بودجه عمرانی، رفاهی و آموزشی کشور به وجود آمده است، در یک
نیرنگ سیاسی و
تبلیغاتی میرود که به یک «مسئله ی ملی» و«حق مسلم» تبدیل شود!
رسانههای انحصاری حکومت با تمام قوا میکوشند انرژی هسته ای
را چنان
فناوریبینظیری جلوه دهد که آینده کشور بدون آن تیره و تار
است و در عین
حال تمام دنیا برای جلوگیری از دسترسی ایران به آن با یکدیگر
متحد شده
اند. وقاحت تا حدی است که میخواهند فراموش کنیم مردم ایران
یعنی کسانی که
تمامی این تاسیسات با پول آنها ساخته شده است ، آخرین کسانی
بودند که از
ماجرا با خبر شدند ، حکام جمهوری اسلامی خود را نماینده و
خدمتگزار مردم
معرفی میکنند . اما در عمل ، آنقدر مردم را نامحرم میدانند
که همیشه
ماجراهایی از این دست باید ابتدا در خارج از ایران برملا شود و
کوس رسوایی
آن زده شود و آنگاه مردم خود ایران از زبان سرویسهای جاسوسی
بیگانه و
رسانههای جمعی دنیا و سازمانها و نهادهای بین امللی باخبر
شوند که در
سرزمین آنها و با پول آنها چه فعل و انفعالاتی صورت گرفته است
. در این
مورد مهم وقتی در خارج از ایران و غیر ایرانیها همه از
فعالیتهای مخفی
اتمی ایران آگاه شدند تازه آن زمان بود که حاکمیت ایران تصمیم
گرفت با
اکراه ، گوشه ای از این فعالیتها را آن هم فقط و فقط به دلیل
نیاز به
«ملی
سازی» این مسئله را با مردم ایران در میان گذارد.
در حال حاضر همچون گذشته، مردم ایران در نبود رسانههای آزاد،
مستقل و
غیر حکومتی در زیر بمباران تبلیغاتی تلویزیون ، رادیو ،
روزنامهها ،
منابر و مساجد حکومت قرار دارند، بدون آنکه واقعا بدانند «برای
چه» و«برای
که» به عنوان قربانی به مخمصه ای بزرگ کشیده میشوند. فعالان
سیاسی در
فضای ارعابی که فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی به وجود آورده
اند و
پیشاپیش اعلام کرده اند «زبانهایی را که در صدد نقد برنامه ی
هسته ای
حاکمیت باشند خواهند برید»، از زیر بار مسئولیت اجتماعی و تعهد
جمعی خود
شانه خالی کرده اند و مردم را دربیخبری و سردرگمی رها کرده
اند. دولت
ایران با تنظیم بودجه خود بر پایه نفت 38 دلاری و برای دسترسی
بیشتر به
منابع مالی سریع الوصول ، تورم بیش از 34% را به جان خریده است
و این در
حالی است که این تصمیمات میتواند اقتصاد کشور را به یک بحران
شدید
وطولانی سوق دهد. دولت با تبدیل ذخایر ارزی خود به ارزهای
معدود کشورهای
به اصطلاح دوست با تنظیم بودجه کاملا
نظامی به استقبال تحریم و جنگ رفته
است . مقامات تصمیم گیرنده مسائل امنیتی و هسته ای درحکومت به
وضوح از
الگوبرداری از رژیم و تاکتیکهای هسته ای کره شمالی سخن
میگویند.
کار به جایی کشیده است که فرستادگان آن دشمنی که حاکمیت جمهوری
اسلامی
ایران 28 سال تمام از آغاز شکل گیری خود تمام مشکلات را به آن
نسبت میداد
و سالها از تریبونهای رسمی شعار مرگ بر آمریکا، سر داده میشد
و هر
دگراندیش و ناراضی سیاسی داخلی به جیره خواری آن دشمن متهم
میگردید،
اکنون در مقابل مقامات جمهوری اسلامی در پشت میز مذاکره نشسته
است و دو
طرف به یکدیگر لبخندهای دیپلماتیک تحویل میدهند. گویی که
تابوهای
خودساخته و حریمهای ممنوعه به دست کاهنان آن در هم شکسته
میشود.
