دکتر تاجیک رییس سابق مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری
دوره خاتمی مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا کرده است. او دراین
مصاحبه نکاتی را درباره آرایش سیاسی نیروها و برخی تجزیهها و
شکافها در جناح راست مطرح میکند که در نوع خود تازه و قابل
توجه است. از این مصاحبه مشروح، این نکات را استخراج کرده ایم
که میخوانید:
درباره تغییر آرایش سیاسی نیروها
فراز و
فرودها، ناکامیها و کامیابیهای دولت مستقر چه در بعد داخلی و
چه در بعد خارجی بر
آرایش نیروهای سیاسی تاثیرگذار است؛ اما این تاثیرات یکسان و
به
یک نحو نخواهد بود. در برخی عرصهها و گروهها این اتفاقات
موجب وفاق و ایجاد جبهه
خواهد شد و در ادامه شکلگیری نیروهای جدید را شاهد خواهیم بود
و در بعضی از
عرصهها موجب انشقاق و شکافهای مختلف خواهد شد.
بنابراین میتوان گفت این تاثیرات
گوناگون است.
«انتخابات خبرگان
و
شوراهای شهردر
سال 85،
بحران هستهیی، باز فعال شدن گروههای
اصلاحطلب، همچنین تعمیق و تکثیر شکاف در طیف راست،
همه اینها روی آرایش سیاسی نیروها تاثیر گذار است.
در
عرصه بین المللی نیز
صلح و دموکراسیخواهی در مسیر در جریانهای داخلی و آرایش
سیاسی کشور ما تاثیرگذار هستند و در آینده
شاهد خواهیم بود که یک سری تحولات در این زمینه در عرصهی
سیاسی ایجاد خواهد شد.
جامعه ما در حال حاضر با یک سری افقهای جدید نظر و تئوریک
آشنا ؛
مفاهیمی مانند دموکراسی و عدالت، جمهوریت و اسلامیت، آزادی و
دین، دموکراسی،
مردمسالاری و دین. این مفاهیم در حال حاضر در گفتمان سیاسی ما
به نوعی در حال
بازنگری هستند و این خود باعث بروز و ظهور گفتمان جدید میشود
که این گفتمان جدید
میتواند در آرایش نیروها در سال جدید تاثیر بهسزایی داشته
باشد.
امیدوارم در سال جدید برخی از چهرههای
مقبول و مشهور باز وارد صحنه سیاست شوند، این امر
خود میتواند نقشی تعیینکننده
در آرایش نیروها داشته باشد.
چهرههائی مانند
محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی،هاشمی رفسنجانی و
مصطفی معین چهرههای تاثیرگذار
اند.
به
نظر من در سال جدید برخی از این چهرهها از حاشیه خارج میشوند
و در متن پا
میگذارند.
انتخابات همیشه در تغییر آرایش نیروها تاثیر بهسزایی داشته
است و این امر شامل
انتخابات خبرگان و شوراهای شهر
نیز هست؛ اما بیش از اینکه بر سر تعیینکنندگی این
انتخابات بر آرایش نیروها توجه داشته باشیم، باید به این مبحث
توجه کنیم که آیا
نیروهای مختلف سیاسی میتوانند آزادانه در این انتخابات شرکت
کنند؟ مطمئنا گروه
مسلط ، تمهیدات و تدبیرهایی اندیشیده که بتواند بر این دو نهاد
تاثیرگذار تسلط پیدا
کند و آیا آنها در چنین فضایی مجالی را به دیگر گروهها
میدهند که بتوانند به این
فضا وارد شوند؟ و یا این که فضا بسته و مسدود خواهد بود؟ پاسخ
به این پرسشها امری
تعیینکننده است.
در حالت
آزاد بودن فضا، در برابر نیروهای سیاسی اصلاحطلب و سیاسی که
فعلا در
گردونهی قدرت قرار ندارند، روزنههایی باز میشود که به شکلی
وارد حوزهی سیاست
شوند و بتوانند در سطوحی از قدرت نقشآفرینی کنند و طبیعتا این
امر به صورت محسوس
در آرایش نیروها تاثیرگذار خواهد بود.
