سال 1349 را بايد ازنظرارائه فيلم های خوب، سال پربارتری
دانست. درميان خيل فيلم های بی سروته، "حسن کچل"، "آقای هالو"،
"رقاصه"، "طوقی"، "رضا موتوری"، "پنجره" و "شب اعدام" فيلم های
قابل اشاره اند. نگاهی به اين فيلم ها می اندازيم:
"پنجره"- به نظرمی رسد که
اساس موضوع اين فيلم را رمان "يک تراژدی امريکائی»، نوشته
"تئودوردرايزر" تشکيل داده باشد (خود جلال مقدم روی اين موضوع
پافشاری کرده است). اما شباهت های آشکاربين پرداخت جرج استيونس
درفيلم "مکانی درآفتاب"
(ساخته شده ازروی يک تراژدی امريکائي) و پرداخت مقدم در
"پنجره"، نمايانگرآن است که صرفا فکر و موضوع کتاب درايزر
الهام بخش فيلم سازنبوده است، بلکه بطورکلی فيلم "استيونس مانع
ازآن شده تا وی آزادانه به خلق اثرخود دست زند. صرفنظرازاين،
اسکلت بندی ماجرا به خاطرتبديل هايی که به منظورعوض کردن مايه
اصلی "مکانی درآفتاب" درفيلم فعلی صورت گرفته، لطمه زيادی به
فيلم نامه زده است. شايد روی همين اصل قهرمان داستان (بهروزوثوقي)
درابتدا- قبل ازآلوده شدن دردنيای صنعتی- و بعدا- که در سيستم
حل می شود- هيچ گونه تغييرروحی و اخلاقی پيدا نمی کند. هم چنين
مقدم سعی فراوان داشته تا فيلم ازچاشنی های عوام پسندانه
برخوردارشود (رقص و آوازکافه ای و غيرکافه اي) و می بينيم که
تمامی اين عناصربطورجبران ناپذيری به يکدستی فيلم لطمه وارد
ساخته است. با اين حال، پرداخت تصويری مقدم درپاره ای موارد
نشان می دهد که او بردانش سينمايی تسلط دارد. به مجموع
امتيازهای اين فيلم بايد بازی "وثوقی» و فيلم برداری هماهنگ
"نصرت الله کنی» را اضافه کرد.
"حسن کچل"- اين اولين ساخته علی
حاتمی به خاطرنوآوری درنحوه عرضه يک موضوع برزمينه ای
غيرمتعارف جلب نظرمی کند. "حسن کچل" ازلحظه شروع (ايستادن
متناوب تصاويرحسن ضمن پرداشتن سيب های سرخی که مادربرسرراه او
قرارمی دهد) ضرب آهنگ و توازن قصه گويی را حفظ می کند و حاتمی
موفق می شود که يک فيلم موزيکال سرگرم کننده بوجود آورد. عيب
کلی "حسن کچل" اين است که برای کامل شدن طول مدت فيلم، فيلم
ساز ناگزير از آن بوده تا پاره ای فصل ها را بيهوده کش دهد
(مثلا ظهور همزاد حسن، قدم زدن چل گيس درباغ و تعقيب حسن و
همزادش درانتهای فيلم). دراين ميان، نبايد ازياد برد که فيلم
برداری خوب نصرت الله کنی به فيلم ساز کمک موثری کرده تا فيلمی
جذاب پديد آورد.
"رقاصه"- می توان اين ساخته
دوم شاپورقريب (نخستين فيلم او، "دخترشاه پريان" بود) را فيلمی
دانست که به يک نسبت مساوی ازمايه و لحظه های ناب سينمايی
برخورداراست. درنگاه اول "رقاصه" فيلمی با يک قصه مبتذل و پيش
پا افتاده بنظرمی رسد. اما چنين نيست، چرا که تماشاگر با ديدن
فيلم، با اثری غيرقابل قياس با ديگرفيلم های فارسی همنام و هم
مضمون روبرو می شود. اين فيلم به راحتی می توانست دردست يک
کارگردان کم مايه ازهم بپاشد. اما شاپورقريب با ديد و بينشی
ظريف فکرخود را به تصويردرمی آورد، و بيان تصويری او اينجا و
آنجا گيرا و مبتکرانه است (شروع و پايان فيلم). اگربشود کثرت
رقص يکنواخت "فروزان" را به پای آن گذاشت که او "رقاصه" است و
اجبارا بايستی مدام برقصد، به کمترعيب و نقص ديگری می توان
درفيلم برخورد کرد.