صاحبان قدرت و طرفین مذاکره بر سر منافع ، زندگی و آینده ی
هفتاد
میلیون ایرانی به مذاکراتی غیر علنی و غیر شفاف پرداخته اند.
مذاکراتی که
به دلیل نبود نمایندگان واقعی مردم و نبود طرف مذاکره ای با
صلاحیت و
دارای پرونده موجه بین المللی در زمینه ی مسائل انسانی و جهانی
از نظر ما
کاملا غیر قانونی است .
«
انرژی هسته ای حق مسلم ماست»
این شعاری است که حکومت به شدت برای جا انداختن آن در جامعه
میکوشد.
حاکمیت یا فراموش کرده است و یا خود را به فراموشی زده است، که
پیش از
آنکه انرژی هسته ای حق مسلم ما باشد، این مردم حقوق مسلم
ابتدایی تر و مهم
تری هم دارند که همه آنها از آنان سلب شده است. حق آزادی عقیده
و بیان، حق
دخالت مستقیم و اساسی در تعیین سرنوشت خود، برابریبیچون و
چرای حقوقی و
انسانی زن و مرد در جامعه و خانواده، حق تامین آموزش، درمان و
بهداشت
رایگان و عمومی توسط حکومت کنندگان، حق برابری اجتماعی تمام
انسانها از
هر نژاد، جنس و با هرعقیده، حق تشکیل تشکلهای غیر دولتی و
سندیکاهای
صنفی و بسیاری حقوق دیگر و نیز حق اطلاع داشتن و نظارت کردن به
طرحهایی
مانند انرژی هسته ای که با پول او اجرا میشوند. اولویت تحقق
این حقوق را
چه کسی معین میکند؟ مردم یا حاکمیت؟ اساسا آیا حاکمیتی که به
خود اجازه میدهد به صورت قهری به تعیین اولویتهای حقوق مردم
بپردازد به حقوقی که
در بالا ذکر شد معتقد و ملزم است؟
سوال دیگر ما اینجاست که خودکفایی در زمینه تولید بنزین ،
تکنولوژی
بهسازی و نوسازی صنایع فرسوده ایران همچون صنعت نفت و صنعت
نساجی، متدهای
جدید شهرسازی و مقاوم سازی، در کشور زلزله خیز ما، فناوری
مربوط به تولید
ماشین آلات و متدهای حفاری در کشور کوهستانی و صاحب منابع
فراوان زیرزمینی
و معدنی ایران، فناوری ساخت و تعمیر هواپیما در کشوری که صنعت
هواپیمایی
آن هر از گاهی فاجعه ای متاثر کننده را در کارنامه خود ثبت
میکند و دهها
و صدها مورد دیگر از نیازهای اساسی تکنولوژیکی کشور ضروری ترند
یا انرژی
هسته ای؟ آیا کشوری که هنوز سوزن و پارچه ی مصرفی خود را از
خارج وارد میکند، هیچ نوع فعالیت دیگری که انجام آن بر صنایع
هسته ای مقدم باشد ندارد؟
منطق انتخاب کنندگان تکنولوژی هسته ای با این هزینه گزاف و غیر
متعارف چه
بوده است ؟
کشورهای پیشرفته صنعتی با وجود نبود هیچگونه مانع فنی، اقتصادی
و سیاسی
بر سر راه بسط و گسترش نیروگاههای هسته ای از این امر اجتناب
میورزند و
در حالی که شدیدا به دنبال انرژیهای نوین و پاک هستند همچنان
قسمت عمده
ای از سوخت نیروگاههای خود را از سوختهای فسیلی تامین
میکنند. مشکلات
لاینحل زیست محیطی و اقتصادی که دفع و نگهداری زبالههای هسته
