پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 
 


"تاريخ سينمای ايران" تحقيق مسعود مهرابی – 4
سينمای "آبگوشتی"
با رقص شكم مهوش
فرزند سينمای پس از كودتا بود
"مشهدی عباد" پرفروش ترين فيلم دوران خود شد

 

سال 1332، سال دگرگونی سينمای فارسی ازنظربكارگيری مضامين تازه بود و آنرا می توان سرآغازحاكميت رقص و آواز در سينمای ايران دانست.(معروف به سينمای آبگوشتی ايران) دراين سال افراد بيشتری به ساختن فيلم پرداختند. نكته درخور توجه اين بود كه بيشتر فيلم های سال 32 ازمرداد به بعد ساخته شد، زيرا سرمايه گذاران سينما احتياج به آرامش خيال داشتند و كودتای 28 مرداد، امنيت لازم را برای تاجران سود جو به ارمغان آورد و يكباره رقم هفت فيلم ساخته شده در سال 31، به بيست فيلم درسال 32 رسيد. ازهمين سال بود كه توليد فيلم سير صعودی درپيش گرفت.

سازندگان فيلمهای فارسی بواسطه نوع تبليغاتی كه درسطح كشورصورت می گرفت و جهتی كه مردم به آن هدايت می شدند، نبض جامعه دردستشان بود و ازهمه بيشتر به بهره گيری از پست ترين تمايلات مردم برای پركردن جيب خود توجه داشتند. اينان سعی می كردند كه ضمن استفاده از لودگی و مسخرگی يا سوژه های سوزناك بی سرو ته درهرفيلم، بی مناسبت و يا با مناسبت، صحنه هائی ازرقص های نيمه عريان و آوازهای ساز و ضربی به گنجانند. سالها، مهوش سمبل اينگونه رقص و آوازها بود و بهمين جهت می بينيم كه اين رقاص و خواننده كافه جزء جدا نشدنی فيلمهای فارسی می شود و تا وقتی زنده بود در بيشتر فيلم ها صحنه هايی از رقص و آواز او را جای دادند تا به فروش فيلم بيفزايند. پس ازمدتی كارازاين هم بالاتر رفت. در برخی ازشهرستانها بی هيچ مناسبتی و فقط به اين علت كه فيلم فروش كند، دروسط هرفيلم آمريكائی يا اروپائی موضوع اصلی قطع می شد و يك پرده رقص و آواز مهوش نشان داده می شد و پس ازمدتی فيلم مسيرخود را ادامه می داد! وقتی مهوش دريك حادثه رانندگی كشته شد، استوديو عصرطلائی دست به نظرخواهی زد كه آيا درفيلم "گل گمشده" از رقص و آواز مهوش استفاده كند يا خير، و طبعا درجامعه ای كه انديشه و سليقه تماشاگران سينما درسطح بسيار نازلی قرارداشت، جواب مثبت بود. پس ازمهوش، شخص ديگری به نام "عزيزه" درصحنه های بسياری ازفيلم های فارسی اندام خود را به تماشا گذاشت و درسالهای بعد، رقاصه های ديگری هم چون "جميله" و "ناديا" و "طاووس" جای او را گرفتند.

اهميت صحنه های رقص برای فيلم سازان به حدی بود كه اين وضعيت تخدير كننده سالها بعد به شكل موثرتری رخ می نمايد، به اين صورت كه برای پرچاذبه تركردن صحنه های رقص- كه عموما دريك كاباره اجرا می شد- اين قسمت را به صورت رنگی فيلم برداری می كردند و فيلم را به عنوان فيلم "نيمه رنگی” ( يا، همراه با رقص رنگی فلان رقاصه) نمايش می دادند.

آواز خواندن درفيلمها را، سينمای ايران ازفيلم های هندی آموخت. بازيگران، به هربهانه ای زير آواز می زدند و حرفهايشان را- شاد يا غمگين- لب می زدند تا بعدا، ديگران بجايشان بخوانند. به ويژه شكل اجرای اين آوازخوانی ها نيز از فيلمهای هندی تقليد می شد. بازيگران درميان گل و گياه می دويدند، دست يكديگر را می گرفتند و می چرخيدند، ازپشت درختها و بوته ها سرك می كشيدند و سردرپی هم می گذاشتند.