"شب اعدام"- داود ملاپور با "شوهرآهوخانم"
و "باباکوهی» آغازگر روش تهيه فيلم های ايرانی ساده و ارزان و
بی هنرپيشه، برمبنای يک موضوع اسم و رسم دار از يک نويسنده
قابل، بود. اين شيوه ازنظرمادی و معنوی برای ملاپورتوفيق به
همراه آورد، اما درفيلم سوم خود راه ديگری برگزيد و "شب اعدام"
را ساخت که نه ازلحاظ موضوع و نه از جهت بازيگران با روش قبلی
او هماهنگ نبود. ملاپور برپايه مضمون جوان بيگناهی که به پای
چوبه دار می رود، فيلم نامه ای کشدار فراهم آورد که در آن همه
عوامل سازنده فيلم های رايج فارسی (رقص عربی درکافه، کتک کاری،
تعقيب و گريزدرجاده، توطئه و دسيسه های سطحی و عشق پدرو
فرزندي) جمع شده بود. اما آنچه فيلم ملاپور را ازسقوط حتمی
نجات داد، نوعی پرداخت غيرمتعارف بود. شکل فيلم، نشان می داد
که او کاملا دنباله رو فيلم های فارسی نيست و ازاين لحاظ ،
فيلم برداری خوب "سعيد نيوندی» به کار ملاپورارزش بيشتری داده
بود. ازعيب های "شب اعدام" اين است که بازيگران (شايد به
استثنای سيروس جراح زاده) چندان مناسب انتخاب نشده بودند.
"طوقی»- برخلاف "حسن کچل" علی حاتمی با اين فيلم پا به عرصه
سينمای جدی گذاشت، سينمايی که ريشه آن به "قيصر" و "قيصرسازی»
می رسد. "طوقی» می توانست فيلمی باشد با محتوايی اصيل و محکم،
ولی به شرط آن که پرداختی نيزدرهمين روال می داشت. مقدمه فيلم
(معرفی "ناصرملک مطيعی» و "بهروزوثوقی» درجلوی فرش فروشی و بعد
تقاضای ملک مطيعی ازوثوقی برای خواستگاری آفرين، و ماجای تعلق
خاطر آفرين و وثوقی به يکديگر) با فرقی ساده و بديع نويد می
داد که "طوقی» يک اثر ديدنی سينمايی باشد، اما گسستگی و عدم
توازن درپيشبرد داستان و جا نيفتادگی روابط شخصيت ها موجب شد
که فيلم ازنيمه دوم سقوط کند و رنگ و جلای نيمه اول را ازدست
بدهد. حاتمی دربخش هايی ازطوقی نشان ميدهد که می تواند فيلم
سازی خوش فکرباشد (خصوصا درخلق صحنه های زنده و لمس شدني). و
اين موضوع به خوبی ازهمان ابتدا فيلم به چشم می آيد.
"اقای هالو"- را مهرجوئی براساس نمايشنامه ای ازعلی نصيريان
ساخت. نصيريان دراثر خود به ترسيم گوشه ای از پايتخت پرنيرنگ و
لحظاتی از زندگی يک انسان ساده دل شهرستانی می پردازد. مهرجوئی
همچون فيلم بزرگ قبلی خود "گاو" اين بار نيز به شيوه ای
رئاليستی و صادقانه، به بيان موضوعی که برگزيده پرداخته و يک
تراژدی کوچک خلق کرده است. "آقای هالو" با ته رنگی از طنز و با
لحظه هايی سرشار از لطافت و تلخی های زندگی و بازيهای خوب
نصيريان، انتظامی و خوروش يک فيلم خوب و به ياد ماندنی است.
برخی از منتقدان سينمائی از نظر شخصيت سازی و نوع پرداخت،
ايرادهايی به آقای هالو گرفتند، و بعضی نويسندگان ديگر اين
انتقادها را نادرست دانسته، جوابی در رد آن نوشتند.