ای، با دوام
چند هزار ساله ی اثرات کشنده اش و خطرات جدی ای که از نشت و
پخش این مواد
متوجه طبیعت و انسانهاست و نیز مخالفت گسترده مردم، احزاب سبز
و فعالان
محیط زیست، با گسترش این تکنولوژی زیانآور، سبب گردیده است در
کشورهای
صاحب این تکنولوژی که بر خلاف آمریکا،
کره شمالی و اسرائیل، اهداف جنگی بر
آنها غالب نیست، انرژی هسته ای از برنامههای دراز مدت توسعه ی
آنها خارج
شود.این همه تلاش و این همه هزینه و اصرار بر گسترش نامحدود
این صنعت در
ایران واقعا چه توجیهی میتواند داشته باشد ؟ اگر مسئله واقعا
مسائل
تحقیقاتی و پزشکی است، که کارشناسان علمی اذعان میکنند یک
راکتور
تحقیقاتی کوچک با سرمایه گذاری محدودد هم کفایت این مسئله را
میکند.
حاکمیت جمهوری اسلامی باید در این مورد صریح و روشن با مردم
ایران و مردم
جهان سخن بگوید تا بسیاری از مسائل روشن شود .
مناقشه ی هسته ای موجود، اما از دلایل اساسی، مهم و پنهانی
دیگری نیز
سرچشمه میگیرد. سرمایه داری جهانی که از دهه ی هفتاد میلادی
با کشیدن
کمربند سبز قصد مقابله با بلوک شوروی را داشت، با پروبال دادن
به «اسلام
سیاسی» در منطقه مستعد خاورمیانه قصد تحریف و تغییر مسیر
جنبشهای مردمی
منطقه همچون قیام 1357 ایران را داشت. اما تقویت وسیع و گسترده
ی این
اسلام سیاسی با فروپاشی بلوک شوروی همزمان شد و ناگهان اسلام
سیاسی که
ضرورت قبلی آن از میان رفته بود، خود به صورت عاملی مخل نظام
سلطه ی جهانی
در آمد. از نظر منافع سرمایه داری جهانی اکنون دیگر اسلام
سیاسی موضوعیت
خود را در منطقه از دست داده است و با گذشت دورانی کوتاه از
موفقیتهای
نظام سرمایه داری، با آغاز رکود اقتصادی عظیم کشورهای متروپل و
در سایه ی
میلیتاریزه شدن مجدد امپریالیسم جهانی در قالب روی کار آمدن
جورج بوش در
ایالات متحده ی آمریکا و ضرورت انکشاف بازارهای جدید مصرف، به
دست آوردن
نیروی کار ارزان قیمت و منابع انرژی وسیع، اکنون دولت آمریکا
به نمایندگی
از بزرگترین تجمع سرمایه داری مالی قصد تغییر نقشه سیاسی
خاورمیانه را
دارد. در مورد ایران جدالی سنگین در گرفته است. در یک طرف
جمهوری اسلامی
با هدف ابقای خود در صحنه داخلی و تحمیل خود به نظام جهانی
حضور دارد و در
طرف دیگر آمریکاست که با قصد تحمیل یک دولت سرمایه داری متعارف
و مطلوب«سرمایه»
بر ایران، قرار گرفته است سهم مردم فقط پرداخت هزینههای این
جنگ
منافع است و ادعاهای متفاوتی که طرفین این کشمکش در خصوص مسئله
ی هسته ای
ایران دارند تنها ابزاری برای آغاز این کشمکش فیزیکی و نهایی
میباشد.
دعوا بر سر منافع مادی دو گروه صاحب سرمایه است، یکی برای حفظ
منافع خود میجنگد و دیگری برای گسترش منافعش.