غمگين بودن برخی ازاين ترانه ها، به ويژگی عمومی تری بازمی گشت كه آن، تمايل به غم و اندوه دربسياری از فيلمهای فارسی بود. و اين هم از ره آوردهای سينمای هند بود اما بی ترديد فشارها و تنگناهای اقتصادی و اجتماعی، راه را برای ظهور اين خصوصيت هموارساخته بود.

درسال 1332 تعدادی استوديوی جديد بوجود آمد و چند تهيه كننده نوپا كه فاقد استوديو بودند فيلم هايی به بازارفرستادند. "گرداب" يكی ازاين فيلمهاست كه "هوشنگ محبوبيان" آنرا درپارس فيلم تهيه كرده. نويسنده فيلم نامه و كارگردان گرداب "حسن خردمند" بود. اين فيلم به طريقه 16 ميلی متری با فيلم ريورسال رنگی تهيه شد و ناصرملك مطيعی، مهين ديهيم، هوشنگ بهشتی، زينت نوری، عبدالله بقائی، قدكچيان و منوچهر شفيعی (كه آهنگ های فيلم را خواند) درآن بازی داشتند.

گرداب نخستين فيلم رنگی ايرانی است. داستان فيلم گرداب كه با دوربين "اوريكون" فيلم برداری شد، شباهت زيادی به فيلم های سابق ملك مطيعی – به ويژه افسونگر- داشت و بطوركلی ملك مطيعی به جهت همين شباهت داستانی بود كه انتخاب شد. تنها وجه تفاوت گرداب با فيلم افسونگر، رنگ آن بود. و چون لابراتوار رنگی درايران وجود نداشت آن را به امريكا فرستادند كه به طريقه "ايستمن كالر" چاپ شد. ولی نقل است كه اين فيلم به دليل تيرگی فراوان رنگی به نظرنمی رسيد!  گرداب فقط يك كپی داشت.

دراين سال "خليل زرمنديلی”، "چهره آشنا" درپارس فيلم تهيه كرد. نويسنده فيلم نامه و كارگردان فيلم "حسن خردمند" بود. چهره آشنا پنج هفته در دوسينما پارك و متروپل نمايش داده شد. دراين فيلم، كه بوسيله عنايت الله فمين فيلم برداری شد، بيشترآهنگها را ازقطعه های تكراری راديو تهران بر داشته بودند. حميد قنبری، ناهيد سرافراز، شهلا، قدكچيان، پرخيده، جمشيد مهرداد و حيدرصارمی نقش های اصلی را ايفا كردند. چهره آشنا، بارديگر درآذر 1338 با تغييراتی درسه سينمای تهران نمايش داده شد ولی مورد توجه قرارنگرفت. تغييرات عبارت بود ازاضافه كردن آواز شهين، آفت، ويگن و نشان دادن مقبره داريوش رفيعی و نواختن ترانه گلناز او.

كسانی كه فيلم چهره آشنا را درآن روزها ديده اند، ازسقوط يك كاميون به دره و آتش گرفتن آن بعنوان صحنه ای خيره كننده ياد می كردند. آنها نمی دانستند كه شاهد نخستين سرقت سينمايی درايران بوده اند. زيرا كارگردان، صحنه سقوط كاميون را عينا ازيك فيلم خارجی بريده و درفيلم خود گذاشته بود!

مهندس "منصورمبينی”، به عنوان تهيه كنند و كارگردان، فيلمی بنام "اشتباه" براساس داستانی ازآندر مورووا، دراستوديو "ايران نو فيلم" ساخت. اشتباه، كه بوسيله "اميرقاسمی” فيلم برداری شده و مهين ديهميم، آذربختياری، احمديان، بزرگ نيا و صدرزاده درآن بازی داشتند، بيش ازدو هفته برپرده دوام نياورد و مبينی را ورشكست كرد. مجله "جهان سينما" درصفحه انتقاد فيلم خود پيرامون اين فيلم نوشت:

 

"اشتباه به نسبت فيلم های فارسی فيلم نسبتا خوبی بشمارمی رود و حتی از بعضی جهات برفيلم های ديگر فارسی رجحان دارد. سناريون اشتباه از نظر فرم داستان يك سناريوی آرام و بی حادثه است كه فقط درپايان آن اتفاقی ملاحظه می شود و بعلت نداشتن حوادث درقسمت اول، فيلم كسل كننده بنظر می آيد...