شناسنامه فيلم آقای هالو: محصول استوديو کاسپين- تهيه کننده:
دکترطبيبيان- فيلم بردار: هوشنگ بهارلو- موسيقی متن: هرمزفرهت-
فيلم نامه: علی نصيريان و داريوش مهرجوئی- بازيگران: علی
نصيريان، عزت الله انتظامی، فخری خوروش، محمد علی کشاورز، عزت
الله نويد، نبی پور و داورفر.
"رضا موتوری»- فيلم سوم کيميائی با نظرات ضد و نقيض منتقدين آن
روز روبرو شد. پاره ای آنرا يک فيلم بد به حساب آوردند و جمعی
آنرا شاهکارخواندند. اشتباهات عمده کيميائی دررضا موتوری،
موضوع، فيلم نامه، و شيوه بيان را دربرمی گيرد. داستان فيلم
قراراست آخرين روزهای زندگی يک قهرمان بازارچه را که حالا به
جرگه سارقين پيوسته، مرورکند و گوشه های تلخ و اندوهباراين
زندگی را آشکارسازد. فيلم جزپاره ای لحظه های زيبا، فاقد تداوم
و گسترش منطقی موضوع است. آدم ها شخصيت های زنده و قابل لمسی
نيستند و روابط آنها ساختگی و غيرقابل قبول به نظرمی رسد.
کيميائی خيلی کمترازقيصرو حتی "بيگانه بيا" به پيشبرد داستان
توجه داشته است. ازاين روفيلم هنوز شروع نشده تمام می شود. با
اين حال، بازی وثوقی را شايد بشود تنها امتياز رضا موتوری
بحساب آورد.
شناسنامه رضا موتوری: محصول سازمان سينمائی پيام- تهيه کننده:
علی عباس- فيلم بردار: نصرت الله کنی- موسيقی متن:
اسفنديارمنفردزاده- بازيگران: بهروز وثوقی و فريبا خاتمی و
بهمن مفيد.
ديگراثارسال 49 به ترتيب نام فيلم و کارگردان:
شيرين و فرهاد، اسماعيل کوشان- شهرت هرت، منوچهرصادقپور-
پسرزاينده رود، حسين مدنی- دوردنيا با جيب خالی، خسرو پرويزی-
طلوع، برادران ميناسيان- قوزبالا قوز، خانی- سکه شانس، ايرج
قادری- باباکرم، سعيد نيوندی- قصه شب يلدا، خاچيکيان- عقاب
طلائی، کمال دانش- اجل معلق، وحدت- نامادری، عباس کسائی- آئينه
زمان، نحيب زاده- آژيرخطر، مهندس ميرصمدزاده- آفتاب مهتاب،
حسين مدنی- تاکسی عشق، نصرت الله وحدت- علی بی غم، عباس کسائی-
ميوه گناه، محمود کوشان- فرياد انسانها، نادرقانع- ازدست رفته،
محمد زرين دست- آدم و حوا، اميرشروان- قسمت، اميرشروان- جوانی
هم عالمی دارد، دستمالچی- کمربند زرين، خطيبی- ارادتمند شما
عزرائيل، منوچهرقاسمی- جمعه شيرين، بهرام ری پور- جنجال عروسی،
نجيب زاده- ساقی، جمشيد شيبانی- ياقوت سه چشم، آقاماليان-
بارگاه شيطان، منوچهرقاسمی- خشم عقابها، ايرج قاری- سوگلی،
فريدون ژورک- رام کردن مرد وحشی، کمال دانش- ليلی و مجنون،
سيامک ياسمی- قهرمانان نمی ميرند، سيروس جراح زاده- قهرمانان،
ژان نگلسکو- دزد و پاسبان، محمود کوشان- جعفرو گلنار،
منوچهرقاسمی- زيبای جيب بر، رضا صفائی- عروس بيانکا،
شاپورقريب- کوچه مردها، سعيد مطلبی- دخترظالم بلا، عزيزالله
بهادری- حسن فرفره، رضا صفائی- پايان تاريکی، حسن شيروانی-
رسوائی، اسماعيل پورسعيد- مريد حق، نظام فاطمی- حادثه جويان،
خانی.