این لشگر کشی سرمایه داری اما وجهه ی عوام پسندی هم لازم دارد.
بنابراین آمریکا که خود صاحب سیاه ترین پرونده ی حقوق بشر در
بین دولتهای جهان
است، مدتی است با پرچم «دموکراسی» و«حقوق بشر» به چهارگوشه
دنیا لشگر میکشد و در هر کشور بعد از مرگ دهها هزار
انسانبیگناه در جنگی که به راه میاندازد، با استقرار یک
دولت دست نشانده و چپاول ثروتهای ملی این کشور
اعلام میکند برای حفظ و حراست از این نهال آزادی ، حقوق بشر و
دموکراسی
ای که کاشته است، ارتش خود را تا سالهای متمادی، از این کشورها
خارج
نخواهد کرد.
دو ناقض حقوق بشر برای حیات خود و منافع اقتصادیشان و انحراف
افکار
عمومی از اوضاع داخلی خود، به جنگ یکدیگر میروند. اولی به کار
خود رنگ و
بوی ملی و الهی میدهد و دومی پرچم آزادی و حقوق بشر و دفاع از
جهان را
علم میکند .
دولتی که با دخالت و حمایت از مرگ و کشتار هزاران هزار انسان
آزادیخواه
در آمریکای لاتین ، آسیا و آفریقا به دست عوامل دست نشانده ای
چون نگودین
دیم، باتیستا، آدولا، پینوشه، سوموزا، فردیناند مارکوس،
سوهارتو، محمد
رضا پهلوی، صدام و دهها مزدور و سرسپرده ریز و درشت
امپریالیزم، به
کشتار آزادی و ذبح حقوق بشر در زمین پرداخت و حسابدار بزرگترین
تلهای نعش
مردمبیگناه در تاریخ است، آمریکایی که اولین و تنها استفاده
کننده ی از
سلاح هسته ای بر علیه مردمبیدفاع در جهان است و جنایتی که در
هیروشیما و
ناکازاکی توسط نیروهای آمریکایی با بمب اتمی به وقوع پیوست تا
ابد علامت
سوال جدی ای در مقابل ادعای آزادی خواهی و حمایت از گسترش حقوق
بشر توسط
آمریکا خواهد بود، آمریکایی که داغ ننگ سلاخی زنان، کودکان و
مردم به
وحشیانه ترین و گسترده ترین حالت ممکن، توسط ارتشش، در ویتنام
هنوز در
صورتش تازگی دارد، برای گسترش دموکراسی و ترویج حقوق بشر به
یوگوسلاوی،عراق و افغانستان حمله ی نظامی میکند.
قتل و غارت، تجاوز، کمبود مواد غذایی و دارویی، گرسنگی مردم،
جان باختن
کودکان و پایمال شدن حقوق اولیه بشری در این کشورهای اشغال
شده، به بهانه
ی، وجود شرایط اضطراری جنگی که خود آمریکاییها مسبب آن بوده
اند معیار
سنجش درستی ادعای آمریکاییهاست.
آدم ربایی و ترور مخالفان سیاسی در کشورهای مختلف جهان، ساخت و
گسترش
زندانهای مخفی و شکنجه زندانیان در این زندانها، دخالت و
سرنگونی نظامهای مستقل مردمی و مخالف برنامههای آمریکا همچون
دولتهای قانونی،
دموکراتیک و مردمی لومومبا در کونگو ، آلنده در شیلی و ... ،
حمایت از نسل
کشی ارتش اسرائیل در فلسطین، حمایت از رژیمهای نقض کننده حقوق
بشر اما
دارای روابط تجاری و سیاسی نزدیک با آمریکا همچون عربستان
سعودی، پاکستان،
ترکیه، اردن، اسرائیل و در ایران به اعتراف مادلین آلبرایت
وزیر امور
خارجه دولت کلینتون، برنامه ریزی و حمایت کامل از کودتای سیاه
28 مرداد
1332
و ایجاد جو خفقان و سرکوب حاصل از کودتا، تنها گوشههایی از
فعالیتهای آمریکا در زمینه استقرار حقوق بشر و بسط دموکراسی
در جهان بوده است .