پلانهای فيلم اغلب بطرز نامناسبی عوض می شدند، مثلا درصحنه ای كه ديهيم و آذر بختياری درباره "فرشيد" صحبت می كردند جا داشت كه صحنه های موثر پلانهای درشت گرفته شود و حال آن كه دراين صحنه پلانها بطرز بی منطقی مرتبا تغيير می كرد..."

براساس قصه ای از "حسينقلی مستعان"، كه پاورقی های عاشقانه اش طرفداران بسياری درميان خوانندگان مجلات هفتگی داشت، فيلم "گناهكار" بوسيله "مهدی گرامی” دراستوديو البرز ساخته شد. دراين فيلم 16 ميلی متری رنگی، ابوالقاسم رضائی: فيلم بردار، علی تابش، ضياء الابصاری، شهلا، شهين، قدكچيان و مهری عقيلی: بازيگران و سيميك و واهان: تهيه كننده بودند. گناهكار، به سه هفته كاركرد.

"مهين پرست"، نام فيلم ديگری درسال 32 است. سروان "محمد درمبخش"، يكی ازافسران ارتش كه استوديو "شهريار" را بوجود آورده بود، اين فيلم را به كارگردانی نقشينه تهيه كرد. ميهن پرست كه ازروی نمايشنامه ای به همين نام نوشته شده بود. به كمك ارتش ساخته شد و به عنوان يك فيلم تهييج كننده درپادگان ها به نمايش درآمد. بعد ازاين فيلم، درمبخش به وارد كردن فيلمهای خارجی پرداخت. ايرج فره وشی، ميهن پرست را به طريقه 35 ميلی متری و سياه و سفيد فيلم برداری كرد و ظهوری، نقشينه، نادره، سليمانی و فخری حسين پور نقش ها را ايفا كردند.

مهدی رئيس فيروز، بعنوان نويسنده فيلم نامه و هم چنين كارگردان، فيلم "لغزش" را كه دارای قصه ای عوام فريبانه و مبتذل بود، دراستوديو البرز ساخت. شناسنامه كامل فيلم 35 ميلی متری و سياه و سفيد لغزش ازاين قرار است: تهيه كننده: پرويز اصانلو، فيلم بردار: ابوالقاسم رضائی، بازيگران: منوچهر زمانی، تاتا، بهمنی، والی و سليمانی. لغزش چهارهفته نمايش داده شد.

"محكوم بيگناه"، فيلمی است كه "علی محزون"، نويسنده فيلم نامه آن است. اين فيلم را محزون به ياری مهندس طائفی صاحب استوديو "شهرزاد"، كارگردانی كرد. مضمون اصلی محكوم بيگناه، هم چون لغزش و آثار هم رديف آنها، برمسائل ناموسی استواراست. بوريس ماتايوف، بعنوان فيلم بردار، كارنسبتا خوبی ارائه داد و فيلم هشت هفته فروش كرد. بازيگران اين فيلم 35 ميلی متری سياه و سفيد، خسرو هريتاش، علی محزون، ملكه رنجبر، سودابه، مينا و حبيب خسروی بودند.

"دخترسرراهی”، اولين و آخرين محصول استوديو "كاويان فيلم" است. ( اين  استوديو بوسيله "پرويز شومر" و "سعيد مويد" بوجود آمد.) دخترسرراهی فقط ده شب روی پرده بود. نويسنده فيلم نامه و كارگردان: معزالديوان فكری، فيلم بردار: نوری حبيب، بازيگران: نصرت اله وحدت، شهلا، قدكچيان، مهين شهرزاد، معزالديوان فكری و مسعود پورزنجانی.