درسال 49 مجموعا 57 فيلم ساخته شد و فروزان همچنان
يکه تاز "بازارسينما" بود، او
درهفت فيلم بازی کرد و برای هرفيلم يک ميليون ريال دستمزد
گرفت. گرانقيمت ترين
بازيگرمرد فيلمهای ايرانی دراين سال، مانند سالهای پيش
فردين بود که برای بازی درهر
فيلم سه ميليون ريال دريافت می کرد. بعد از او ملک مطيعی،
بهروزوثوقی و بيک ايمانوردی قرارداشتند.
"فردوسی فيلم" با عرضه 9 فيلم پرکارترين استوديوی فيلم سازی
بود و دررديف بعد از آن استوديو "عصرطلائی» هفت فيلم، "سييرا
فيلم" شش فيلم، "استوديو ميثاقيه" پنج فيلم و "استوديو پارس
فيلم" چهارفيلم به نمايش گذاشتند.
سال متوسط ها
سال 1350 با عرضه هشتاد فيلم، يکی ازپرمحصول ترين سال هاست.
دراين سال، سينمای ايران موارد ضد و نقيض و متفاوتی به خود
ديد. به نحوی که تهيه کنندگان و کارگردانان درمانده بودند چه
نوع فيلمی بايد بسازند. درسال 49 همه می دانستند که برای کسب
در آمد بيشتربايد فيلم "جاهلی» ساخت. اما درسال 50 وضع چنين
نبود و هيچ نوع فيلمی طرفداران ثابت نداشت. تماشاگران، همچنين،
خرج زياد فيلم ها را ملاک قرارندادند و در نتيجه چند فيلم
پرهزينه که بيش ازده ميليون ريال خرج تهيه هريک ازآنه شده بود،
با شکست روبرو شدند.
درسال 50 بسياری ازفيلم ها برخلاف انتظارمورد استقبال واقع
شدند، درحاليکه تعدادی از فيلم هايی که همه اميد به فروش آنها
بسته بودند، شکست خوردند. (مانند بابا شمل، راز درخت سنجد). با
اين حال، يک نگاه به پرفروش ترين فيلم های سال نشان می دهد
فيلم هايی بيشترمورد توجه قرارگرفتند که به خواست مردم
نزديکتربودند.
درکل سال 1350 را بايد سال متوسط ها ناميد، چرا که فيلم های
قابل اشاره اين سال نه آنقدرخوب بودند که دررديف
آثاربرترسينمايی قرارگيرند، و نه آنقدربد که درورطه سينمای
منحط و مبتذل سقوط کرده باشند. بهترين فيلم های سال 50 (همان
فيلم های قابل اشاره)، آدمک (خسروهريتاش)، داش آکل (مسعود
کيميائي) و درمراحل پائين ترسه قاپ (ذکريا هاشمي) بودند.
به فيلم های ياد شده و چند فيلم ديگرنگاه می کنيم:
"خدا حافظ رفيق"- فيلمی صميمی است، قصد فريب ندارد، ازنظرملموس
بودن مسائل طرح شده، گاه آنقدربه بيننده نزديک است که آدمی
آنرا پاره ای ازوجودش احساس می کند، تماشاگربا هيجان و غم و
شادی آدم هايش شريک می شود و اين مسلما کارمشکلی است که
اميرنادری ازعهده آن برآمده است. خداحافظ رفيق ازماجرای واقعی
سرقت از يک جواهرفروشی درتهران الهام گرفته شده است. نادری به
ماجراهای قبل و بعد از سرقت توجه بيشتری نشان می دهد. و
درنتيجه، دستبرد فقط زمينه ای است برای آسانتر هضم شدن ماجراها
و تحليل شخصيت ها.
اميرنادری با اين نخستين فيلم خود، سينمای خشونت را درايران
بدعت نهاد، البته خشونتی راست وقانع کننده (توجه شود به صحنه
زد و خورد که نفس را درسينه حبس می کند). نادری درآن زمان
ازپشتوانه فرهنگ غنی سينمايی برخوردارنبود، اما ذوق و سليقه
فيلم سازی را داشت. اوگرچه دراين فيلم درشخصيت پردازی، همچون
ايجاد آکسيون، توانا نيست، اما درمجموع فيلمی خوب و
اثرگذاربوجود آورده است.