ما به، مردم ایران، فعالان سیاسی – اجتماعی ، فعالان
دانشجویی،کارگری و
زنان و ... هشدار میدهیم که اکنون کشور در سراشیب ورود به
گرداب جنگ و
خشونت قرار گرفته است و احتمالات آینده، بر حسب نوع برخورد و
موضع نیروهای
اجتماعی، بیرون از حالات زیر نخواهد بود:
1
-
حمله خارجی
:
تجربه یوگوسلاوی، عراق و افغانستان نشان داده است، نتیجه حمله
نظامی
خارجی به یک کشور، در مرحله اول تلفات سنگین جانی و کشتار
مردمبیدفاع و
در مراحل بعدی نابودی کلیه زیرساختهای عمرانی، اقتصادی و نیز
تسلط جو
ناامنی و خشونت، ترور، آدم ربایی، قتل ، غارت ، تجاوز و در
مرحله ای عمیق
تر، فروپاشی ریشه ای سازوکارهای اجتماعی خواهد بود. تا مدتها
به جای
قوانین دموکراتیک، قوانین خشک نظامی و به جای قوه منطق ، قوه
قهریه بر
جامعه حاکم خواهد بود و اقتصاد و سیاست و اجتماع تا مدتهای
مدید تحت
وابستگیبیچون و چرای حاکمیت آمریکا در خواهد آمد .
2
-
تحریم اقتصادی
؛
تجربه ی تاریخی موجود نشان داده است که قربانیان تحریمهای
اقتصادی و
سیاسی، نه حاکمیتها، که مردم هستند. در فضای تحریم، عزم به
سرکوب کامل و
خشکاندن هرگونه اعتراض به منتهی الیه خود خواهد رسید. به جای
آزادی به
مردم گرسنگی ، بیماری و رنج هدیه داده میشود. هرچه فشار خارجی
بر حاکمیت
افزایش یابد فشار حاکمیت بر مردم نیز افزایش خواهد یافت. تمام
پردههای
حیا دریده خواهد شد و به جای زبان سرنیزهها با مردم سخن
خواهند گفت و
مناسبات انسانی از هم خواهد پاشید .
3
-
توافق اجباری:
برای ما مسلم و روشن است که منافع و آینده این دو سیستم مادی
هیچگونه
امکانی را برای توافق کامل باقی نخواهد گذاشت. مسئله بر سر
بازار مصرف،
منابع زیرزمینی، نیروی انسانی ارزان قیمت و حیات اقتصادی دو
تفکر متضاد
است. مذاکراتی غیر علنی و غیر شفاف صورت خواهد گرفت که به دلیل
آنکه
نمایندگان واقعی مردم در آن حضور ندارند وعاقبت آن چیزی جز بر
باد رفتن کل
هستی مردم ایران به قیمت بقای بیشتر یک تفکر نخواهد بود، از
پایه و اساس
نامشروع ، غیر قانونی و غیر قابل پذیرش است .
فضای سیاسی جامعه ایران اکنون در سکون و خاموشی قرار دارد .
این فضا ناشی
ازبیاطلاعی، پنهان کاری، فضای بسته رسانه ای و از همه مهم
تربیعملی وبیمسئولیتی به اصطلاح روشنفکران و فعالان و
احزاب سیاسی است.
روشنفکران ایرانی به دلیل آنکه اکثرا افکارشان از طبقات پایین
جامعه
نجوشیده به جای شناسایی دغدغهها در جامعه خود، افکار
روشنفکران جوامع
دیگر را، از بالا به پائین جامعه تزریق میکنند و قادر به صحبت
کردن به
زبان مردم نیستند، بنابراین نمی توانند با افکار غیر ملموس
تودههای مردم
را به حرکت در آورند و تحول مثبتی را در جامعه شکل دهند. اینان
به سهم
خود، در غفلت ، ناآگاهی وبیکنشی جامعه مقصرند.