 

ابراهيم مرادی دراين سال با ساختن "پيوند زندگی”، يكبار ديگرپا به صحنه سينما ايران گذاشت، ولی اين فيلم نيزكه تهيه كننده، كارگردان، فيلم نامه نويس و فيلم بردار آن خود مرادی بود، با شكست روبرو شد و فقط دو هفته دردو سينما ماياك و البرز دوام آورد. دراين فيلم 35 ميلی متری سياه و سفيد، رضا ميرفتاح، محترم امينی، مهری عطائی، حسن پرتوی، عبدالله بصيرت و عزت پارسا بازی داشتند.

"گمگشته"، نام فيلم ديگر اين سال است كه ولی الله خاكدان فيلم نامه آنرا نوشت و صمد صباحی كارگردانی اش را دراستوديو پارس فيلم انجام داد. تهيه كننده اين فيلم "حكيميان" و فيلم بردارش "عنايت الله فمين" بود. گمگشته فروش خوبی داشت.

استوديو "عصرطلائی” كه درسال 1330 به وسيله "عزيزالله كردونی” بوجود آمد، تا اين زمان كارش فقط دوبله فيلم های خارجی بود. دراين سال اولين محصول اين استوديو بنام "مشهدی عباد" روانه بازارشد. داستان اين فيلم را صمد صباحی ازاثرمعروف "عزيزحاجی بيكف" برگرفت و تعدادی از صحنه های آن را ازفيلمی بهمين نام كه در باكو ساخته شده بود، اقتباس كرد.

"مشهدی عباد"، ازپرخرج ترين فيلم هايی بود كه تا آن هنگام ساخته شده بود. رهبراركستر اين فيلم "عادل آخوندزاده" بود كه اركسترتركی او درآن ايام هواخواهان زيادی داشت و طراحی رقصها را "بهمن حيدرزاده" انجام داد. نمايشنامه مشهدی عباد كه بارها درايران روی صحنه آمد و بخاطر قصه و آهنگهای شرقی اش مورد توجه قرارگرفته بود، يكی ازدلايل موفقيت اين فيلم بشمارمی آمد. نمايش مشهدی عباد ده هفته ادامه يافت. نوری حبيب با تجربه هايی كه ازكارهای گذشته خود بدست آورده بود، تصوير برداری خوبی را انجام داد.

ازمشكلات تهيه مشهدی عباد، گفتار بازيگران آن بود كه نمی توانستند به علت لهجه تركی مقصود خود را بخوبی بيان كنند. نوری حبيب، كه اصلا مصری بود و به زحمت فارسی صحبت می كرد. صمد صباحی، فارسی را بطور ناقص با لهجه تركی حرف می زد و بعلاوه، تعدادی ازبازيگران درجه دوم و سوم فيلم نيز لهجه داشتند و چون صدا سرصحنه ضبط می شد، كار به سختی پيش می رفت. تا اينكه "نوری حبيب" چاره ای انديشيد. قرارشد علاوه برضبط صدا درسر صحنه فيلم برداری، بعد ازاتمام مونتاژ صدا برداری مجدد انجام شود. اين تدبير موثر افتاد و بعدها، با حضور بازيگران اول فيلم، مجددا صداها ضبط شد و اين اولين باری بود كه درتاريخ سينمای ايران برای يك فيلم فارسی دوبله صورت می گرفت.

 

 

تحريف زندگی روستائي

 

بعد ازمشهدی عباد، استوديو عصرطلائی دراين سال دومين فيلم خود بنام "دخترچوپان" را به بازارفرستاد. دخترچوپان را معزالديوان فكری نوشت و كارگردانی كرد. اين فيلم را بايد سرآغاز تحريف فرهنگ و زندگی روستائی دانست، زيرا بيشترفيلم نامه نويسان و كارگردان ها، با مسائل و واقعيت های زندگی روستائيان ما بيگانه بودند. بنابراين آنچه دررابطه با روستا عرضه می كردند، بی پايه، مسخ شده و ساختگی بود. چند شعرو آواز مثلا روستائی و گفتاری كه اصولا معلوم نبود شيوه حرف زدن كدام ناكجا آبادی است، بعلاوه چند صحنه از درو كردن و آب ازچشمه آوردن، مساوی بود با فيلم روستائی يا زندگی روستائی. نام و چهره مشهوراين گونه فيلمها مجيد محسنی بود كه دردخترچوپان نيزبازی می كرد. ازنكات قابل اشاره اين فيلم، گنجاندن صحنه رقص ای كافه ای بود كه رقاصه ای بنام "تامارا" آنرا اجرا می كرد.

