مک والاس : ... شما می گوئید همان کاری را می کنید که در
هرکشوری دیگری می کنند.
شاه: بله – چرا که نه؟
مک والاس : اگر فکر کنید شکنجه لازم است، شکنجه می کنید؟
شاه: نه! شکنجه به مفهومی که در قدیم معنی داشته نه! یعنی این
که بازوی کسی را بپیچانند. راههای هوشمندانه ای امروز برای
بازجویی هست.
مک والاس: در مورد شکنجه روانی و جسمی صحبت می کنند.
شاه : من به شکنجه فیزیکی معتقد نیستم. دیگر نه. شاید دردوران
گذشته بوده است.
مک والاس: من با مردی دیروزصحبت می کردم که باور دارم شکنجه
شده بود.
شاه : او شکنجه شده بود؟
مک والس : بله
شاه : و شما معتقدی که او شکنجه شده بود؟
مک والاس : بله
شاه: چند سال پیش؟
مک والاس : می خواهم دقیق صحبت کنم . دیروزنبود.
شاه: اه ..ممکن است. من اطلاعی ندارم.
مک والاس: دنیا می رود که شکنجه را متوقف کند.
شاه: چه چیزی را متوقف کند؟
مک والاس: شکنجه را.
شاه: اما آن در زمان های خیلی دوربوده است. بله.
گوینده فیلم : اما قربانیان ساواک بهترمی دانند.
یک زندانی شاه: دستها و پاهای ما را می بستند. سرما را در کلاه
خودی می گذاشتند که هرموقع فریاد بکشیم ،صدای ما را در سر
خودمان منعکس کند. با سیم های الکترونیکی به کف پاهای ما شلاق
میزدند.
( شاه این
مصاحبه را نیمه کاره گذاشته و اتاق را ترک می کند که شرح آن را
می توانید در خاطرات علم دراین شماره بخوانید.) |