عباس شباويز و باربد طاهری تهيه کننده خداحافظ رفيق بودند.
فيلم برداری را علی رضا زرين دست انجام داد و موسيقی متن را
اسفنديارمنفرد زاده تصنيف کرد. بازيگران سعيد راد، ذکريا
هاشمی، وجستا، جلال و ايرن بودند.
"درشکه چی»- اين فيلم،
اثرفکرشده و قابل تعمق سال 50 سينمای ايران بود، که ازنظر
موضوع، کارگردانی، بازی، فيلمبرداری و موسيقی، ساختمان محکمی
داشت. ازدوربين با دقت و به موقع بهره گرفته شده بود، و به
همين جهت لحظه های عينی قابل لمس درفيلم زياد است.
نصرت کريمی
قبل ازساختن اين فيلم، درتلويزيون نمايش عروسکی و درفرهنگ و
هنر فيلم کارتون تهيه می کرد (زندگی، بهترين کارتون کريمی به
شمارمی آيد) و همچنين سريال "پيوند" ازکارهای اودرتلويزيون
است. کريمی با درشکچی سبکی تازه
درسينمای ايران باب کرد، سبکی که بعضی آنرا با
نئورئاليسم ايتاليا مقايسه کرده اند.
کريمی با اين فيلم زندگی مردمان پائين شهررا (نه آنطورکه
درفيلمهای ملک مطيعی و يا فردين ترسيم می شد)، به تصويرکشيد و
روابط يک خانواده را مرکز کارقرار داد. توجهی که او به ريزه
کاريها و ظرايف نشان داده ازدرشکه چی يک فيلم غيرمتعارف ساخته
است. علت اصلی توفيق کريمی را دراين فيلم و چند اثرديگرش بايد
درنوع طنزی که ارائه می دهد جستجو کرد )گرچه اين سبک بعدها
توسط ديگران- و حتی خود او- به ابتذال و زشتی کشيده شد).
نويسنده و کارگردان درشکه چی: نصرت کريمی- مديرفيلم برداری:
هوشنگ بهارلو- تهيه کننده: منوچهرصادقپور- بازيگران: کريمی،
شهلا، مسعود اسدالهی و ارغوان- موسيقی: مجتبی ميرزاد- محصول
پارس فيلم.
"فرارازتله"- جلال مقدم بعد ازچند فيلم بی مايه و کم مايه، با
فرارازتله فيلمی با سايه روشن هايی ازيک سينمای نسبتا خوب
ارائه می دهد. فيلمی متمايزبا محصولات همنام سينمای ايران.
فيلمی که حرف داشت، فيلمی که نمی خواست تنها تماشاگرسهل پسند
را قانع کند و همه گرانی بارپديد آوردن اين تفاوت نيزبه دوش
کارگردان فيلم بود و درطی مسيرفيلم و حضورفکرو ظرافت کلام
اودراثرنمايان است. بازيهای بهروزوثوقی و داود رشيدی و همچنين
فيلم بردارفيلم نيزيکدست و خوب بودند. فرارازتله را نصرت الله
کنی فيلم برداری کرد و مرتضی حنانه موسيقی آنرا ساخت.
"آدمک"- نويسنده، کارگردان و آهنگساز: خسرو هريتاش- تهيه
کننده: مهندس گلزار- مديرفيلم برداری: مصطفی عالميان-
بازيگران: سيامک دولتشاهی، زری خوشکام، فريده صادقيان و ژاله.
آدمک، نخستين تجربه "خسرو هريتاش" درساختن فيلم بلند داستانی،
متعلق به سينمايی است درون نگر، قابل تعمق و بدورازتصنع. آدمک،
با وجود همه نارسائی هايش، درآنچه که قصد بازگوئی اش را دارد،
موفق است.