درصورت
مسدودبودن فضا،
این گروهها
همچنان مانند قبل در بیرون از پولیتی و حوزهی سیاست و قدرت
قرار میگیرند و شاید
به مرور زمان چهرهای اپوزیسیون در شکل رقیق و قانونی خود
بگیرند یا حداقل این چهره
تقویت شود؛ چون در برابر آنها روزنهای باز نیست که بتوانند به
صورت قانونمند وارد
حوزهی سیاست و قدرت.
تردیدی ندارم که تمامی تمهیدات توسط
گروه مسلط به نحوی در جهت تسلط بر نتایج انتخابات خبرگان و
شوراها اندیشیده شده
است؛ اما ظاهر قضیه اینگونه نخواهد بود. یعنی چنین
شکل زمختی
نخواهد داشت. طبیعتا
آنها پذیرای انتخابات خواهند بود و به شکلی به گروهها این
اجازه را میدهند که
وارد عرصهی انتخابات شوند. یعنی در ظاهر فضای آزادی ایجاد
میکنند، ولی به دنبال
آن ضوابطی را در جهت پیروزی خود میاندیشند. مثلا برای
کاندیداهای خبرگان ضوابطی
میاندیشیند به نحوی که کاندیداهای جریان اصلاحطلب ریزش کنند
و یا اجازه پیدا
نکنند که خود را در این عرصه مطرح کنند. در این صورت طبیعتا
اجازه نمیدهند که یک
رقابت سالم بین گروهها به وجود آید و این خود باعث میشود که
مثلا در انتخابات
خبرگان یا شوراها، افراد مورد نظر آنها وارد شوند. البته
همانطور که گفتم بعید
میدانم که آنها صورت مسالهی انتخابات و رای دادن را پاک
کنند، پس شرایط چندان
زمخت نمیشود؛ ولی طبیعتا فضا چنان نیز باز نخواهد بود که
افراد مختلفی که مورد نظر
گروههای مختلفاند، بتوانند به راحتی نقشآفرینی کنند؛ پس یک
فضای حداقلی
ایجاد
میکنند، نه یک فضای حداکثری.
با توجه به نقش کمرنگ نهادهای
نظارتی در انتخابات شورای شهر به نظر میرسد اصلاحطلبان بهتر
بتوانند در عرصهی
انتخابات نقشآفرینی کنند.
در انتخابات شورای شهر
فقط نباید به حضور کمرنگ نهادهای نظارتی توجه داشت، بلکه
تمهیداتی که توسط
فرماندار، استاندار و وزارت کشور در این ارتباط اتخاذ میشود
موثر است، مهم است که
آنها چه تدبیری بیندیشند که این اطمینان به افکار عمومی داده
شود که آنچه از
صندوقهای رای بیرون میآید، همان است که مردم در آنها
ریختهاند. در دیدگاه من،
تمام گروههای اصلاحطلب در هنگام ورود به انتخابات شورای شهر
باید تمامی این
پیشفرضها را در نظر بگیرند و نباید انتخابات شورای شهر را که
در حال حاضر به
عنوان
یک فرصت
حساب میشود، از دست بدهند، همچنین نباید فکر کنند که
انتخابات
شورای شهر به دلیل برخی عدم نظارتها تمام ویژگیهای مورد نظر
آنها را دارد،
گروههای اصلاحطلب باید با تمامی گرفتاریهایی که در این راه
وجود دارد، از فرصت
به وجود آمده نهایت استفاده را بکنند.
من به
آینده امیدوارم و همچنین معتقدم که بسیاری از گروههای
اصلاحطلب متوجه اشتباهات
خود شدهاند و میدانند کجا به بیراهه و کجا به کجراهه
رفتهاند و چگونه میتوانند
از شکافهایی که بین خودشان وجود دارد عبور کنند. من در بین
بدنهی اصلی اصلاحات،
نوعی تمایل به بازسازی گذشته و حرکت به سوی وحدت مشاهده
میکنم. میبایست اینها را
به فال نیک گرفت و امید است که در آینده گروههای اصلاحطلب در
یک جریان اصلی گرد
هم آیند.
اصلاحات یک پروژه و پروسه و هنوز
آلترناتیو اول مردم ایران است. در حقیقت اصلاحات هنوز در بین
مردم از مقبولیت و
مشروعیت خوبی برخوردار است و کسانی که تا حدودی مقبولیت خود را
از دست دادهاند و
زیر سوال رفتهاند، برخی از اصلاحطلباناند، نه اصلاحات. من
معتقدم که اصلاحطلبان
با درس گرفتن از شرایط گذشتهی خود میتوانند روابطشان را با
مردم بازسازی کنند.