احزاب و گروههای سیاسی داخلی هم، در نبود آزادیهای سیاسی و
اجتماعی و
احزاب مردمی واقعی در ایران، به دلیل ارعاب حاکمیت و یا بر
اساس منافع
مادی حقیری که مبتنی بر فرصت طلبی است با استفاده از تریبونها
و امکانات
مادی وسیعشانبیعملی را بر خود و بر جامعه تحمیل کرده اند.
اینان باید
بدانند که نتیجه سکون و سکوت، پذیرش و انتخاب ضمنی یکی از سه
وضعیت
بالاست.
در پایان لازم میدانیم نکات زیر، را متذکر شویم
:
1:
این دعوا، دعوای مردم ایران نیست بلکه جدالی است بر سر تعیین
حاکمیت
در ایران. بنابراین مردم در این میان نباید سرباز جان بر کف و
پادوی هیچ
کدام از طرفین باشند . مردم باید زمانی به میدان بیایند که جنگ
بر سر
منافع و آرمانهایشان باشد .
2
:
انرژی هسته ای تنها یک بهانه و ابزار برای جنگ منافع است،
بنابراین
علاوه بر اینکه ما فقط خواهان توقف فعالیتهای هسنه ای در
ایران نیستیم،
بلکه خواهان غیر اتمی شدن جهان و محو کلیه سلاحهای کشتارجمعی
در همه ی
کشورها از جمله کشورهای آمریکا، روسیه، چین، اسرائیل و ...
میباشیم و
از تحقیقات برای دست یابی به انواع سالم انرژی و استفاده از
انرژیهای
پاک، با کمترین آلودگی زیست محیطی به عنوان جایگزین فناوری
هسته ای دفاع میکنیم.
3:
هر گونه حمله یا تحریم اقتصادی در تضاد آشکار با منافع کوتاه و
بلند
مدت مردم ایران است و مورد مخالفت صریح مردم ما با کسانی است
که به چنین
تعرضهایی اقدام ورزند. در این میان ما مشخصا نسبت به دخالت و
نقش
خودسرانه و خود محورانه ی آمریکا، نفرت و انزجار خود را اعلام
میداریم .
4:
حل بحرانهای پیش روی جامعه ایران فقط در پوشش یک حاکمیت مردمی
و
دموکراتیک ممکن است، حکومتی که در آن حکومت شوندگان به طور جدی
و واقعی
توانایی و امنیت تحمیل اراده ی جمعی خود را بر حکومت کنندگان
داشته باشند.
منشا چنین تحولی هرگز نمی تواند خارجی باشد. تحول اصیل اجتماعی
چیزی نیست
که از خارج و از بالا به جامعه تزریق شود، تحول سالم و اصیل بر
مبنای حرکت
خود جامعه و بنابراین از درون و از پایین به بالای جامعه تحقق
مییابد.
اگر قرار است در این میان الگویی گرفته شود این الگو نه از
دولتها و
روشنفکران خارجی، بلکه باید از مبارزات خودجوش و آگاهانه مردم
سایر کشورها
باشد، حرکاتی مانند قیام دانشجویان، جوانان و کارگران فرانسه .
مردم همه کشورها لایق دنیایی بهتر و زیباتر از دنیای بحرانی
حاضر
هستند. باید برای این دنیای بهتر تلاش کرد و در حرکت بود چرا
که مردمی که
خود به حال خویش فکری نکنند، دیگران برای آنها تصمیم خواهند
گرفت.
نویسندگان:
سعید حبیبی،
یاشار قاجار،
مجید اشرف نژاد،
مرتضی اصلاحچی،
بهروز کریمی زاده،
عابد توانچه |