درماههای اخیر شاهد بروز حوادثی بوده ایم که امنیت و آرامش
جامعه مان را هدف گرفته اند. در این میان حادثه ناگوار جاده
زابل- زاهدان جای تعمق و تامل دارد، زیرا صحنه نمایش بازیگرانی
بود که برای پیشبرد منافع مادی و سیاسی خود میخواهند هویت
قومی را ابزار عمل خویش نمایند،
بیآنکه هیچ گونه دل مشغولی و وفاداری قومی ای در آن متجلی
باشد. افراد مسلحی که از نزدیک دستی بر آتش ندارند و از دور
بوسه بر رخ مهتاب میزنند، فارغ از دانش و اخلاق مبارزه راه را
بر مردم گره میزنند، تا مثله شان کنند و به صلابه شان کشند.
این فاجعه هولناک چنان طراحی میشود که حتی مسئولان تراز اول
تامین امنیت استان، به طور معجزه آسایی از معرکه میگریزند؛
داعیه دارانی که ذره بین امنیتی شان غبار آلود گشته تا مانع
پیش گیری به موقع حوادثی چنین گردند. پر واضح است که تنها
ابراز تاسف و برخوردهای کلیشه ای مسئولان ذیربط چیزی بیش از
نوش داروی پس از مرگ سهراب نیست. اینان باید در پیشگاه ملت،
پاسخگوی اهمال کاریهای خویش باشند.
بی عدالتی در واگذاری پستهای کلیدی به افراد متخصص گروههای
قومی، نرخ فزاینده بیکاری و سوق یافتن نیروی کار و سرمایه به
سوی اقتصاد زیرزمینی، نابرابریهای اقتصادی استان، در بوته
اهمال قرار گرفتن عمران و آبادانی استان و در نتیجه به وجود
آمدن آثار روانی، اجتماعی و فرهنگی میان خرده فرهنگهای موجود،
زمینه ساز پیدایش تفکرات و جهت گیریهای تقابلی تدافعی و گاه
تهاجمی میگردد.
جدا کردن مردمان به خودی و غیر خودی درعرصه محبت و مهرورزی،
ملاک دانستن قومیت و دین در درجه بندی شهروندان، نگرش تحقیر
آمیز به بیشینه باشندگان جامعه و
... شکافهای عمیقی را در جامعه ایجاد کرده اند که مجال سوء
استفادهها را به فرصت طلبان میدهد. تغییر اساسی در ساختار
تقسیم قدرت موجود، محو نگاه سیاه وسفید، عدالت محوری در
زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و قومی، رعایت حق شهروندی،
اشتغال زایی در استان و... شاید بتواند تا حدودی مشکل گشای
بحرانهای موجود باشد. در چنین شرایطی با تغییر نگرشها شاید
بتوانیم به جای حس انتقام، روحیه آزادی و برابری در میان مردم،
قومیتها و مذاهب فراهم سازیم. باشد که دیگر بار شاهد چنین
رویدادهایی نباشیم. |