گروههای اصلاحطلب باید با برنامهریزی
مشخص و نسبتا درازمدت در این جهت حرکت و کاری کنند که در عرض
چند سال آینده
رابطهشان با توده و اقشار مختلف مردم تحکیم یابد؛ به نحوی که
این رابطه و پیوند
متقابل باشد. گروههای
اصلاحطلب باید متوجه انتظارات و تقاضاهای مردم باشند و صرفا
از زاویهی گفتمان خود
با مردم سخن نگویند. تلاش کنند که به حریم گفتمانی مردم وارد
شوند و متوجه شوند که
در بین مردم چه میگذرد و ضرورتها، نیازها و دغدغههای آنها
چیست، به چه چیزی عشق
میورزند و از چه چیزی متنفرند و از نیروی اجتماعی و سیاسی چه
طلب میکنند. اگر این
حرکت انجام نگیرد ما همچنان در برج عاج و گفتمان خود خواهیم
ماند و از این منظر در
مورد مردم سخن خواهیم گفت، مردم نیز هرچه از ما میشنوند،
خواستههای خود نمیدانند
و در نتیجه به دنبال برقراری رابطه نخواهند بود.
تاجیک ادامه میدهد: به نظر من نیروهای جدی و پای
کار اصلاحطلب نسبت به این قضیه و ضرورتهای آن واقف شدهاند و
این امر را در دستور
کار خود قرار دادهاند؛ به نحوی که در چند سال آینده این آب از
جو رفته را به جوی
بازگردانند.
در مورد استدلال برخی
از اصلاحطلبان مبنی بر اینکه آنها دارای رسانه و ابزار کافی
در جهت اعتمادسازی و
ایجاد ارتباط بین خود و مردم نیستند،
تاجیک
میگوید:
فراموش نکنیم آنچه که در انقلاب ما رخ داد یک نوع جنگ و
مقابلهی
رسانههای کوچک با رسانههای بزرگ بود.
رسانههای کوچک مثل
سخنرانی،
شبنامه،
اعلامیه
در برابر رسانههای بزرگ ایستاد و نهایتا پیروز شد. جنبشهای
جدید اجتماعی در جوامعی مانند ایران
ارتباط شفاهی
موفقتر از
ارتباط کتبی
است و میتوان گفت
50-
60
درصد مردم ایران با رسانهها
ارتباطی ندارند و آن تودههایی که در جریان انتخابات نهم وارد
صحنه شدند و یک جریان
هژمونیک را ایجاد کردند، اهل روزنامه و رسانه نبودند. 40 درصد
روستایی بودند که
اصلا با روزنامه و رسانه سر و کار نداشتند، پس حرفی که این
دوستان اصلاحطلب مطرح
گروههای اصلاحطلب
باید
ارتباط شفاهی خود را با مردم بیشتر کنند و به رسانههای کوچک
مثل بیانیه،
اعلامیه که در بدنهی اجتماع پخش هستند توجه بیشتری داشته
باشند.
اصلاحطلبان باید تحرک خود را زیاد
کنند؛ به نحوی که در بین تودههای مردم حضور بیشتری داشته
باشند، بیشتر سخنرانی
کنند
،
سفر
کنند
و با اشکال گوناگون با مردم سخن بگویند. قرار نیست وقتی که
دو تا روزنامه را بستند دست روی دست بگذاریم و زانوی غم بغل
بگیریم و بگوییم
نمیشود؛ این یک بهانه بیشتر نیست.
واقعیت سیاست در
ایران را باید پذیرفت و با تمام مسائلی که وجود دارد عزم خود
را جهت جلو رفتن جزم
کرد.
تاجیک معتقد است که باید گروههای اصلاحطلب این
واقعیت را بپذیرند که در جامعهی ما رسانهها و ارتباطات شفاهی
بیشتر از رسانههای
کتبی نقش ایفا میکنند؛ این مسالهای است که بعضا گروههای
اصلاحطلب از آن غفلت
میکنند.
همینطور است انتخابات خبرگان که در پیش است.