 

"بی پناه"، "غفلت" و "شبهای تهران" نام سه فيلمی است كه پارس فيلم دراين سال به بازارعرضه كرد. بی پناه را "احمد فهمی (گرجی عباديا) كارگردانی كرد. شناسنامه كامل بی پناه ازاين قراراست: تهيه كننده: سليم سومخ، فيلم نامه: علی كسمائی، فيلم بردار: نوری حبيب، بازيگران: مهين ديهيم، طغرل افتار، احمد فهمی و هوشتنگ اميرفضلی. 35 ميلی متری، سياه و سفيد. نويسنده فيلم نامه شبهای تهران، صادق بهرامی بود و فيلم توسط سيامك ياسمی كارگردانی شد. تهيه كننده اين فيلم: اسماعيل كوشان، فيلم بردار: عنايت الله فمين، بازيگران: محسن مهدوی، جمشيد مهرداد، عبدالله بقائی و ايرج كيائی بودند.

"غفلت" سومين محصول پارس فيلم را "علی كسمائی” نوشته و كارگرانی كرده بود. دراين فيلم ناصرملك مطيعی، جمشيد مهرداد، فروغ محمدی، عبدالله بقائی و كورش كوشان بازی داشتند. دربين سه فيلم پارس فيلم، شبهای تهران 95 شب نمايش داده شد و سود زيادی را نصيب كوشان كرد.

بشارتيان شنيده بود كه "فره وشی” دربين فيلم برداران و "ميزانی” دربين صدا برداران كارشان بهتراست. ازاين رو آنها را جهت ساختن فيلم "مريم" ( موضوعی كه ازمدتها پيش درذهنش بود) برگزيد. او درساختن اين فيلم از چهره های تازه ای برای بازی استفاده كرد. ازجمله "ثريا"، دختريكی از اولين بازيگران تئاترايران بنام "شال ماليكو" كه درآن زمان دريك تئاتردر خيابان چراغ گاز فعاليت می كرد. فيلم، بسيارسريع فيلم برداری شد و بشارتيان به اميد جلب تماشاگر بيشترآن را برای ظهور و چاپ به آلمان فرستاد. اما كار لابراتوار به طول انجاميد.

درمورد فيلم "ياغی” ساخته ديگر بشارتيان گفتنی است كه: او دراين فيلم گرفتار شتابزدگی بيشترشد و برای ايفای نقش زنی ياغی كه، بصورت درهم و آشفته گاهی مبارز ميطلبيد و زمانی می رقصيد، چهره ناشناس و نا واردی را انتخاب كرد. بشارتيان هنگام فيلم برداری در دربند متوجه رقاصه ای شد كه دركافه می رقصيد. بلافاصله به اين زن پيشنها بازی درفيلم داد. اما در حين ساخته شدن فيلم، اتفاق جالب و عبرت انگيزی رخ داد: هنگام فيلم برداری دريكی از روستاهای حوالی تهران، درصحنه ای كه رقاصه بطور نيمه برهنه درون رودخانه بود، بتدريج اهالی روستاها دراطراف آنها حلقه زدند و شروع به اعتراض كردند. اعضای گروه فيلم برداری كه متوجه حساسيت اوضاع شده بود شروع به جمع آوری وسائل خود كردند اما با سنگ پرانی اهالی روبرو شدند و به سختی از مهلكه گريختند. اين حادثه، سندی گويا ازبيگانگی فيلم سازان آن زمان با ارزشهای اخلاقی و فرهنگی مردم بود. بهر حال "ياغی” به شكلی ناقص و كاملا ابتدائی به پايان رسيد و با اينكه بعد از "مريم" تهيه شده بود، قبل ازآن به نمايش درآمد. بعد ازنمايش اين فيلم بود كه فيلم "مريم" هم ازآلمان رسيد و بعد از تكميل كارهای فنی روی پرده رفت.