هريتاش دراين فيلم، بطورجدی به شکاف بين دونسل قديم و جديد می
پردازد. برای اولين بار رنگ دريک فيلم ايرانی برای بيان احساس
آدمها به نحوی موثربکارمی رود. هريتاش درسکانس های مختلف
ازهجوم تمدن شهری به سنتهای ديرينه اشاره کرده و، البته بدون
يک ريشه يابی مستدل، آنرا محکوم می کند (مسلما اين يکی ازعيوب
کارفيلم سازاست). اگربعضی ازصحنه ها که امکان وقوع آنها
درجامعه ايرانی کم است (مثل خودکشی دختر و پسربعد از رنگ کردن
يکديگردرهتل) وجود نداشت، و هم چنين اگرحرفهای دهن پرکن مستعمل
درفيلم بکاربرده نمی شد، آدمک بهترازآنچه هست می شد. عيب اصلی
کارهرتاش را (که دراغلب فيلم هايش به چشم می خورد) درنگرش
غيرايرانی اوبايد جستجو کرد، که بی شک اقامت چند ساله درامريکا
و تحصيل سينما درآنجا دراين امربی تاثيرنبوده است.
"داش آکل"- نويسنده و کارگردان: مسعود کيميايی- تهيه کننده:
شرکت سهامی سينما تئاتر رکس- بازيگران: بهروزوثوقی، بهمن مفيد،
مری آپيک، جلال- موسيقی متن: اسفنديار منفردزاده.
"داش آکل" کماکان چون کارهای
ديگرکيميايی فيلم متوسطی است، هرچند که ازنظرقدرت بيان سينمائی
بهترازفيلم های قبلی اوست. اين فيلم که با اقتباس ازداستان
مشهورصادق هدايت ساخته شده،
ورق عکسبرداری نشده، بلکه فيلم سازبا وفادارماندن به اسکلات
داستان، ريزه کاری های خاص خودش را درلابلای قصه جای داده است.
"محلل"- نويسنده و کارگردان:
نصرت کريمی- مديرفيلم برداری: نصرت کنی- تهيه کننده: مهدی
ميثاقيه- موسيقی متن: مجتبی ميرزاده- بازيگران: کريمی، ايرن،
ديانا، حالتی، رضا کرم رضائی- محصول: استوديو ميثاقيه.
دراين فيلم ذوق و طنزخاصی را که در"درشکه چی» شاهد بوديم می
بينيم، ولی تلفيق هنر و تجارت بطورمحسوسی ازارزش کارکريمی
کاسته است.
"رازدرخت سنجد"- کارگردان: جلال مقدم- نويسنده: مسعود اسدالهی-
فيلم بردار: کنی- موسيقی: حنانه- بازيگران: فردين، ژاله سام،
عصمت صفوی، صادق بهرامی و مفيدی.
درميان فيلمهای جلال مقدم، رازدرخت سنجد درحضيض قراردارد. مقدم
درمصاحبه ای گفته بود که اين فيلم را به سبک کمدی های "فرانک
کاپرا"، ساخته است، اما بنظرنمی رسد که کاپرا فقط تکيه اش روی
ديالوگ ها باشد (آنطورکه درکارمقدم هست)، چه اگر رازدرخت سنجد
صامت بود نه تنها خاصيت يک فيلم کمدی را نداشت، بلکه تبديل به
درام می شد.
"سه قاپ"- نويسنده و کارگردان: ذکريا هاشمی- فيلم بردار:
بهروزصيادی- موسيقی: حنانه- بازيگران: ملک مطيعی، بهمن مفيد،
مرواريد، خياط باشی، هاشمی و شهرزاد.
می شود به اين فيلم لقب "راستگو" داد. هاشمی زندگی مردم جنوب
شهررا آن چنان که هست به نمايش می گذارد. با اين همه، سه قاپ
به دورازنقص نيست و ضعف تکنيکی اش بيش ازهمه به چشم می خورد.
فروش فيلم های سال 1350 دراکران اول تهران ازيک ميليون تومان
بيشتربود:
ايوب، يک ميليون و يکصدهزارتومان- شوهرپاستوريزه، يک ميليون و
ششصد هزار تومان- صمد و قاليچه حضرت سليمان، يک ميليون و هشتصد
هزارتومان- ايوالله، يک ميليون و چهارصد هزارتومان- غلام
ژاندارم، يک ميليون و سيصد هزارتومان- مردان خشن، يک ميليون
تومان. |