من معتقدم بین گروههای اصلاحطلب چهرههایی وجود دارند
که به اندازهی کافی میتوانند در انتخابات خبرگان نقشآفرینی
کنند. این وظیفهی
گروههای اصلاحطلب است که در جهت استفاده از این پتانسیل
برنامهریزی کنند.
در شرایط عادی، فضا برای مطرح
شدن و ورود چهرههای موثر در انتخابات خبرگان فراهم است. نباید
غافل شویم که ورود
یک نفر از جریان اصلاحات به مجلس خبرگان میتواند تاثیر مهمی
داشته باشد. البته این
در شرایطی است که جریان حاکم، فضا را
بکلی
مسدود نکند.
وی میگوید: بنابراین گروههای اصلاحطلب باید
چهرههای معقول خود را برای انتخابات خبرگان و به منظور جلب
آرای عمومی مطرح کنند
تا آنها بتوانند به این مجلس وارد شوند.
آینده جناح راست
جریان اصولگرای حاکم نیز مثل
هر جریان دیگری وقتی که به سریر قدرت میرسد دچار نوعی تشتت،
تکثر و شکاف میشود.
در شرایط کنونی نیز با توجه به شواهد شاهد یک نوع شکاف میان
طیف جوان راست و طیف
سنتی هستیم و این شکاف روز به روز در حال تعمیق یافتن و گسترش
است. البته از سویی
دیگر نیز شاهد شکاف میان
آبادگران
و
ایثارگران
که جزء جریان حاکم محسوب میشوند نیز
هستیم.
این شکاف در آینده نیز تعمیق و گسترش
پیدا میکند. البته از سوی دیگر بخش سنتی جریان راست هر روز
حاشیهنشینتر میشود و
در گوشه قرار میگیرد. شاید این بخش از طیف راست با یک بحران و
فقدان تصمیم و تدبیر
مواجه است و به راحتی نمیتواند تصمیم بگیرد و تدبیر کند. این
جریان نمیتواند به
راحتی از فضای ایجاد شده توسط گروه مسلط عبور کند و از طرف
دیگر نیز تمایل ندارد نه
نقش اپوزیسیون را برای جریان مسلط ایفا کند و نه نقش حامی را.
( این اشاره به گروههائی نظیر موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز
و... است- پیک نت)
پس به خاطر همین است که میگوییم این جریان در شرایط فقدان
تصمیم و تدبیر
قرار
دارد و خیلی مشخص نیست که چه باید بکند، همین امر نیز باعث شده
که نیروهای
جوان راست این افراد را هر چه بیشتر در حاشیه ببینند و آنها را
روز به روز به
فراموشی بسپارند، به عبارتی در حال حاضر جریان راست سنتی دچار
یک نوع تلاطم است.
وضعیت شورای هماهنگی نیروهای
انقلاب که در زمان انتخابات شوراهای شهر، مجلس هفتم و ریاست
جمهوری اصولگرایان در
قالب آن فعالیت میکردند، نیز دچار
چالش و نیازمند یک نوع بازآفرینی و بازتولید است.(
این شورا را ناطق نوری رهبری میکرد و ستاد مرکزی آن ناطق
نوری؛ عسگراولادی، باهنر، لاریجانی وسردار ذوالقدر بودند.)
شورای هماهنگی اگر بخواهد مانند
گذشته نقش یک رهبر و وحدتبخش را در طیف راست ایفا کند و
کماکان در فضا نقش موثری
داشته باشد، نیازمند بازسازی و بازتولید خود با توجه به شرایط
جدید است که در حال
حاضر نمود آن چندان مشخص نیست و به نظر میرسد هنوز تحرکاتی در
این زمینه به وجود
نیامده است.
در آیندهای نه چندان
دور میتوان این انتظار را داشت که قسمتی از طیف راست سنتی به
چپ تمایل پیدا کند و
دیگر آرمانها، اهداف، استراتژی و تاکتیکهای خود
را
در گروه مسلط جستوجو نکند و حتی
آنها را متفاوت از آنچه جریان حاکم به دنبال آن است، ببیند.
این امر باعث میشود
این جریان نه به صورت یک اتحاد مشخص، بلکه به صورت یک ائتلاف
ناخوانده و غیررسمی به
گروه مخالف خود گرایش پیدا کند که در حال حاضر نمودهای آن را
نیز مشاهده میکنیم.