 

موفقيت فيلم "مريم" سبب شد كه مادام "ماياك" (صاحب سينما ماياك) به فكر تهيه فيلم بيفتند. او دراين راه ازگروه سازندگان فيلم "مريم" دعوت به همكاری كرد. موضوعی را كه برای فيلم درنظرداشت "ملانصرالدين"- در واقع دستانهای ملانصرالدين- بود. بدين جهت "ميزانی” با سرهم كردن چند داستان معروف ملانصرالدين و گنجاندن يك موضوع عشقی درآن فيلم نامه ای نوشت و بشارتيان كارگردانی را بعهده گرفت. ثريا، دوستدار، سبحانی، ميشا بازيگران فيلم بودند. فيلم برداری به سرعت بسيارانجام شد و تهيه فيلم پيش ازيك ماه طول نكشيد. "ملانصرالدين" درسينما ماياك روی پرده رفت و توفيقی نيافت.

سومين فيلم بشارتيان دراين سال "نيمه راه زندگی” نام داشت كه بيش ازهشت شب كارنكرد. نويسنده فيلم نامه اسدالله نظری بود كه "واهه" آنرا به طريقه 16 ميليمتری فيلمبرداری كرد. دراين فيلم شهلا، حسام الدين بهبهانی، آريا، خرمی و توابی بازی داشتند.

"مراد"، اولين محصول استوديو "ديانا فيلم" دراين سال عرضه شد. اين فيلم 35 ميليمتری كه بوسيله سانار خاچاطوريان تهيه شده بود، هشت هفته در اكران اول كاركرد.

كارگردان اين فيلم تاجری به نام "سردارساكر" بود كه ازهندوستان برای كسب درآمد به ايران آمده بود. سردارساكرطی توافقی با "ديانا فيلم"، شخصا دست بكارتهيه مراد شد و به دليل خصوصيات فرهنگی و نوع تلقی او، فيلم شباهت زيادی به آثارهندی پيدا كرد. بيشتر بازيگران مراد از هنرپيشگان تئاتر بودند كه درراس آنها محزون، هايده داوديان، همت آزاد، دوستدار و خواجوی قرار داشتند.

فيلم نامه مردا را شريفی تنظيم كرده بود و "بوريس ماتايوف" فيلم بردار آن بود. مجله "تهران مصور" درشماه 557 خود، با امضای "آبنوس" درمورد اين فيلم چنين نوشت:

 

"... سوژه فيلم "مراد" گو اينكه نواقصی دارد، ولی بازی هنرپيشگان مخصوصا بازی "محزون" جالب توجه است. "محزون" حالات مختلف تهيه خود را خيلی خوب نشان ميدهد. تاثرات روحی يك شاعر عاشق مسلك در نمونه های مختلف زندگی ( زندگی ساده و بی آلايش درده، زندگی هنری او درشهر، زندگی مجنون واراو دربازگشت به ده و خلاصه مرگ شاعر در آخرين صحنه) دربازيش بخوبی نمايان ميگردد... اكنون كه محاسن فيلم "مراد" را تذكرداديم بد نيست چند نكته زشت را كه درآن فيلم ديده می شود متذكرشويم... صحنه ای كه جوان ميليونر بچه خود را خفه می كند زشت ترين و غيربشری ترين عمل انسانی است كه دراين فيلم نمايش داده می شود. اين قبيل صحنه ها را نبايد بدان طريق فجيح درنظرتماشاچی مجسم كرد. در جای ديگر وضع مديرتاترآقای "شرافتمند" چندان خوب و پسنديده نيست.

بايد گفت تجسم آن تيپ "شرافتمند" و هنرپيشگان تاتر حافظ، توهين مستقيمی است كه به هنر تاترايرانی شده است. جا دارد اداره نمايش وزارت كشور در سانسور فيلمها دقت زيادتری بنمايد. تا اين قبيل صحنه ها كه سهوا "يا تعمدا" درفيلمهای فارسی گنجانده می شود، مخصوصا درفيلمهای مورد توجه مردم حذف گردد..."