هفته اول شهريورجمعی از چهرههای ادبی ايران به همراه
دوستداران و خانواده اخوان ثالث در آرامگاه وی در جوار آرامگاه
فردوسی گرد آمدند و سالگرد غيبت بی بازگشت او را آرام و بی
جنجال برگزار كردند. شعرش را خواندند و از سلطه اش بر شعر
ايران گفتند.
اخوان در سال 1369
خاموش شد و همه ساله چهارم شهريور اگر نسيم مخالفی نوزد اين
مراسم برگزار می شود.
او در همانجا به خاك رفته است كه در سال 1307 بر خشت خام
افتاد: توس.
تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در همين شهر گذراند و در سال 1326
در هنرستان
مشهد رشته آهنگری را خواند و امرار معاش را با همين حرفه آغاز
كرد. كاری كه كاوه آهنگر كرده بود. بعدها راهی تهران شد و در
مدارس پايتخت معلمی را پيشه كرد.
چندی در راديو مشغول شد و كمتر از آن در تلويزيون ملی ايران.
ابتدا در واحد خوزستان و سپس تهران. تا آستانه انقلاب 57 در
دانشگاههای تهران و تربيت معلم ادبيات و بويژه شعر سامانی و
معاصر را تدريس می كرد. تا اندك سالهائی پس از انقلاب نيز در
تهران ماند و آنجا كه گمان برد از نامش در سيمای جمهوری اسلامی
می خواهند بهره اعتباری بگيرند پايتخت را به حكومتان وانهاد و
به كنج عزلت خويش در خراسان رفت و همانجا خاموش شد.
"ارغنون"، "از اين اوستا"، "شكار"، "زمستان"،
"پاييز در زندان"، "بهترين اميد"، "در حياط كوچك تنهايی”،
"دوزخ، اما سرد" و
"زندگی
میگويد: اما باز بايد زيست ..." از آثار منتشرشده اخوان ثالث
است كه "م. اميد" امضاء می كرد.
زبان حماسی در قالب های شكسته ای كه به شعرنيمائی شهرت دارد،
بنام اخوان ثالث در تاريخ شعر ايران ثبت است.
|