برخی از سران راست سنتی ملاقاتهایی را با رهبران چپ داشته و
از وضعیت موجود اظهار
نارضایتی کردهاند، این خود باعث شده که تحرکاتی در این زمینه
به وجود آید. البته
این گرایش به چپ سنتی خواهد بود نه چپی که جریان راست از آن به
عنوان چپ سکولار یاد
میکند.
چپ سنتی در حال حاضر نسبت به چپ
جدید وجههی مذهبی بیشتر تمایل به مردمسالاری دینی
دارد
و تلاش
میکند
که جمهوریت و
اسلامیت را در کنار هم بنشاند. در این فضا محور تفکر راست سنتی
و چپ سنتی تفکرات
امام است و این تفکرات امام است که باعث نزدیکی این دو جریان
میشود.
الگویی که جریان مسلط از اسلام و نوع حکومت ارایه
میدهد در چارچوب گفتمان راست سنتی نمیگنجد، راست سنتی
نمیتواند به راحتی خود را
قانع کند که جمهوریت نظام زیر سوال برود و اسلامیتی را نیز که
این جریان مسلط ارایه
میدهد، بپذیرد. آنها حتی در نحوهی شکل و حکومت، مسائل سیاست
داخلی و خارجی از
جمله مسالهی هستهیی و منافع ملی با یکدیگر دچار اختلافنظر
هستند.
جریان راست سنتی معتقد است
آنچه در حال حاضر میگذرد چندان در چارچوب آرمان، گفتمان و
اندیشههای امام قرار ندارد، این امر برای آنها قابل هضم و
پذیرش نیست و به نحوی زمخت است و از این
همینجاست که شکافها و تناقضات ایجاد میشود.
جریان مسلط وقتی که بر سریر قدرت قرار گرفت،
دایرهی خودی خود را با گذشت زمان تنگ و تنگتر و دایرهی
ناخودی و دیگری را
وسیعتر کرد. این گروه نه تنها تمام جریان چپ و اصلاحطلب را
به نوعی دگرخود تعریف
کرد، وقتی به قدرت نیز رسید، بخشی از طیف راست را که به نحوی
در به قدرت رسیدن آنها
نقش داشت، ناخودی قلمداد کرد و آنها را به کار نگرفت و اجازه
نداد که پارهای از
امور را برعهده بگیرند و در عرصهی قدرت حضور داشته باشند، در
عوض به عدهای خاص با
مشربهای خاص روی آورد.
گروه مسلط
بسیاری از کسانی را که در گردونهی قدرت نقشآفرین بودند، از
فضا خارج و دایرهی
خودی را تنگتر و تنگتر کرد که این خود باعث انحصارگرایی شد و
این فضا مطلوب کسانی
که باعث شدند چنین جریانی سر کار بیاید نیست. آنها طبیعتا
انتظار داشتند که فضا
بازتر شود و حداقل دایرهی خودیها این مقدار تنگ نشود. ولی به
هر حال شاهد این
مساله هستیم و این خود باعث ایجاد شکافها و شیارهایی شده است.
در مورد اختلاف آبادگران و
ایثارگران
نیز باید بگویم که
اینها در عرصههای مختلف چه عرصهی عملی و نظری، اقتصادی،
سیاسی، روابط خارجی و
مسالهی هستهیی و حتی مسائل فرهنگی دارای اختلافاتی هستند.
شما میبینید اولین
مخالفتها نسبت به سیاست اقتصادی گروه مسلط توسط کسانی صورت
گرفت که در مجلس شورای
اسلامی بسیار تلاش کردند این گروه قوهی مجریه را در دست بگیرد
و خود اینها بودند
که از همان ابتدا نغمهی مخالفت را سر دادند.
در مجلس مشاهده کردیم که بسیاری
از نمایندگان که با جریان مسلط همسو بودند در بعد سیاست
فرهنگی و اقتصادی انتقادات
محکمی را به دولت وارد کردند و این انتقادات مربوط به اقلیت
مجلس نیست؛ بلکه مربوط
به فضای اکثریت مجلس است.
ایجاد جریانهای جدید در
میان اصولگرایان را میتوان هم نشانهی ریزش، هم نشانهی شکاف
و هم ایجاد یک نوع
تکثر برای حفظ گفتمان مسلط دانست؛ ولی به نظر من بیشتر این امر
بیانگر یک نوع شکاف
است.
|